«هلن» سومین فیلمِ سینمایی علیاکبر ثقفی اثرِ ضعیفی است. این ضعف از فیلمنامه شروع میشود.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
«هلن» سومین فیلمِ سینمایی علیاکبر ثقفی اثرِ ضعیفی است. این ضعف از فیلمنامه شروع میشود. امیرحسین ثقفی به عنوان فیلمنامهنویس فیلم «هلن» احتمالا به دلیل دیدنِ فیلمهای هالیوودی، بیش از حد درگیرِ مناسبات فرهنگ غرب شده است که نمیتواند فیلمنامهیی بنویسد یا فیلمی بسازد که با سینما و مخاطب همسو باشد. حالا علیاکبر ثقفی فیلمساز شصت ساله با فیلمنامهیی از پسرش فیلمی به نام «هلن» ساخته که پر از ادا و ادعاست. ادعاهایی بیدلیل برای نشان دادن یک دختری به نام «هلن» که میخواهد با پسری به نام اشکان از ایران برود.
اساسا فیلمساز هیچ تلاشی برای قصهپردازی یا فراتر از آن شخصیتپردازی نمیکند. نگین، اشکان یا بابی در قصه بلاتکلیفاند، به طوری که ثقفی برای طراحی این آدمها از ارجاعات کلامی بیمورد استفاده کرده که به هیچ وجه قابل قبول نیست. ثقفی قصد داشته تا یک فیلم اجتماعی بسازد اما از مختصات ساختاری فیلم «هلن» مشخص است که ثقفی نتوانسته به هدف نهاییاش برسد چرا که فیلمنامه و عقبتر از آن طرح این فیلم به اصطلاح لاغر است و انگار ثقفی این فیلم را بر اساس یک طرح به فیلم تبدیل کرده است. از آنجایی که «هلن» سومین فیلم ثقفی است و دو فیلم قبلی این فیلمساز که مربوط به شانزده سال پیش است و اساسا فیلمهای مهمی هم نیستند. پیشبینی میشد که این فیلم برای ثقفی حرکتی رو به جلو باشد، اما فیلم «هلن» به دلیل بیاساس بودنِ پایهی قصه و مهمتر از آن بیدوام بودنِ درام نمیتواند حتی یک فیلم متوسط باشد.
نام فیلم بر اساس شخصیت دختر فیلم انتخاب شده و اساسا فیلمساز باید به هلن بپردازد اما از زمانی که مادر هلن به قصه میآید، سمت و سوی قصه به طرف مادر میرود و فیلمساز هلن را فراموش میکند. مادر که نقش آن را رویا نونهالی بازی میکند (البته مثل همیشه به بدترین و تصنعیترین شکل ممکن)، در این میان دیالوگها یا واکنشهایی که از مادر میبینیم هیچ کمکی به پیشبرد خط روایی نمیکند بلکه در جاهایی از فیلم تماشاگر را خسته میکند.
از سوی دیگر کاراکتری در فیلم وجود دارد به نام بابی که کارکردش در قصه در هالهیی از ابهام است. اگر فکر میکنید بابی قهرمان قصه است، به شدت اشتباه میکنید. بابی با طراحی شخصیتی که دارد بیش از این که بخواهد قهرمان یا شخصیت باشد، شباهت به یک لمپن دارد که دیالوگهای از دهانش گندهتر میگوید و یا به مادر هلن چشم دارد. کاربرد این کاراکتر سطحی برای فیلم چیست؟ گرفتن پاسپورت برای اشکان و هلن یا خانه پیدا کردن برای هلن و مادرش؟ به یاد بیاورید سکانسی را که بابی و نسرین در ماشیناند و بابی نسرین را به دلیل سن و سال یا چهرهی پیرش تحقیر میکند و او را از ماشین بیرون میاندازد. بعد از این سکانس نسرین را با شوهرِ از خود چند سال کوچکتر میبینیم که از دیالوگها مشخص میشود با هم دیگر آشتی کردند! چگونه؟ ما نمیبینیم. هیچ منطقی در سکانسها وجود ندارد. به طور مثال هلن تمام کارهایش را انجام داده تا با اشکان به ایتالیا برود (حالا بگذریم که مثلا این دو نفر عاشق همدیگرند که کاملا به یک عشق تقلبی بدل شده است). نسرین نمیگذارد هلن به ایتالیا برود و هلن هم خیلی راحت قبول میکند و موهای مادرش را رنگ میکند!!. چند سکانس برویم عقبتر که هلن مادرش را از خانه بیرون میاندازد و ساکش را هم از پنجره به خیابان پرتاب میکند! بیمنطق بودن در سکانسها باعث شده خط روایی فیلم «هلن» با آسیب مواجه شود و فیلمساز برای اینکه بخواهد فیلمش را از بلاتکلیفی نجات بدهد، کاری نمیتواند بکند جز یک دیالوگ کلیشهای و آن هم در سکانس پایانی که بابی به هلن از مرگ اشکان و غرق شدن کشتی میگوید. چه پایان غافلگیر کنندهیی! اما هلن غافلگیر نمیشود و هیچ واکنشی از او نمیبینیم. فیلمساز فکر کرده میتواند با این دیالوگ تماشاگر را غافلگیر کند، اما نتوانسته زیرا که میشود حدس زد که همچین فیلمی با همچین قصهی سطحی میتواند پایانش همینگونه باشد.
