«برادرم خسرو» اثری منطقی، صادق و روانست که قصد ندارد تماشاگرش را ناراضی از سینما بیرون بفرستد.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
«برادرم خسرو» اولین فیلم احسان بیگلری اثر امیدوارکنندهیی است، در این برههی زمانی که بیشتر فیلمهای سینمای ایران از نداشتن قصه آسیب میبینند، «برادرم خسرو» در بستری مناسب به راحتی توانسته برای تماشاگرش قصه تعریف کند. وقتی بعد از پایان فیلم به کلیت آن نگاهی میاندازیم شاید در وهلهی اول فکر کنیم که بازی شهاب حسینی باعث موفقیت در شکلگیری این فیلم بوده اما در موازات بازی حسینی قصه و نوع روایت است که این فیلم را جذاب کرده است. فیلمهایی با این موضوع در سینمای جهان یا ایران کم ساخته نشده، اما در «برادرم خسرو» قصه طور دیگری بیان میشود. بیگلری برای اولینبار توانسته فیلمی دربارهی بیماران دوقطبی بسازد. بیماری دوقطبی گاهی به سمت افسردگی شدید میرود و گاهی به سمت شیدایی ،این بیماری که ممکن است از هر صدنفر یک نفر مبتلا به آن شود در بیشتر موارد ارثیست یا توسط بیماری یا استرس شدید پیش میآید. بیگلری به درستی توانسته این بیماری را به قصهیی جذاب تبدیل کند. به طوری که کاملا مشخص است این فیلم با یک تحقیق گسترده شکل گرفته. اساسا ساخت این فیلمها برای سینما یک نیاز ضروری است. فیلمساز با اطلاعات درست پزشکی به سراغ ساخت فیلمی رفته است که مطمئنا دغدغهاش بوده به همین دلیل تحقیق گستردهی فیلمساز در ارتباط با این بیماری که باعث اختلال در جامعه میشود به او کمک کرده تا با یک شخصیتپردازی منسجم فیلمنامهیی بینقص بنویسد. حالا اگر یک فیلم قصهاش پایه و اساس محکمی داشته باشد مطمئنا کارگردانی مطلوبی هم به همراه دارد.
نکتهی حائز اهمیت در «برادرم خسرو» ایجاد قصه و موقعیت است، با شکلگیری درست قصه موقعیتها هم به جذابیت فیلم کمک میکنند. تداوم در جذابیت تا انتها با فیلم همراه است به طوری که قصه با هدف مشخص راهی را میرود که هرگز دچار افت ریتم نمیشود. قصه با ورود خسرو به خانهی برادرش خیلی سریع به راه میافتد و در همان اوایل فیلم خسرو ساعت چهارصبح صدای موزیک را زیاد میکند و با ناصر و شایان شروع به رقصیدن میکند. این یکی از حسنهای فیلم به حساب میآید چرا که بیگلری به عنوان یک فیلمساز قصهگو سعی ندارد مخاطب را در تعلیق بگذارد یا بخواهد با شاخه و برگ اضافی به خرده جزئیات بیثمر بپردازد. فیلمساز ما سعی بر آن دارد که با استفاده از یک محتوای پروپیمان به یک فرم منسجم برسد که البته به نتیجهی نهایی هم رسیده است. اساسا مختصات و ابعاد بزرگ قصه در قالب یک فیلم جمع و جور جا گرفته و میخواهد برای مخاطبش با پارامترهای دراماتیک قصهپردازی کند.
بیگلری با توجه به ابعاد گسترده خط درام فارغ از هر گونه اضافهگویی به شخصیتهای فیلمش میپردازد، با اینکه فیلمساز اولین فیلمش را کارگردانی میکند اما درگیر خرده جزئیات نمیشود و روند قصه در مسیر اصلی حرکت میکند. بیگلری خسرو و ناصر را در موازات هم گذاشته خسرو به این دلیل که قرص میخورد و همه میدانند که بیمار است با او مدارا میکنند اما از سوی دیگر ناصر به عنوان یک انسان موجه که دندان پزشک است و روشنفکر و اپرا هم گوش میدهد و تحقیقات علمی هم میکند انگار از خسرو بیمارتر است. در کشویی قفل شده قرصهای آرامبخش نگهداری میکند که برای خوابیدن از آنها استفاده میکند. انگار ناصر و خسرو هر دو به یک بیماری ارثی مبتلا هستند اما ناصر به دلیل توجهات بیشتر از سوی خانواده دکتر شده است. فیلمساز میخواهد با ارجاعات به مخاطب بفهماند که ناصر هم اوضاع و احوال روحی مناسبی ندارد. خوردن قرص، تخت یک نفرهاش در اتاق که انگار مبتلا به انزوای روحیست، اصرار به ناراحتی اعصاب همسرش و ایجاد محدویت برای پیشرفت میترا نشانهیی از بیماری ناصر است که در شخصیت او نهفته شده. یا نامهای دو برادر که در فیلم اشاره به آن میشود، زمانی که نام ناصر و خسرو به گوش مخاطب میرسد ناگهان یاد خیابانی به همین نام میافتد که بورس فروش دارو است. انگار قبل از این که موضوعیت فیلم به خسرو مربوط باشد، ناصر و میترا هستهی مرکزی درام هستند. میترا به عنوان دندانپزشک به دلیل ضعف در تمرکز به بیمارش آسیب میرساند و بعد از آن ناصر تصمیم میگیرد مرتضی را جانشین او کند. اما بیگلری به سادگی از این موضوع میگذرد به طوری که این اتفاقاتی که میان ناصر و میترا رد و بدل میشود میتوانست به جذابیت فیلم بیافزاید یا اینکه مخاطب با چهرهی زیر نقاب کشیده شدهی ناصر آشنا شود. اما بیگلری از آن چاشنی بسیار مهم صرفنظر کرده تا به خط اصلی فیلم آسیب نرسد. اما در بعضی از سکانسها به نظر میرسد این فیلم یک اثر آموزشیست که چگونه باید با یک بیمار دوقطبی برخورد کنیم.
