«نهنگ عنبر2» اثری خندهآور است که به ابتذال نمیرسد و این مهمترین نکتهی فیلم است.
اساسا در سینمای دنیا وقتی فیلمی به فروش بالایی دست پیدا میکند، فیلمساز تصمیم میگیرد بعد از چند سال دوباره ادامهی آن فیلم را بسازد. شاید این شیوهی فیلمسازی در سایر کشورها با موفقیت همراه باشد اما در کشور ما مختصات و میزان موفقیت فیلم را فروش تعیین میکند به طوری که اگر یک فیلم با فروش قابل توجهی مواجه شود فیلمساز تصمیم میگیرد ادامهی فیلم را بسازد و این بار علاوه برکارگردانی، تهیهکنندگی اثر را هم برعهده میگیرد. اصولا فیلمهای دنبالهدار در سینمای ایران اگر به فروش بالایی هم دست پیدا کنند مطمئنا به دلیل حضور بازیگر نقش اول است و کیفیت ساختاری فیلم نادیده گرفته میشود. «نهنگ عنبر ۲» که چند روزیست به اکران عمومی درآمده مصداق درستی از توضیحات داده شده است. اساسا این فیلم به شدت متکی به رضا عطاران و ابعاد شخصیتی اوست و تماشاگر به دلیل بُعد شخصیتی او برای دیدن فیلم «نهنگ عنبر» به سینمای میرود. به اعتقاد نگارنده «نهنگ عنبر۱» به لحاظ استفاده از کمدی در کلام و موقعیت و در موازات آن شکلگیری یک قصهی ملودراماتیک عاشقانه یک اثر موفق بود که توانست مخاطبان زیادی را راضی نگه دارد. دقیقا موضوع قابل اهمیت در یک اثر سینمایی راضی نگه داشتن مخاطب است. سامان مقدم به عنوان فیلمساز و نویسنده تلاشی برای جذابیت قصهی کمدیاش نکرده چرا که تمامی عناصر فیلم به هیچ وجه تغییری در آن اعمال نشده و مقدم با بهرهگیری از موفقیت «نهنگ عنبر۱» سراغ ساخت ورژن بعدی این فیلم سینمایی رفته. اگر به کلیت فیلم توجه کنید مطمئنا این مسئلهی مهم را درک خواهید کرد که «نهنگ عنبر۲» تنها مسیر قصهاش تا حدودی تغییر کرده که آن هم به خرده جزییات میرسد و اگر نه روند اصلی قصه تکراریست، آدمهای فیلم فارغ از یک طراحی جدید به «نهنگ عنبر۲» آمدند. رضا عطاران در نقش ارژنگ با همان مختصات کاراکتری شوخ و شنگش که دائما نگران شکست عشقی از سوی رویاست و مهناز افشار در نقش رویا با همان نوع دیالوگ گفتن و با همان شکل و شمایل به «نهنگ عنبر۲» پرتاب شدهاند. از سوی دیگر رفت و برگشتهایی که در فیلم میبینیم به منطق روایی قصه خلل وارد کرده به طوری که در «نهنگ عنبر۱» کاراکتری به نام شهاب نبود که رویا بخواهد به خاطر او به آمریکا برود، وقتی یک فیلم سینمایی ادامه پیدا میکند باید خط اصلی داستان حفظ و فیلم از جایی شروع شود که در قسمت قبلی به پایان رسیده بود. در «نهنگ عنبر۲» فیلم از جای درست، یعنی زمان ازدواج ارژنگ و رویا آغاز میشود اما در ادامه یادآوریهای ارژنگ با توجه به نریشنهایی که از زبان او شنیده میشود باعث شده خط اصلی قصه در موقعیتهای بیربط گم شود. به نظر میرسد لحن نهنگ عنبر میان کمدی و درام در تعلیق است. با این که مقدم در فیلم قبلیاش به درستی کمدی و درام را تلفیق کرده بود اما به نظر میرسد مقدم در شکلگیری «نهنگ عنبر۲» به شدت به رضا عطاران و قالب بازی او متکی بوده. بر همگان واضح و مبرهن است که رضا عطاران به دلیل جذابیت بازیگریاش چند سالیست که تبدیل به یک ژانر شده، بازیهای عطاران را به یاد بیاورید. اساسا رضا عطاران به دلیل ابعاد کاراکتری و جذابیت کمدی که مخصوص به خودش میباشد با استقبال مخاطب مواجه میشود و اگر نه عطاران غیر از فیلم «دهلیز» در هیچ یک از فیلمهایش با فرم و نگرش جدیدی ایفای نقش نکرده. عطاران به دلیل فرم بازی و نوع دیالوگ گفتن حتی وقتی به چهرهی پارتنرش هم نگاه میکند مخاطب میخندد، حالا فیلمساز به دلیل فرم بازی عطاران دیگر نیازی نمیبیند شخصیتپردازی کند چرا که میداند وجود عطاران نیروی محرکیست برای راه انداختن چرخهی کمدی. با اینکه گریمهای دهه شصتی و نوع لباس پوشیدن یا خوانندگی عطاران خنده به لب تماشاگر میآورد اما تمامی این شمایل و اتفاقات کمدی را البته به بهترین شکل در «نهنگ عنبر۱» دیده بودیم حالا لزوم استفادهی دوباره از این المانهای نخنماشده چیست؟ دقیقا «نهنگ عنبر۲» از همین استفادههای تکراری و بیربط ضربه دیده است. اگر سیروس گرجستانی- امیرحسین آرمان را از فیلم حذف کنیم چه اتفاقی میافتد؟ مقدم حتی نتوانسته از علی قربانزاده - رضا ناجی یا ویشکا آسایش که هستهی اصلی فیلماند استفادهی درستی بکند چرا که قصه آن قدر درگیر شاخههای مختلف میشود که نمیتواند به انسجام کمیک در شخصیتپردازی برسد؛ در این برههی زمانی به سادگی نمیشود از مخاطب خنده گرفت. مخاطب دنبال یک فرم جدید از کمدیست. «نهنگ عنبر ۱» نمونهی درستی از یک فرم جدید در کمدی بود اما وقتی فیلمساز بخواهد آن فرم را دوباره در فیلم بعدیاش تکرار کند قطعا مخاطب نمیتواند آن را به عنوان یک اثر مستقل بپذیرد. «نهنگ عنبر۲» در خرده روایتها و شاخه و برگهای اضافی به کمدی نمیرسد، این فیلم به لحاظ متکی بودن به ورژن قبلیاش نمیتواند زمینهی کمدیاش را گسترش بدهد به همین لحاظ اگر چه صرفا با یک فیلمی طرف هستیم که رضا عطاران در آن بازی میکند و این به تنهایی یعنی یک فیلم کمدی! اما باید این را هم در نظر داشت در سینمای کمدی نباید به بازیگر یا سوپراستار متکی بود. اگر فیلم کمدی با مضمون منسجم و منطقی ساخته شود مسلما تماشاگر هم میتواند بخندد و هم میتواند از کلیت فیلم رضایت کامل را داشته باشد. اما وقتی خرده اتفاقات بیمنطق که ربطی به جریان اصلی فیلم ندارد به اثر اضافه شود آن وقت زبان و لحن فیلم نمیتواند متقاعده کننده باشد. اما ضعف بزرگ «نهنگ عنبر۲» در پایانبندی آن است، چرا که فیلم از لحظات خندهآور به موقعیت دراماتیک تلخ میرسد، از تصادف ارژنگ تا سکانس آخر فضای فیلم بیمنطقتر میشود. مشخص نیست قصد و نیت مقدم از این تغییر مسیر چه بوده، مسلما قصد داشته پایانش را ببندد. اما در سکانس آخر تصمیم میگیرد ارژنگ را زنده نگه دارد تا اگر «نهنگ عنبر۲» فروش خوبی داشت «نهنگ عنبر ۳» را هم بسازد، مطمئنا هم خوب میفروشد. مگر فیلم «گشت ۲» پرفروشترین فیلم سینمای ایران نشد؟ اساسا نمیشود فیلمهایی مثل «نهنگ عنبر» را تحلیل جز به جز کرد. چرا که این فیلمها برای سرگرمی مخاطب و گیشه ساخته میشوند به همین دلیل نقد و تحلیل این گونه از فیلمها اثری در سینما ندارد زیرا که تماشاگر عطاران را دوست دارد و فیلمساز هم از پرمخاطب بودن فیلمش لذت میبرد. اما مطمئنا این گونه از فیلمها نمیتوانند مخاطب را راضی نگه دارند. «نهنگ عنبر ۲» اثری خندهآور است که به ابتذال نمیرسد و این مهمترین نکتهی فیلم است. در این برهه زمانی که ابتذال و فحشگویی در کمدی مد شده «نهنگ عنبر» مسیر خودش را میرود و برای مخاطب عام میتواند اثر سرگرمکنندهیی باشد. سامان مقدم میتوانست با پردازش بیشتر در فیلمنامه و شخصیتپردازی «نهنگ عنبر ۲» را به یک اثر موفقتر از ساختهی قبلیاش تبدیل کند اما وی به دلیل اکتفا به بازی رضا عطاران و خرده اتفاقات طنزآمیز که کلیشهای به نظر میرسند نتوانسته در پرداخت کمدی، اثر قابل توجهی خلق کند.