اما برگردیم عقبتر اگر سنگ پرتاب کردن هلن به شیشهی ماشین پدرش یا اگر نگین را از قصه حذف کنیم چه اتفاقی برای فیلم میافتد؟ هیچی. حضور اشکان برای فیلم چه کارکردی دارد؟ اگر او عاشق هلن بود که اینگونه به نظر نمیرسد پس چرا تصمیم میگیرد تنهایی به ایتالیا برود؟ این سوالها و چراهایی که در سطح فیلم نهفته شده است، دلیلی است بر سست بودن درام و شخصیتپردازی. مطمئنا فیلمساز از فیلمنامهیی که پسرش برای او نوشته خاطر جمع بوده اما این خاطر جمع بودن تبدیل به فیلم ضعیفی شده به نام «هلن» که اساسا از نوشتن فیلمنامه تا پرداخت نهایی آسیب دیده است و این آسیب نه تنها به کلیت فیلم وارد شده، بلکه فیلم «هلن» تماشاگر را هم پس میزند، زیرا این فیلم بعد از فیلمنامه و کارگردانی از بازیگری، فیلمبرداری و تدوین هم رنج میبرد. روشنک گرامی در نقش هلن در گفتن دیالوگ ناتوان است حتی در سکانس دو نفره که با مادرش بحث و جدل میکند توان فریاد زدن ندارد. مطمئنا انتخاب این نقش عمدی نبوده و فیلمساز مثل اعتماد به خیلی چیزهای دیگر به این بازیگری که هنوز در تست بازیگری درجا میزند هم اعتماد کرده است، یا رویا نونهالی که دائما در حال تکرار است. بافت و روحیهی بازی نونهالی از فیلمهای «هم نفس» یا سریال «خواب و بیدار» تا این فیلم هیچ پیشرفتی نکرده. این خانم بازیگر دائما با صورتی خشمناک و چشمانی عصبی و ترسناک نقشهای روانپریش را بازی میکند که خلاقیت یا پیشرفتی در آنها دیده نمیشود، چرا که رویا نونهالی هنوز در نقش ناتاشای «خواب و بیدار» گیر کرده و به دلیل نوع دیالوگ گفتنش حتی در نقش خیلی ساده هم یک پس زمینهی روان پریشی در بازی او دیده میشود.
پژمان بازغی هم نتوانسته قالب نقش را پیدا کند که این موضوع ربطی به بازغی ندارد چرا که هنوز نقش بابی برای خودِ فیلمساز هم قابل هضم نبوده. به همین دلیلِ مشخص دیالوگهایی که از بابی میشنویم نه به ظاهرش میآید و نه به ابعادی که فیلمنامهنویس برای ترسیم این آدم در نظر گرفته است. قابهایی که در فیلم دیده میشود به شدت تلویزیونیاند به طوری که احساس میشود اندازهی قابها یا حرکات دوربین متوازن با پردهی سینما نمیباشد. حتی در تدوین، اتصال نماها یا سکانسها بیمنطق به نظر میرسد و از سوی دیگر تداومی در ریتم دیده نمیشود. کات خوردنهای زود هنگام یا دیر هنگام، از ضعفهای اساسی در تدوین این فیلم است، به این دلیل که آن تاثیر دراماتیکی که میبایست در نماها وجود داشته باشد، احساس نمیشود. نگارنده نمیداند که شما فیلمهای امیرحسین ثقفی را دیدهاید یا نه، اما از ظاهر فیلم «هلن» معلوم است که این فیلم بیش از حد تحتِ تاثیر مختصات ساختاری فیلمهای ناموفق امیرحسین ثقفی بوده. از طراحی کاراکتر بیسر و شکلی مثل بابی تا قرار گذاشتن جعل کار پاسپورت در بیابان، یا اینکه جعل کار پاسپورت با یک وانت شورولت سرقرار میآید و با چند تا چک پول پنجاه هزار تومانی راضی میشود تا پاسپورت جعلی درست کند. حالا چرا هلن میخواهد با نام دیگر پاسپورت بگیرد؟ مطمئنا به ما مربوط نیست!
اگر چه فیلم «هلن» قصد دارد برای تماشاگرش قصه تعریف کند، اما این قصه کشش لازم برای جذب تماشاگر را ندارد، چرا که نمیشود با چند کاراکتر منفعل و یک مادر روانپریش و ناپدری (امین حیایی) که اصلا معلوم نیست چرا در فیلم وجود دارد که اگر هم نبود آسیبی به فیلم نمیرسید، برای تماشاگر قصه تعریف کرد. راستش نگارنده سعی دارد از نکات مثبت فیلم هم بنویسد اما در فیلم «هلن» هیچ نکتهی مثبتی دیده نمیشود. این فیلم به دلیل ضعفهای اساسی که دارد مطمئنا مخاطب را از دیدن آن پشیمان میکند. فیلم «هلن» با پردازش بیشتر هم نمیتوانست فیلم خوبی باشد، به این دلیل که فیلم را نویسندهیی نوشته که در ساخت فیلمهای خود هم دچار توهم و تقلب از سینمای غرب است. مطمئنا «هلن» مثل دو فیلم قبلی علیاکبر ثقفی اثری ماندگار نخواهد بود، چرا که تماشاگر بعد از دیدن فیلم «هلن» ناراضی از سینما خارج میشود و قطعا این فیلم را فراموش خواهد کرد.