جشنواره ها
سینما
بازیگران
شبکه خانگی و تلوزیون
آخرین اخبار
داغ ترین اخبار
اخبار بازیگران
اخبار فیلم ها
مشارکتکنندگان
ایجاد
راهنمای مشارکت در فیلسین
ویدیو ها
تصاویر
نقد و بررسی “دلبری”
دلبری میکند دلبر من
فیلم سینمایی دلبری به نویسندگی سید جلال دهقان اشکذری و کارگردانی همین عزیز ساخته و پرداخته شده است.
فیلمنامه به وضوح در زمینه داستان یا خط طولی خیلی حرفی برای گفتن ندارد و آن چیزی که از نظر من این داستان را جذاب کرده بحث فیلمنامه خرده پیرنگ آن و حرکت عمقی یا شخصیتپردازی خوبش است. باید اشاره کنم علی رغم کستینگ کم تعداد اما بازیها خیلی حرفهای و باور پذیر و دوست داشتنی است که میتوان در این میان به بازی خوب هنگامه قاضیانی و آتیلا پسیانی اشاره داشت.
در ابتدای قصه فیلم با بهرهگیری از نوع زاویه دید خاصش گمان را بر این موضوع میبرد که روایت از نوع اول شخص و از دید میثم مرد جانباز خواهد بود. اما در نهایت با جابه جاییهای بیش از حد زاویه دید بین اول شخص جانباز و دانای کل این گمان در ما قوت میگیرد که فیلمساز به اصول فیلمنامهنویسی به خصوص پایه و اصلی خیلی پایبند نیست و میخواهد به نوعی مدرن و براساس سلیقه و میل باطنی خود جلو ببرد.
ضمن اینکه باید اشاره داشت موسیقی خیلی هماهنگ و با ضرب آهنگ درست نواخته میشود که میشود از آن به موسیقیهای حماسی مربوط به پلانهای میثم و موسیقیهای آرامشبخش مربوط به صحبتهای طوبی اشاره داشت.
در ابتدا فیلم سعی دارد فضایی را متصور شود که این فضا دچار بلاتکلیفی است به این معنا که عروسی در راه است و باید شاد باشیم اما به یکباره در همین فضا پلانهایی را داریم که این پلانها از زاویه دید میثم با آن تنفسهای خاصش است که برای ما یادآور روزگار سخت و اندوهناک میثم است در هر صورت همزاد پنداری با شخص میثم به درستی انجام میگیرد.
صحنههای پلک زدن میثم را مشاهده میکنیم که در نهایت سادگی در بحث فنی و روایی استفاده مفیدی از ان در جهت پیشبرد خط سیر داستان شده است تا اونجا که یک گره اصلی فیلم حول چرایی پلک زدن چهارم میثم اتفاق میافتد
یکی دیگر از نکات قوت ان تک لوکیشن بودن ان میباشد که این موضوع منو یاد فیلم باجه تلفن شوماخر انداخت که نویسنده اون کار هم لری کوهن بود.
فیلم به دنبال اغراق و بزرگنمایی نیست خط روایی داستان به زبان بسیار ساده و قابل فهم میباشد
مبحث داستان:
در بحث محتوای داستانی کوتاه عرض کنم که فیلم روایتکننده قصه زندگی یک جانباز در مقام پدر و همسری مهربان است که به دلیل گذران دوران جنگ روی تخت دراز به دراز افتاده است در تمام مدت ما حال و اوضاع خانواده او را در نزدیکی عروسی یکی از بستگان مشاهده میکنیم
و در اخر بد نیست نگاهی هم داشته باشیم به دو دیالوگ خاطره انگیز از طوبی که واقعا برای من جالب بود دیالوگ هایی که طوبی در خلوت خودش به میثم میگوید
اولیش طوبی: یادته همیشه میگفتی گاهی اوقات قلب ادما انقدر داغ میشه که میخوای از قفسه سینه ات بکشیش بیرون ؟(کمی مکث)الان حالم اون شکلیه دلم خیلی برای صدات تنگ شده ممنون که میگذاری باهات حرف بزنم
دومیش و باز هم طوبی:
یادته اولین بار که بهت گفتم میثم جان ؟تو گفتی واقعا جان ؟و من گفتم اره جان حالا تو بهم بگو
در پایان فیلم به نظر من فیلم بدی نیست.