حکم حکومتی برای عیاری!
به بهانهی تصمیم غافلگیر کنندهی عیاری نگاهی به پوشش حجاب برای بازیگران زن در فیلم های پس از انقلاب انداختهایم.
شاید بیشترین نگاه در سینمای بعد از انقلاب و بیشترین ممیزیها متوجه حجاب بازیگران زن در فیلمها بوده است. فیلمهایی از کارگردانان به نام سینما همچون کیارستمی با فیلم «ده» و «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی که هردو به دلیل خودداری کارگردان در نمایش پوشش حجاب برای زنان در فیلم، توقیف چند ساله را تا کنون به دنبال داشته.
این ممیزیها مورد توجه بسیاری از فیلمسازان قرارگرفته تا جایی که تمهیداتی برای استفاده از حجاب بازیگران زن در نماهای داخلی و در کنار محارم شکل گرفت و پای طراحی لباسهای عجیب و گاهی مینیمال به میان آمد. بسیاری سعی کردند با استفاده از کلاه و شالهای نیمه باز این محدودیت اجباری را به حداقل برسانند. به تدریج این موضوع به شکل قراردادی برای فیلمساز و مخاطب در طی سی و چند سال فعالیت سینمای بعد از انقلاب شکل گرفت. اما باید دید نگاه بینالملل مخاطب چگونه این قرارداد را میپذیرد؟
نمیشود نامی از سینمای بینالملل برد و کارنامهی درخشان عباس کیارستمی را یاد نکرد. او که بیشترین حضور بینالمللی را در میان فیلمسازان ایرانی داشت خود را از این قاعده بیرون میکشد تا جایی که کیارستمی و مخاطبان در ایران از یکدیگر محروم میشوند.
اما اصغر فرهادی شاید اولین کسی بود که از همه خلاقتر به این موضوع توجه کرد. فرهادی که فیلمهایش پی در پی در دید مخاطبان جهانی قرار میگیرد در مصاحبهای اعلام کرد که درصحنههایی که اجبار برای روسری دارد با گذاشتن یک نامحرم در آن پلان توجیه قانونی را ارائه میدهد. به عنوان مثال در فیلم «جدایی نادر از سیمین» در زمانی که نادر و سیمین و ترمه در خانه خودشان هستند او با استفاده از چند کارگر برای جابهجایی پیانو، داشتن روسری سیمین را باورپذیر میکند.
در حاشیهی جشنوارهی سیو پنجم فجر، با شکل دیگری از این خلاقیت یا شاید بهتر است بگوییم واقعیت روبهرو میشویم. قرعه به نام یک کارگردان نامآشنای دیگر میافتد که همه را غافلگیر میکند.
«دیگر هیچ فیلم سینمایی نمیسازم که خانمها در آن روسری به سر داشته باشند چه در خلوت خودشان چه در مقابل محارم این کار را نخواهم کرد.»
کیانوش عیاری با گفتن این جمله پس از بیرون ماندن از بخش سودای سیمرغ سیو پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر ادامه ساز حاشیههایی برای فیلم جدیدش شد.
«کاناپه» فیلمی است که در آن بازیگران زن با کلاهگیس و بدون روسری درنماهای داخلی ایفای نقش میکنند. او پیش از این نیز در خصوص تقدیم کردن فیلم جدیدش با نام «کاناپه» به عباس کیارستمی با گفتن «این روزها این کار مد است» آغازگر اولین حاشیه برای کاناپهاش شد. اما ماجرا به همینجا برای او ختم نمیشود.
عیاری پیش از این نیز با اولین فیلمی که ساخت یعنی «تنوره دیو» به این فکر افتاد که چطور ممکن است در یک فیلم رئالیستی این موضوع را اعمال کرد. در آنجا فرزانه کابلی نقش یک زن روستایی را بازی میکرد وعیاری او را در خانهای نشان داد که برادر همسرش نیز در آنجا زندگی میکند و به همین دلیل طبیعی بود که بیحجاب نباشد.
پس از آن در «شبح کژدم» برای اینکه منیژه آقایی بیحجاب نباشد سکانسهای او را بیرون از خانه قرار داد و فقط در یک صحنه با جهانگیر الماسی در خانه بود که آن صحنه را هم طوری چید که به دلیل دعوا و دلخوری مدت زمان کمی با هم باشند و اصلا فرصت درآوردن روسری برای بازیگر زن که تازه از بیرون به خانه آمده بود نباشد.
