شیدا (1377)

100 دقیقه ، مناسب برای تمام سنین
تاریخ اکران: 1377/01/01

«فرهاد»(پارسا پیروزفر) پسر مرفه ای است که در سال های آخر جنگ ایران و عراق مشمول سربازی می شود. با تلاش های فراوان پدرش(بهزاد فراهانی) به پادگانی امن می رود. اما او به دور از چشم خانواده اش داوطلب پست پیام رسانی به خط مقدم می شود. در یکی از این رفت و آمدها از ناحیه ی چشم و دست و سینه مجروح می شود.او در بیمارستانی جنگی بستری می شود.به توصیه ی یکی از مجروحین پرستاری به نام «شیدا فاطمی»(لیلا حاتمی) برای تسکین درد فرهاد برایش قرآن می خواند. رفته رفته او از شنیدن صدای شیدا دل بسته ی او می شود و برای بازشدن چشم هایش و برداشتن پانسمان لحظه شماری می کند.

«فرهاد»(پارسا پیروزفر) پسر مرفه ای است که در سال های آخر جنگ ایران و عراق مشمول سربازی می شود. با تلاش های فراوان پدرش(بهزاد فراهانی) به پادگانی امن می رود. اما او به دور از چشم خانواده اش داوطلب پست پیام رسانی به خط مقدم می شود. در یکی از این رفت و آمدها از ناحیه ی چشم و دست و سینه مجروح می شود.او در بیمارستانی جنگی بستری می شود.به توصیه ی یکی از مجروحین پرستاری به نام «شیدا فاطمی»(لیلا حاتمی) برای تسکین درد فرهاد برایش قرآن می خواند. رفته رفته او از شنیدن صدای شیدا دل بسته ی او می شود و برای بازشدن چشم هایش و برداشتن پانسمان لحظه شماری می کند.

جوایز شیدا
جوایز شیدا
جوایز شیدا
شیدا در جشنواره های مختلف 5 بار کاندید شده اطلاعات بیشتر

سایر اطلاعات فیلم شیدا

جملات ماندگار
  • فرهاد : خیلی بی انصافیه...

  • شیدا : چی شده؟

  • فرهاد : اصلا چرا باید این‌همه چشمای من بسته باشه؟

  • شیدا : چشمات وقتی خوب می‌شن که بسته باشن..مطمئن باش بهار نارنج همین‌جا می‌مونه تا چشمای شما رو باز کنن.

  • فرهاد : قول میده؟.....آن هنگام که عطر بهار نارنج در آن کلام مقدس پیچید...من تو را از پشت چشمان بسته‌ام دیدم...خوبی های تو را و لطف تو را...بهار نارنج را به نسیم بسپار...و اگر خواسته‌ام را خواستی کتاب را به نشان عهدی میان ما با خود ببر وگرنه بماند.

اطلاعات تکمیلی
مشخصات فنی
زمان :

100 دقیقه

داستان

«فرهاد»(پارسا پیروزفر) پسر مرفه ای است که در سال های آخر جنگ ایران و عراق مشمول سربازی می شود. با تلاش های فراوان پدرش(بهزاد فراهانی) به پادگانی امن می رود. اما او به دور از چشم خانواده اش داوطلب پست پیام رسانی به خط مقدم می شود. در یکی از این رفت و آمدها از ناحیه ی چشم و دست و سینه مجروح می شود.او در بیمارستانی جنگی بستری می شود.به توصیه ی یکی از مجروحین پرستاری به نام «شیدا فاطمی»(لیلا حاتمی) برای تسکین درد فرهاد برایش قرآن می خواند. رفته رفته او از شنیدن صدای شیدا دل بسته ی او می شود و برای بازشدن چشم هایش و برداشتن پانسمان لحظه شماری می کند.

اطلاعات بیشتری دارید؟ ما را در کامل کردن اطلاعات این اثر کمک کنید به روز رسانی اطلاعات، بازیگران و عوامل شیدا