از آگهی تدریس مداحی کیارستمی تا اربعین تقوایی!
با نگاهی به مستندهای ساخته شده در محرم و برای مراسم عزاداری، میپردازیم به این موضوع که هرکدام از این آثار چه بازتابی داشتهاند.
ماه محرم زمانی است که در هر گوشهای از ایران مردم مطابق با فرهنگ خود و به نوعی متفاوت عزاداری میکنند. هر نقطه از آن با آداب و رسوم خاصی همراه است و تمام مکانها تحت تاثیر این عزاداری قرار میگیرند.
جالبه بدونید در سالهای اولیه انقلاب، تولید و ساخت برنامههای مناسبتی برای ایام محرم تنها به برنامههای ترکیبی و پخش بخشهایی از عزاداریهای هیأتهای مختلف اختصاص داشت، اما پس از گذشت چند سال و توجه به نیازهای جدید مخاطبان سازندگان مسیر جدیدی را برای این برنامهها آماده کردند و اینگونه بود که سریالهای مناسبتی هم در جدول پخش تلویزیون نمایان شد.
بسیاری از این سریالها نقش مهمی در شناختن فرهنگ عاشورایی داشتند و کارگردانان با تبحر از دریچههای مختلف به این واقعه مهم نگاه کرده و پرداختهاند.
اما عزاداری ایام محرم که یکی از پررنگترین اجزای فرهنگ ایرانی است در سینمای مستند هم بازتاب داشته.
ناصر تقوایی مراسم سینه زنی بوشهری را در «اربعین» مقابل دوربین میبرد، فرهاد ورهرام مراسم نخلگردانی در ابیانه را در «نخل» .
بهمن کیارستمی کمی فراتر میرود و در «تباکی» وارد دنیای مداحان میشود و آنها را در موقعیتهای زندگی شخصیشان نشان میدهد و «تکیه کن» که محسن خانجهانی در آن به تاریخچه تکایا در تهران پرداخته است.
در گزارش پیشرو به معرفی کوتاهی از این مستندها میپردازیم.
اربعین (ناصر تقوایی، ۱۳۴۹)
چهل و پنج سال بعد از ساخته شدن مستند «اربعین» درباره عزاداری مردم بوشهر، هنوز اولین نامی که در رابطه با مستندهای مربوط به ایام محرم و مستندهای مذهبی به ذهن میرسد، فیلمیست که ناصر تقوایی در ۲۹ سالگی در جنوب ساخته است. فيلم با تصاويری از تدارک يک مراسم عزاداری امام حسين(ع) در بوشهر و در حسینیه دهدشتیهای این شهر آغاز میشود و پس از آن است كه تصاويری از دريا و خورشيد همراه با صدای سنج و دمام در هم میآميزد.
تقوایی درباره اين مستند گفته: «در مراسم عزاداری در بوشهر، عواطف سخت، به آرامترين، زيباترين و انسانیترين شکل خود بروز میکنند.»
«اربعين» اولينبار در سال ۱۳۵۰ در شیراز به نمايش عمومی درآمد. اين فيلم در کنار دو فيلم مستند «باد جن» و «موسيقی جنوب» در زمرهی سهگانه فيلمهای کوتاه ناصر تقوایی درباره موسيقی و آيينهای مذهبی جنوب کشور است.
منوچهر آتشی که خودش هم بوشهری است در همان سالها برای فيلم «اربعين» تقوایی نوشت: «باری سينهزنی تا مرحله دوم که واحد مینامند ادامه میيابد و بيننده درمیيابد که دست کم پانصد، ششصد دست، چنان با هم و منظم بر طرف چپ سينههای برهنه مردان فرود میآيند که گویی يک دست واحدند. پس از واحد به ناگاه در میيابيم که ضربه يکی در ميان میشود؛ نوحه خوان با سکوت تعمدی نفسهای بينندگان را در سينه حبس میکند تا سينهزنان را تا حد از پای افتادن به هيجان درآورد. هم از اين است که میبينيد در ميانه، هيکل برهنه و درشت مردی را بر سردست بيرون میبرند و آنگاه هيا مولا سر میرسد. حلقههای دايرهای به بيضیهایی چندی تبديل میشوند و تا شروع مرحله بعد که شايد شبيهخوانی باشد ادامه میيابد.»
