حکایت عاشقی (1394)

نگارش این فیلم‌نامه سه سال طول کشید و چهار بار فیلم‌نامه بازنویسی شد و برای نگارش این فیلم ۱۷ فیلم مستند درباره بمباران حلبچه دیده و در فیلم استفاده شده است.

برای ضبط قسمت‌هایی از این فیلم گروه وارد کردستان عراق شدند و با وجود مشکلاتی که به دلیل حضور داعش در این منطقه وجود داشت یک هفته در این منطقه فیلمبرداری کردند.

بیست دقیقه اول این فیلم در شهر حلبچه بازسازی شد و به نوعی مستندگونه این فاجعه دلخراش را به تصویر می‌کشد.

شیلان رحمانی : « شاهو… تو کی برگشتی؟! چرا به من نگفتی؟ »

بهرام رادان : « دیشب برگشتم، خیلی دیر بود، نخواستم زابرات کنم. »

شیلان رحمانی : « گو انقدر سرم شلوغه که چیمن رو از یاد بردم. »

بهرام رادان : « شاید فکرم هزار جا باشه… ولی خودت می‌دونی که دلم فقط یه جاست. »

شیلان رحمانی : « دروغ می‌گی… پدر بزرگ می‌گه عشق و تفنگ با هم جور در نمیاد. »

بهرام رادان : « پدربزرگ نگفت اگه پیشمرگه و حلبچه نباشه، چیمن کجا آواز بخونه؟ »

شیلان رحمانی : « چرا گفت… ولی گفت صدای چیمن با ساز شاهو قشنگه. »

بهرام رادان : « به خدا درست می‌گه. »