«خوب، بد، جلف» نه کمدی سخیف است و نه کمدی تجاری، لحظات و موقعیتهای جذابی دارد که میتواند تماشاگر را بخنداند.
فیلم «خوب، بد، جلف» بلافاصله بعد از حضور در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش عمومی درآمد. فیلمی که باعث رونق اقتصاد سینما در سال نود و پنج میشود و حالا باید ببینیم این فیلم میتواند رکورد فروش فیلمهایی مثل «من سالوادور نیستم» یا «بارکد» یا «پنجاه کیلو آلبالو» را بشکند. مطمئنا اولین فیلم قاسمخانی برای بیشتر مخاطبان سینمای ایران اثری کنجکاوبرانگیزی است به این دلیل که قاسمخانی در سمت فیلمنامهنویس کمدی فعالیت داشته و حالا توانسته اولین فیلم بلندش را که شاید خیلی هم دیر شده باشد بسازد. اما فیلم «خوب، بد، جلف» رضا عطاران ندارد که تماشاگر به دلیل این کمدین به سینما برود و اساسا بازیگران این فیلم صرفا کمدین نیستند و برگ برندهی «خوب، بد، جلف» همین است که اگر به آن فروش مورد نظر با توجه به تعطیلات عید نوروز برسد، مشخص میشود که فیلم کمدی ساختن، سوپر استار کمدی نمیخواهد. اگر موقعیتها و کلام کمدی به اندازه باشد، فیلم کمدی شکل میگیرد و حالا فیلمساز این فیلم هم از نویسندگان کمدی است که اگر به کارنامهی نوشتاریاش نگاهی بیاندازیم درک خواهیم کرد که پیمان قاسمخانی در نگارش فیلمنامههای کمدی همیشه موفق بوده است. چرا که وی با بهرهگیری از چارچوب و موقعیتسازی کمدی به درستی میتواند از تماشاگر خنده بگیرد.
اولین فیلم سینمایی پیمان قاسمخانی با همان مولفههای ساختاری سریال «پژمان» ساخته شده است. فیلمساز که خودش سریال «پژمان» را نوشته حالا در اولین تجربهی سینماییاش با استفاده از موقعیتهای کمدی و شخصیتپردازیهای مشخص، سریال «پژمان» را تبدیل به یک اثر سینمایی کرده است. این فیلم به شدت متکی به شخصیتها و موقعیتهای دیالوگی است. شخصیتهای پژمان جمشیدی و سام درخشانی از نام خودشان استفاده شده است. این دوکاراکتر کمدی که در سریال «پژمان» خوش درخشیدند، در این فیلم سینمایی با همان مولفههای شخصیتی به ایفای نقش پرداختند. اساسا هیچ چیزی در درونمایهی فیلم «خوب، بد، جلف» نسبت به سریال تغییری نکرده است. در این شرایط پیمان قاسمخانی توانسته به راحتی با خلق موقعیتهای کلامی و فضاسازی فانتزی، فیلم اولش را بسازد. شاید در بعضی از سکانسها طنز فیلم افت کند و فیلم برای این که بتواند به قصهی اصلی بپردازد، شوخیها را کم میکند که اساسا این افت آسیبی به درون مایهی فیلم وارد نکرده است. «خوب، بد، جلف» نه کمدی سخیف است و نه کمدی تجاری، لحظات و موقعیتهای جذابی دارد که میتواند تماشاگر را بخنداند. از سوی دیگر فیلمساز با در نظر گرفتن سابقهی پیشین شخصیت پژمان جمشیدی و سام درخشانی وارد فضای فانتزی شده است که ما را تا حدودی به یاد فیلمهای «مومیایی سه» یا «مرد عوضی» میاندازد. فضای فیلم قبل از اینکه به کمدی برسد فانتزی است و این به دلیل علاقهی قاسمخانی به اینگونه