تقوایی تنها راوی ساده يک مراسم سينهزنی در بوشهر باقی نمیماند؛ بلکه ديدگاه شخصی خود را هم به تصوير میکشد.
او ریتم مراسم عزاداری را به زندگی عادی مردم بوشهر تسری میدهد و با کاتهایی از مسجد دهدشتیها و عزاداری بهبهانیهای بوشهر خارج میشود و این ریتم را با کات به زمین کشاورزی و دروکردن محصول یا کات به لنجها و قایقهای متوقف در بندر یا لانگشات از نخلها یا نمای بسته از ماهیهای صیدشده جاری در زندگی این مردم میداند. فیلم همچنین به عنوان سندی از نوحهخوان قدیمی بوشهری «بخشو» که بسیاری از نوحههای ضربی آن منطقه تحت تاثیر سبک او هستند مطرح است.
نخل (فرهاد ورهرام، ۱۳۵۶)
فرهاد ورهرام که بیش از هرچیز برای مستندهای مردمشناسانهاش شناخته شده است، در اوایل دوران فیلمسازی خود «نخل» را درباره مراسم نخلگردانی در روستای ابیانه ساخت. خود ورهرام این فیلم را از سیاهمشقهای دوران اولیه فیلمسازی خود میداند. ورهرام که دو فیلم «تاراز» و «پیرشالیار» را در دهه شصت و هفتاد در ارتباط با موضوعات مردمشناسانه ساخته که اولی درباره عشایر کوچروی بختیاری و دومی دراویش کردستان و مراسمی در اورامانات است، در اینجا به سراغ آیین و سنن محرم رفته.
همایون امامی مستندساز، منتقد و پژوهشگر مستند در ارتباط با این مستند نوشته: «فیلم به واسطه ساختار تدوینی غیر روائی و نیز کاربردگونه خاصی از موسیقی، از سبک و سیاق فیلمهای قومپژوه دور شده و از این بابت اصول اولیه فیلمهای مردمشناختی را نقض میکند. اگرچه فیلم را از نظر ارزشهای سینمائی و حس ارتقاء داده و آنرا جذاب میسازد. به عنوان نمونه میبایست به شروع زیبای فیلم اشاره کرد که ابیانه را در آستانهی برگزاری مراسم، محیطی پر رمز و راز معرفی میکند. در این میان نمایش کوچهها، فرم معماری خاص خانهها، پیرزنی که با قامت خمیده از خانه خارج میشود؛ درهای قدیمی و پنجرههای مشبک(ارسی)،فضای حسی خاصی آفریده است که بر رمز و راز استوار است. موسیقی خاصی تصاویر یادشده را همراهی میکند که به رغم بافت غربی و نامأنوسش، در تشدید حس صحنه نقش مؤثری ایفا میکند. نخل، در پایان مراسم، به جایگاه همیشگی خویش بازگشته و تا سال بعد انتظاری طولانی را میآغازد. انتظاری که در تنهائی سپری میشود. ورهرام با تأکید بر شخصیت پیرزنی تنها که واپسین نماهای فیلم را همراهی میکند؛ بر تنهائی نخل و مراسم اشاره میکند.»
پولکه، یک آیین مذهبی (مجید صباغ بهروز، ۱۳۸۱):
مراسم پولکه گردانی از آیینهاییست که در آذربایجان شرقی اجرا میشود. البته نه در همهجای آذربایجان، بلکه به طور دقیق در روستای شیشوان از توابع عجبشیر. در شب تاسوعا کودکان روستا مراسمی به نام کیچیک پولکه (مشعل کوچک) و بزرگترها در شب عاشورا مراسم اصلی را با نام بؤیوک پولکه (مشعل بزرگ) برگزار میکنند. البته این مراسم در بناب با نام پولکه بایرامی در شب عید اجرا میشود.
