جشنواره ها
سینما
بازیگران
شبکه خانگی و تلوزیون
آخرین اخبار
داغ ترین اخبار
اخبار بازیگران
اخبار فیلم ها
مشارکتکنندگان
ایجاد
راهنمای مشارکت در فیلسین
ویدیو ها
تصاویر
نقد و بررسی “قاتل اهلی”
اهلی شدن یک قتل
مسعود کیمیایی با ساخت قاتل اهلی ،این موضوع را به اثبات رساند که وی هیچگاه به دنبال تغییر شیوه نگرش در اجرای پروژه های خود نمیباشد لذا همیشه سعی دارد که با یک زاویه دید مشخص نگاهی کارشناسانه و پر معنا به حقایق زندگی مردم کشورمان داشته باشد بدین ترتیب وی با هدف قرار دادن بعضی از سوژه ها و یا دغدغه ها ،آن هم نه به شیوه داستانی ،بلکه نمادین ،سعی دارد به رمز گشایی و شاید ارائه راه حلی در خور ،در جهت تفهیم و درک درستی از حقیقت وجودی ان مساله بپردازد اما سوال بزرگ همچنان باقیست که این پافشاری در جهت عدم به روز رسانی کیمیایی ،آیا میتواند به عنوان یک المان مهم و پر اهمیت در جهت همذات پنداری مخاطب نسبت به اثر تاثیر گزار باشد؟ در همین ابتدا خیالتان را راحت کنم که قاتل اهلی علیرغم بهره وری از یک سوژه به روز ،اما در پرداخت به حدی ضعیف و خارج از معنا ظاهر میگردد که نمیتواند از باب طرح داستانی، مخاطب خود را راضی نگه دارد چرا که در بهترین حالت قاتل اهلی یک ایده خوب بود که نتوانست بعد از یک پرداختی دقیق آنچنان مخاطب خود را درگیر کند که در همه لحظات چشم از اثر برندارد از دیر باز تاکنون ،معدود کارگردانانی را میتوان یافت که هنوز پایبند ارائه سینمایی باشند که آن را بتوان کلاسیک نامید سینمایی که با محوریت یک قهرمان آغاز میشود و آرام آرام با پیشبرد بخش روایی ان ،شاهد تشریح گسترده ویژگی های ان کاراکتر در خلال محتوای قصه میباشیم ویژگی هایی که دقیقا دلالت بر اصالت وجودی قهرمان قصه دارند مانند ۱:قهرمان نمیمیرد ۲:تنها و مظلوم بودن وی (جهت ساخت درام ) ۳:اغراق در ویژگی های مثبت شخصی او علاوه بر همه این موارد ،دوربین نیز به عنوان نماینده یا چشم های مخاطب انجاست تا به کمک یک تدوین خوب ، قهرمان را به شکل حقیقی اش در ذهن مخاطب جا بندازد مسعود کیمیایی که همگان وی را با ساخت آثاری همچون قیصر ،قبل انقلاب،میشناسند اینبار با ساخت قاتل اهلی عملا شاهد یک پایین رفت یا افول در پرونده کاری خود میباشد چرا که این اثر نمیتواند در اولین قدم ،قوانین سینمای کلاسیک را به شکل تعریف شده اش به اجرا در بیاورد علاوه بر آن تمامی کاراکتر ها همچون پرسوناژ هایی عمل میکنند که میبایست نماینده فکری کارگردان اثر باشند این نمایندگان فکری هیچگاه نمیتوانند عقاید کارگردان را آنطور که باید و شاید به مخاطب خود القا کنند چرا که در بخش زیادی از سکانس ها شاهد دیالوگ هایی هستیم که به شدت از زندگی من و شما به دور میباشد این دیالوگ ها به شدت اغراق امیز و بدون منطق و غیر قابل فهم میباشند و همین موضوع و خیلی موضوعات دیگر همچون نوع لحن کاراکتر ها در ادای واژه ها مارا شدیدا یاد قیصر هایی میاندازد که هیچ توجیه روایی نداشته و بیشتر به عمد به بدنه قصه گنجانده شده اند همین اجبار سبب به وجود امدن یک ناهمگونی و یا حتی آسیب جدی گشته است به طور کل قاتل اهلی مسعود کیمیایی ان چیزی نیست که از یک کارگردان سرشناس انتظار میرود ۱:دیالوگ نویسی به شدت پر اغراق ۲:قهرمان پردازی غلط ۳:نبود هسته اصلی قصه :بدین معنا که قصه به صورت پراکنده به تشریح مسایلی میپردازد که هیچ تغییری در نمودار یکنواخت روایی ان پدید نمیاورد و همه اینها دلالت بر تک گره ای بودن قصه دارد این در حالیست که فرامتن تصویر از خود تصویر چند قدمی جلوتر حرکت میکند واضح ترش اینگونه میشود که قصه در بک گراند خود به دنبال ارائه مفاهیم ارزشی خود میباشد و این تمرکز ،سبب گشته کیمیایی بخش اصلی قصه خود که همان سرگرمی میباشد را به طور کل فراموش کند این دقیقا همان اشتباه بزرگیست که برخی کارگردانان به ظاهر روشن فکر آن را مرتبا تکرار میکنند قاتل اهلی چیزی جز یک نماد گرایی به شیوه افراطی نمیباشد در تمامی سکانس ها عمدتا با تیپ هایی طرف هستیم که همگی دال بر تکرار سینمایی دارد که ما ان را روزگاری فیلمفارسی خطاب میکردیم سینمایی که تمامی فریم ها و قاب بندی تصویرش به شکل سیاه و سفید بود و سکانس ها عمدتا در محله های خاصی از تهران یا شهرستان ها صورت میگرفت به صورتی که برخی مسائل همچون حضور قهوه خانه یا بار جز المان های غیر اجتناب ان بود کیمیایی برای حفظ بافت بصری خود ،علیرغم حضور قاب بندی های رنگی تصویر ،سعی دارد المان هایی همچون قهوه خانه را ،ولو به صورت غیر منطقی و با کات نادرست ،در بحث تصویری خود بگنجاند بدین ترتیب وی از یک سکانس تعقیب و گریز در محله های بالایی شهر به یک باره روی یک قهوه خانه شیفت میکند یکی از المان هایی که میتوانست قاتل اهلی را چندین پله به سمت بالا پرتاب کند موسیقیست ،همان عنصری که هیچگاه مورد توجه کیمیایی قرار نمیگیرد جمع بندی پایانی: قاتل اهلی به سبب نداشتن هسته اصلی روایی و همچنین نبود دیالوگ های قابل فهم و البته حضور اغراق به شکل خارج از معنا و نزدیکی زیاد به سینمایی که مدت هاست زمانش به سر امده است هیچگاه نمیتواند مخاطب خود را درگیر بحث روایی خود کند بدین جهت چون خانه از پایبست ویران است القای مفاهیم ارزشی کیمیایی درسایه ای از ابهام قرار میگیرد
بوووووووووووووووووووووو
اگر دوست دارید فیلمی با داستانی جذاب و بازی های فوق العاده و دیالوگ های خوب ببینید، این فیلم را نبینید! بله درست خواندید نبینید! یعنی کارگردانی که از اسطوره سینما ایران (پرویز پرستویی) نتواند بازی بگیرد چه نام دارد؟ انقدر یک فیلم باید کلیشه ای و مصنوعی باشد؟ پولاد کیمیایی تا به حال آهنگی را از حفظ نخوانده است، یا لب زدن کار سختی است؟ پارادوکس شخصیت و ظاهر امیر جدیدی در فیلم چه بود؟ یعنی پرویز پور حسینی در نقش سوپرمن بازی نکرده بود که خدا را شکر ایشان هم به گروه لیگ عدالت وارد شدند (اتفاقا اون آخرای فیلم یک مقدار یقه لباس کنار رفت و من لوگو S سوپرمن را شخصا دیدم) یعنی میگید مسعود کیمیایی سبکش این است؟ بله عمو پورنگ هم سبکی داره ولی دلیل نمی شه اون سبک اورجینال و خوبی باشه! دو ساعت از سخت ترین ساعات زندگیم با این فیلم بود. فقط فیلم برداری و ادیت فیلم خوب بود که باید به مدیر فیلمبرداری تبریک بگم ولی متاسفم که زمان و تجربشان را برای این فیلم گذاشتند. یعنی باید (باید!) اینجوری از این فیلم های بی ریشه و بدون هویت و شناسنامه نقد کرد چون ما در دوره ای زندگی میکنیم که دیدن فیلم فقط یک کلیک با ما فاصله دارد.