در «آن سوی آتش» هم عاطفه رضوی نقش یک دختر عشایر عرب را بازی میکرد و او را مدام بیرون از خانه و در حالیکه شیر و ماست میفروخت تصویر کرد.
کیانوش عیاری در فیلم «روز باشکوه» تا فیلم آخرش که «خانه پدری» بود این ماجرا را ادامه داد. هر چند در «خانه پدری» زمانی که مینا ساداتی به خانه میرسد شرایط ساختمان به گونهای است که زندگی در آن جریان ندارد و احتیاجی به تصویر زن بدون حجاب در خانه نیست. اما در سریال «روزگار قریب» وقتی فرح یا شمس یا طرفداران آنها را با روسری تصویر میکرد به نظرش اتفاقی شرمآور بود که به دلیل قراردادی که با تلویزیون داشت نمیشد کار دیگری انجام دهد.
اما بعد از آن با خود فکر کرد یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، تا کجا قرار است این روند ادامه داشته باشد؟ و همین شد که از فیلم بعدی دروغ یا بهتر بگویم تحریف، شروع شد.
در «خانهی پدری» دست به حرکتی جنجالبرانگیز زده بود و همین باعث شد این فیلم تا به امروز اکران نشود. او گفت که واقعگرایی من را به اینجا رسانده. دیگر توانش را ندارم. در روزگار قریب از آبدارچی پروژه هم خجالت ميکشیدم که دارم پرستارهای دهه پنجاه را با مقنعه تصویر میکنم.
جنجالها همچنان در همه جا به خصوص در صفحات مجازی ادامه داشت. عدهای موافق و عدهای مخالف این شکل از واقعگرایی شدند.
مهرزاد دانش، منتقد برجستهی سینما از اینکه فیلمی نتوانسته به خاطر استفاده از کلاهگیس در جشنواره حضور یابد انتقاد کرد و گفت: طبق اظهارات اخیر دبیر محترم جشنواره، «کاناپه» عیاری قطعا باید از سوی مراجع بالاتر مورد بررسی قرار گیرد. خب چرا؟ به خاطر کلاه گیس؟
او گفت که پیش از این نیز ما فیلمهایی داشتیم که از کلاهگیس برای بازیگران استفاده شده و بارزترین آن سریال «یوسف پیامبر» ساختهی فرجالله سلحشور است، اگر کلاه گیس حرام است، حرام است؛ و اگر نه، که نه. دیگر با تغییر نام کارگردان قرار نیست حلال حرام شود و برعکس.
آقای عیاری چرا میخواهید قرارداد چند دههای میان فیلمساز و تماشاگر را تغییر دهید؟
این گفتهی حسین معززینیا، منتقد دیگر سینما است که در یادداشتی نوشت: عیاری در ماجراهای اخیر دچار اشتباه شده است، اول اینکه مسئله روسری سر کردن بازیگران زن سینمای ایران در حضور محارمشان گرچه عملی است عجیب و نامأنوس و «غیرواقعی» اما حالا دیگر بعد از چهل سال، به عادتی پذیرفتنی در سینمای ایران تبدیل شده اما یا شرایط فرهنگی اجتماعی سیاسی ایران امروز نشانههایی دارد که تصور کنیم میشود ناگهان حجاب از سر بازیگر زن برداریم و بگوییم با گلاهگیس در خانه بچرخد و در میان مدیران هم کسی هست که پای ما بایستد و پشتیبانی کند از چنین تصمیمی؟
همچنین پرویز شهبازی که در کارنامهی خود فیلمهای متفاوتی چون «نفس عمیق»، «دربند» و اکنون «مالاریا» را دارد عنوان کرد که شاید این فرصتی باشد تا راه حلی برای روسریهای غیر ضروری در فیلمهای ایرانی پیدا شود.
از طرفی عماد افروغ، جامعهشناس و سیاستمدار ایرانی حل مشکل فیلم را نیاز به حکم حکومتی میداند.
این تلاشهای مشابه کارگردانان برای این موضوع، سرانجام کارگردان «بودن یا نبودن» را وادار کرد تا شکلی تازه برای این واقعگرایی در سینمای ایران پدید آورد. اما جایگزینی کلاهگیس برای زنان از طرفی و این قرارداد سیو پنج ساله از طرف دیگر تا چه اندازه او را در این مسیر همراهی کرده؟