یک نکتهی مهم در فیلم وجود دارد که انگار خسرو از ناصر و میترا سالمتر است. چرا که ما برخورد مناسبی را از ناصر و میترا نمیبینیم. تختهای خوابشان از هم جداست. ناصر به دلیل رانندگی میترا در مرکز شهر با او دعوا میکند یا به میترا دروغ میگوید و از مهمتر ناصر خسرو را میزند یا در سکانسی دستهای او را به تخت میبندد یا به او تعدادی قرص خواب میدهد که خودش مصرف میکند. وقتی هم که خسرو به کما میرود ناصر از قرص دادن به خسرو حرفی نمیزند. سکانس آخر به درستی گرهگشایی میشود وقتی که خسرو فیلم ناصر را در تبلتش میبینید که چگونه دستهای او را به تخت بسته نگاه چشم در چشم خسرو به ناصر از طریق آینهی ماشین، بنا به دیالوگ اوایل فیلم که خسرو به میترا میگوید «آدمها در فیلمهایی که ازشان گرفته میشود خود واقعیشاناند»، درک میکنیم ناصر هم از یک نوع بیماری روانی رنج میبرد اما او به واسطهی دارو آن بیماری را مهار میکند و نمیگذارد کسی از بیماریاش خبردار شود. نگاه چشم در چشم ناصر و خسرو پردهبرداری از بیماری نهفتهی ناصر است، که بیگلری به درستی فیلمش را در نقطهی مناسبی به پایان میرساند.
«برادرم خسرو» یک شهاب حسینی همیشه عالی دارد که نگارنده قبل از دیدن فیلم فکر میکرد بازی او به عماد «فروشنده» شباهت دارد. اما شهاب حسینی به مخاطبان سینما ثابت کرده که میتواند در هر فیلمی متفاوت باشد و از سوی دیگر بعد از مدتها ناصرهاشمی در قاب سینما ظاهر شد که دلیل گزیدهکار بودن این بازیگر توانمند نامشخص است. شهاب حسینی و ناصر هاشمی از مهمترین عامل جذابیت این فیلم محسوب میشوند و از طرفی دیگر احسان بیگلری علاوه بر فیلمنامه با کارگردانی «برادرم خسرو» ثابت کرد که دستیاری اصغر فرهادی و کیومرث پوراحمد برای او بیثمر نبوده. از آغاز تا پایان فیلم با میزانسنهای رئالگونهیی مواجه هستیم که باعث شدند فیلم ریتم مطلوبش را حفظ کند. قابهای ایستا یا حرکتهای ظریف دوربین باعث تمرکز و همخوانی فرم با محتوا شده است. «برادرم خسرو» اثری منطقی، صادق و روانست که قصد ندارد تماشاگرش را ناراضی از سینما بیرون بفرستد. مطمئنا این فیلم به لحاظ پرداخت در فرم و محتوا برای احسان بیگلری که نخستین فیلمش است گامی رو به جلو محسوب میشود. سعید ملکان در این سالهای اخیر به عنوان تهیهکننده توانسته جوانان مستعدی را به سینمای ایران معرفی کند. «برادرم خسرو» با اینکه در شرایط نامطلوبی به نمایش درآمده است اما این فیلم به لحاظ ساختارسینمایی شاید مثل «نهنگ عنبر۲» پرفروش نباشد اما مطمئنا این فیلم برای مخاطبان عام و خاص سینما اثری محترم و شریف تلقی میشود، اثری که میتواند جایگاه خاصی در تاریخ سینمای ایران داشته باشد.