فضاهاست. «خوب، بد، جلف» در برقراری با مخاطب موفق است و مهمترین دلیل این موفقیت استفادهی درست از موقعیت کمدی است. موقعیت کمدی در این فیلم به کلیشههای مرسوم نرسیده است و قاسمخانی با بهرهگیری از دیالوگنویسی کمدی توانسته فیلمی بسازد که برای مخاطب عام جذابیت خاصی داشته باشد. از سوی دیگر امتیاز این فیلم با سایر فیلمهای کمدی در این است که یک فیلمنامهنویس کمدی این فیلم را ساخته است به همین دلیل این فیلم با دیالوگ و موقعیتهای کمیک توانسته مخاطب را سرگرم کند. بله این فیلم صرفا برای مخاطب عام اثری سرگرمکننده محسوب میشود و هدف فیلمساز در بوجود آوری فضای کمدی و استفاده از زوج جمشیدی و درخشانی به نتیجهی نهایی رسیده است. فیلمی که میتواند لحظات شادی را برای تماشاگر عام در اکران عمومی به همراه داشته باشد. سر و شکل فیلم «خوب، بد، جلف» تا حد کمی به سریال و تله فیلمها شباهت پیداکرده است، که مهم ترین دلیلش یادآوری سریال «پژمان» است. با اینکه قصهی این فیلم با سریال «پژمان» تفاوتهای خاصی دارد اما درونمایهی این فیلم در ارتباط با آن سریال است. قاسمخانی سعی کرده با شوخیهای تازه و نو این یادآوری را از مخاطب مخفی کند. اما با وجود دو بازیگر اصلی آن سریال و شوخی و کلکلهایشان نمیشود به فیلم «خوب، بد، جلف» به عنوان یک کمدی مستقل نگاه کرد. این فیلم برای قاسمخانی که پیش از این او را نویسندهی موفق در ژانر کمدی میدانستیم کمی محدود است، زیرا انتظارها از پیمان قاسمخانی در فیلمسازی بیش از «خوب، بد، جلف» بود.
قابل ذکر است این فیلم برای تماشاگر عام ساخته شده چرا که این فیلم از نظر خلق فضاهای کمیک برای تماشاگر عام جذابیتهای لازم را دارد. پیمان قاسمخانی در ساخت این فیلم آنقدر درگیر فیلمنامه و موقعیتسازی شده است که در اجرا کمبودهایی دیده میشود. کمبودهای ساختاری که در پشت موقعیتهای کمیک و شوخ و شنگ دو بازیگر اصلی گم شده است. اساسا نشانههای فیلم کمدی در موقعیتهای کلامی شکل نمیگیرد و صرفا نمیشود با دو بازیگر و ایجاد فضاسازی فانتزی فیلم کمدی ساخت. قاسمخانی با کمی پردازش در کارگردانی و گرهافکنیهای جدیتر میتوانست به بار کمدی فیلم اضافه کند. سریال «پژمان» را به یاد بیاورید که پژمان جمشیدی در آن سریال با یک بحران جدی روبرو بود اما این شخصیت کاملا جدی در موقعیتهای کمدی قرار میگرفت از همین حیث کاربرد درام در فضای کمدی برای مخاطب لذتبرانگیزتر است. به طور مثال فیلم «سن پطرزبورگ» یا «نهنگ عنبر» را به یاد بیاورید که فضای تخیلی یا دراماتیک این فیلمها چه تاثیر مهمی در روند شکلگیری کمدی داشت. اما به هر جهت «خوب، بد، جلف» به عنوان فیلم اول پیمان قاسمخانی اثری قابل قبول است که میتواند مخاطبهای زیادی را به خودش اختصاص بدهد و هم میتواند به اقتصاد سینما کمک کند،. اکران فیلمی مثل «خوب، بد، جلف» در کنار فیلمهایی که هستهی مرکزی آنها خیانت و بدبختی و سیاهنمایی است برای مخاطبان سینمای ایران ضروری است.