داوود خیام در اولین فیلم سینمایی خود «ماحی» مسئله تحریمهای هستهای و افرادی که توانستند از این موقعیت سوءاستفاده کرده و پول زیادی به جیب بزنند را بستر کار قرار داده است.
حوادث و تحولات سیاسی و اجتماعی در جوامع همیشه موضوع وسوسه کنندهای برای تبدیل شدن به داستانهای دراماتیک بودهاند. مواجهه نزدیک مردم با مسائل اجتماعی و صحبتهایی که به شکل روزمره در این رابطه مطرح میشوند خود به خود پیشزمینه مناسبی برای داستانگویی تأثیرگذار ایجاد میکنند، چرا که مخاطب بخش زیادی از اطلاعات مورد نیاز برای همراهی با داستان را قبل از حضور در سینما به دست آورده و حتی به شکل واقعی با موضوع درگیر بوده است. این ویژگی باعث میشود ارتباط مخاطب با داستان در سطح جدیتری قرار گرفته و در نتیجه چالشهای روایی جدیتری هم ایجاد شود. این چالشها به دلیل انتظارات خاص مخاطب شکل میگیرند چرا که پرداختن به یک حادثه اجتماعی واقعی که بخشی از مردم از آن آسیب دیدهاند؛ نیازمند آگاهی و درک درست مسئله و تعهد لازم برای پرداختن به همه ابعاد آن است. همچنین از نگاه دیگر چنین موضوعاتی اگر چه در نگاه اول سوژههای ذاتا دراماتیکی به نظر میرسند اما قرار دادن آنها در یک ساختار داستانی و خلق شخصیتهای متناسب برای آن کار بسیار دشواری است.
داوود خیام در اولین فیلم سینمایی خود «ماحی» مسئله تحریمهای هستهای و افرادی که توانستند از این موقعیت سوءاستفاده کرده و پول زیادی به جیب بزنند را بستر کار قرار داده است. داستان از جایی شروع میشود که ماحی (آنا نعمتی) با ظاهری وسوسه کننده به یک شرکت ترخیص کالا مراجعه میکند و با دادن رشوه از مدیر شرکت (مهران احمدی) میخواهد جنسهای بلوکه شده آنها را آزاد کند. دقایقی بعد میفهمیم آنها در حال وارد کردن پروتزهای تقلبی هستند که پس از چند ماه در بدن فاسد میشوند و مشکلات مختلفی را ایجاد میکنند. ماحی در کودکی توسط یک دکتر (همایون ارشادی) به سرپرستی گرفته شده است و خانوادهای ندارد. در نریشنهای ذهنیاش از خواهری میگوید که رسیدن به او تنها هدف زندگیاش شده اما به دلیل تعهدات مالی و چکهایی که پیش دکتر دارد مجبور است برای او کار کند. نزدیک شدن هر چه بیشتر ماحی به مهران احمدی و درگیری بین این دو و دکتر در ادامه داستان را با چالشهای دیگری روبهرو میکند که بر زندگی آنها تأثیر میگذارد.
اولین مشکلی که در طرح داستانی فیلم به چشم میخورد شکل مواجهه با مسئله تحریمها و کاسبان تحریم است. فیلم از سکانس اول با تکیه بر این همانگویی کار را آغاز میکند. در اولین نما متنی نمایش داده میشود که کاسبان تحریم را در چند خط معرفی میکند و پس از آن حضور مهران احمدی با گریم خاصش قرار است در راستای همان متن نمایش داده شده تعریف شود. همچنین پرداختن به اصل مسئله یعنی بلوکه شدن جنسهای وارداتی که اتفاقا تقلبی هم هستند در همان چند دقیقه ابتدایی انجام میشود و به نظر میرسد فرصت هرگونه زمینهچینی داستانی و شخصیتپردازی از فیلم گرفته شده است. این مشکل در ادامه فیلم هم به شکل قدرتمندی خودنمایی میکند. تکیه کردن به حوادث بیرونی بدون ایجاد پایههای داستانی جداگانه، فیلم را از دستیابی به یک مسیر ارتباطیِ سینمایی با مخاطب محروم میکند و به سمت یک گزارشِ نه چندان دقیق میبرد.
راهحل فیلمساز برای حل مشکل شخصیتپردازی و طرح عناصر انگیزشی استفاده از نریشنهای ذهنی برای شخصیتهاست. ماحی در خلوت خود از گذشتهاش و چگونگی ارتباطش با دکتر میگوید. مهران احمدی هم به همین شکل بخشهایی از دوران کودکی و گذشتهاش را با مخاطب در میان میگذارد. این شگرد برای طرح پیشزمینههای شخصیتی در موقعیتهای خاص میتواند مفید واقع شود اما در فیلمی که روایت زمان حال را صرف نمایش موقعیتهای واقعی اجتماعی کرده، کافی به نظر نمیرسد. ضمن اینکه قرار گرفتن هر دوی این شخصیتها در موقعیت راوی به لحاظ منطقی توجیهپذیر نیست. البته فیلم در چند سکانس خاص موفق میشود به شخصیتهایش نزدیک شود. برای مثال در یکی از سکانسها مهران احمدی با خوردن مقدار زیادی مشروب پس از سرخوشی از موفقیت در یک معامله خاطراتی از کودکی را برای ماحی تعریف میکند و پس از آن کمی از حالت کاریکاتوریاش خارج میشود. ریزهکاری دیگری که به خوبی برای این شخصیت نوشته شده استفاده از نامهای مختلف در موقعیتهای مختلف است.
عمده اشکالات فیلم در متن آن دیده میشود. داوود خیام توانسته استاندارد اجرایی قابل قبولی را در طول فیلم حفظ کند و در چند سکانس ایدههای بصری کاربردی و فکر شدهای را پیاده کرده است. در یکی از پرتنشترین لحظات فیلم مهران احمدی و ماحی در حال فرار از دست چند سارق درگیری لفظی شدیدی پیدا میکنند. ماشین این دو وارد تونل میشود و ماحی از ماشین پیاده شده به یکی از خروجیهای پیادهرو تونل فرار میکند. احمدی ماشین را در ترافیک تونل رها میکند و به دنبال ماحی وارد خروجی باریک میشود. سروصدای رانندهها و بوق ماشینها در همنشینی با فضای تنگ و تاریک خروجیِ تونل درگیری ایجاد شده درصحنه را در سطح کاملا تأثیرگذار و سینمایی شدهای نمایش میدهد. چنین طرحهای اجرایی فکر شدهای در فیلم کم نیستند و توانایی خیام به عنوان کارگردانِ فیلم اول قابل قبول است اما کمبودهای فیلمنامه باعث شده در بسیاری از لحظات اتفاقات غیر قابل درک شوند و همراهی با شخصیتها ناممکن شود. نداشتن پایههای داستانی محکم در نیمه دوم فیلم بیشتر به چشم میآید و پر رنگ شدن مایههای داستانی عجیبی مانند علاقه مهران احمدی به بچهدار شدن و وسواس شدیدش در مورد زیبایی بچه به عنوان مسیر منطقی این داستان قابل پذیرش نیست. متأسفانه فیلمساز موفق نشده بین ایدههای داستانی و اجرایی خاص خودش و زمینه اجتماعیِ اثر تعادل و پیوستگی لازم را ایجاد کند. اما «ماحی» به عنوان تجربه اول، حداقل به دلیل عناصر اجرایی خوبش کاملا ناامید کننده نیست.