مجید صباغ بهروز در اینباره میگوید: «وقتی برای اولین بار این قضیه را شنیدم متعجب شدم، زیرا به جاهای مختلفی در ایران در ایام محرم برای عکاسی رفته بودم اما چیزی به اسم آتشگردانی در محرم نشنیده بودم. »
فیلم داستان عکاسی است که برای تحقیق از مراسم مذهبی «پولکه» وارد روستایی در منطقه آذربایجان میشود و همزمان دوربین از شروع تا پایان مراسم را به تصویر میکشد. در این مراسم یک مشعل اصلی بزرگ در وسط میدان اصلی و در جلوی مسجد اعظم روستا افروخته میشود تا مردم به گرد آن جمع شوند. عزاداران مانند وقتی که به زیر علم میروند یکی یکی به زیر این مشعل میروند و دو نفر دیگر نیز به دنبالش راه میافتند. یکی سطل آب را با خود میبرد و دیگری آب را از سطل بر میدارد و بر آتشگردان میریزد تا او را خنک کند.
پولکهگردان با چرخاندن پولکه که زنجیری است با پارچههای انبوهی آغشته به نفت سیاه، او را دنبال میکند. در اجرای این مراسم، خطر سوختگی امری حتمی است و به همین دلیل پولکهگردانها که جوانانی داوطلب و پرانرژی هستند؛ پس از مدتی ناگزیر از کنار گذاشتن آن میشوند.
خاستگاه این مراسم را لحظهای میدانند که امام حسین (ع) با خاموش کردن شمعها و مشعلها فرصتی برای گریز در اختیار همراهان دو دل قرار میدهد بعد از رفتن بعضی از همراهان حضرت زینب دوباره مشعلها را روشن میکند.
تباکی (بهمن کیارستمی، ۱۳۸۰)
در تباکی بهمن کیارستمی گروهی از مداحان را در جریان یک سفر زیارتی و اجرای مداحی دنبال میکند. فیلم در سومین دوره جشنواره مستند کیش در اسفند سال ۸۰ جایزه منتقدان و نویسندگان را دریافت کرد.
اما تباکی یعنی چه؟ تباکی که نامی نامعمول برای یک فیلم به نظر میرسد در لغت به معنای گریاندن و گریه کردن است. بهمن کیارستمی در جشنواره مستند کیش درباره ایده اولیه فیلم گفته است: «ایده اولیه فيلم از جایی شروع شد كه يك آگهی برای تدريس مداحی در روزنامه دیدم و تصميم گرفتم درباره اين كلاس فيلمی بسازم، ولی بعد از چند روز تصويربرداری متوجه شدم كه گروه مداحان تهرانی، براي زيارت عازم مشهد هستند، بنابراين با دوست و همكارم بابک سالک به گروه ملحق شدیم و از اين سفر و مراسم مداحی، تباكی را ساختیم.
در تباکی با ریتمی تند و لحنی بازیگوش سفر زیارتی مداحان، گفتنهای مداومشان از شان گریه گرفتن از مردم و در نهایت گریه کردنهای خودشان در مراسمی در پایان فیلم را میبینیم. فیلمهای کیارستمی پسر برخلاف کیارستمی پدر پرداخت تصویری و ریتم تدوین تندی دارند.
مانی پتگر فیلمسازی که به خاطر فعالیت در سینمای تجربی مشهور است درباره تباکی مینویسد: «شايد بشود گفت كه در نحوه برخورد كيارستمیها با شخصيتهای اصلی فيلمهايشان، يك نقطه مشترك وجود دارد و آن اينكه مداحهای تباكی همانقدر دوستداشتنیاند، كه احمدپورها در خانه دوست کجاست…
و حسين رضایی در زير درختان زيتون. كيارستمی پدر، «دوستداشتنی بودنِ» آنها را بيشتر از طريق يك فعاليت فكری و فلسفی در وجود بيننده پديد میآورد، ولی كيارستمی پسر از دلِ دل شروع میكند و بيشتر شخصيتهای فيلم تباكی را، با هر طرز فكر و عقيدهای، برای بيننده ايرانی جذاب و دوستداشتنی میكند... بعد از تماشای تباكی و نزديك شدن به چهرههای مداحان و صاحبان عزا از طريق سمفونی زيبایی از كلوزآپ صورتهای آنها، بهياد حرف برگمن افتادم كه: «هيچ چيزی باشكوهتر از صورت انسان وجود ندارد.» تصاوير درشتی از مردان درحال مداحی و عزاداری و تباكی و در ضمن تصاويری كه آنها را در موقعيتی معمولی و روزمره، (مثل تماشای تلويزيون در لابی هتل)، نشان میدهد، پر از حس و گرمای انسانی است.
کاروان (محسن امیریوسفی، ۱۳۸۰)
کاروان به مراسمی آیینی در سده اصفهان میپردازد. همه ساله در شهر سده اصفهان، کاروانی به راه میافتد که در آن تمام شخصیتهای واقعی و غیر واقعی حماسهی کربلا بازسازی میشوند. در فیلم شخصیتهای مختلف واقعه کربلا از قبیل شمر، حر بن ریاحی، عمر سعد، جعفر جنی، غلام و غیره در پوششهای ویژه پرزرق و برق خود ابتدا معرفی شده سپس عمل تاریخی خود را اجرا میکنند. مثلا حرمله با خنجر قلب علی اصغر فرزند امام حسین(ع) را میدرد؛ و یا کشیش مریوس که سربریده امام حسین را از شمر میخرد تا آن را با احترام در مقابل کلیسایش دفن کند.
همایون امامی این فیلم را مستندی پر زرق و برق و باشکوه معرفی میکند، اما حرکت نداشتن را نقص عمده آن میداند و می گوید: «فیلم خوشساخت است و با استفاده مؤثری که از مونتاژی پرضرب و گاه ریتمیک به عمل میآورد، به تأثیرگذاری بیشتری دست مییابد. باتوجه به تأکید رنگ در اجرای مراسم، تعدد آدمها و تنوع رنگ میتوان به شکوه اجرای مراسم پی برد. لیکن کاستی عمده فیلم به سکون آن بازمیگردد. فیلم هیچگاه شروع نشده و در همان نقطه آغاز باقی میماند. به این معنی که فاقد آغاز، میان و پایان است. حرکتی در فیلم شروع نمیشود.»
تکیه کن (محسن خانجهانی، ۱۳۸۸)
این فیلم تاریخچهای از تکایای تهران و اینکه تکیهها چگونه وارد ایران شده و چگونه ساخته شدهاند را نشان میدهد. «تکیه کن» با طول زمانی خیلی کوتاه دوازده دقیقهای تکیههای دولت و تجریش و بعد تکایایی چون کن، میانده، دار قاضی و سرآسیاب از آن دوران باقی ماندهاند.
محسن خانجهانی کارگردان فیلم درباره مستند «تکیه کن» میگوید: «زمانیکه مظفرالدین شاه به فرنگ رفته بود، با تماشاخانههای آنجا آشنا میشود و وقتی به ایران بازمیگردد، دستور میدهد تا چنین فضایی ساخته شود و تکایا برای اجرای تعزیه و مراسم عزاداری ساخته شدند. برنامهریزی برای ساخت فیلمهایی با مضمون عاشورا هیچگاه به صورت مدون نبوده است و مدیران فقط در زمانهایی که برای برگزاری جشنوارهای نیاز به تولیداتی داشتند، سراغ فیلمسازی فیلمسازان میروند درحالیکه بازنمایی چنین فرهنگ عظیمی در سینما نیازمند سرمایهگذاری و برنامهریزی طولانی مدت است.
داستان دراماتیک کربلا و وقایع آن برای مسلمانان بسیار اهمیت دارد اما در حوزه سینما که یکی از تأثیرگذارترین حوزهها درباره این واقعه تاریخی است، بسیار اندک به آن پرداخته شده و یا به خاطر تعصبات مذهبی و دینی بخشهایی از آن نادیده گرفته شده و حذف گردیده.
در سالیان گذشته فیلمهایی در حوزه رشادتهای واقعه عاشورا ساخته شد که حق مطالب را در زمانه خود ادا کردند، اما با گذشت سالها از ساخت این فیلمها متأسفانه آثاری که درخور واقعه عاشورا باشند نه تنها تولید نشدند بلکه جلوی همان اندک تولیداتی هم که انجام میشد با ممیزی و نبود حمایت مالی گرفته شد.
امید داریم که با تغییرات در حوزه مدیریت فیلمهایی همچون رستاخیز برای علاقهمندان این حوزه رفع توقیف شود و فیلمهایی چون روز واقعه بیشتر و بهتر و بدون ممیزی ساخته شود.