«ديپلماسی شكست ناپذير آقای نادری» يك مستند سياسی است كه با روايتی ساده و روان به مخاطب امكان كشف لايههای عميق و درونی اثر را میدهد كه به مثابه آينهای در برابر هر فرد عمل میكند.
بهتاش صناعیها و مريم مقدم پس از تجربهای موفق و منحصر به فرد در عرصه سينمای داستانی به نام «احتمال باران اسيدی» كه مضمونی جهان شمول و قهرمانی جديد را بر بستر يك جستجوی كلاسيك به گونهای جذاب و همراهی برانگيز به تصوير كشيدند، گام در وادی مستندسازی گذاشتند.
ناگفته پيداست مواجهه با كاراكتری واقعی، منحصر به فرد و به شدت دراماتيك به گونهای اين زوج نويسنده- فيلمساز را تحت تأثير قرار داده كه با پذيرش چالشهای مستندسازی آن هم از نوع سياسی، تصميم گرفتند دو سال با سوژهای زنده و پويا همراهی كنند. ماحصل اين همراهی ثبت يكی از جسورانهترين و شيرينترين مستندهای سياسی روزگار ما است.
آقای نادری به عنوان يك ايرانی و سمبل مردانی كه با عزمی راسخ بر سر هدف و رويای خود پافشاری و استقامت میكنند، كاراكتری آشنا و در عين حال مخصوص به خود است. آشنا به جهت دارا بودن خصوصيات نمونهوار يك مرد ايرانی و مخصوص به خود به جهت ديدگاهی كه در رابطه با صلح جهانی دارد. مردی كه اين جهانبينی را در درون خفه نمیكند بلكه برای برقراری آن به زعم و بضاعت خودش، تلاش و حركت كرده و با هيچ مانعی متوقف نمیشود.
فیلمسازان جوان این مستند به واسطه درك همين ويژگیها كه يك تناقض باورپذير و ملموس را در كاراكتر رقم زده، دست به يك انتخاب هوشمندانه زدهاند كه برگ برنده فيلم است. اينكه اين كاراكترِ واقعی به گونهای منطبق بر منحنی يك شخصيت دراماتيك حركت میكند كه ثبت همين تصوير موجود، بدون تحميل يك فرم و ساختار نمايشی از پيش تعيين شده، بهترين و درستترين شيوه مواجهه با سوژه است.
فيلم با شعار كليدی (مرگ بر آمريكا) - كه در طول فيلم به اشكال مختلف طرح شده و مورد نقد و تحليل قرار میگيرد - و تصاويری از اشغال سفارت آمريكا در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ آغاز میشود و به شكلی موجز مروری دارد بر نقاط اوج رابطه ايران و آمريكا از خلال سخنرانیهای سران دو كشور در مقاطع مختلف و گذر اين سی و اندی سال. البته در ميان اين تصاوير نماهايی گذرا از يك دار قالی و فرشی كه با طرحهای مرتبط با اين رويدادها در حال بافته شدن است، قرار گرفته كه زمينهساز روايت قصه سوژه محوری فيلم يعنی آقای نادری است.
فيلم تلاش میكند ابتدا زوايای عمومیتری از اين كاراكتر را ثبت كرده و با بسط دادن فعاليتهای او در عرصههای مختلف، شيوه زندگی، نوع نگاه به جهان و مسائل پيرامونی، مناسبات خانوادگی و كاری و... نهايتا پازل شخصيتی او را به گونهای تدريجی و جزئی نگرانه شكل دهد. به اين ترتيب وقتی با رويكرد اين كاراكتر به صلح و آشتی بين ايران و آمريكا مواجه میشويم، اين رفتار باورپذير و برآمده از اعتقاد به يك جهانبينی عميق و ريشهدار جلوه میكند كه در ديگر سطوح زندگی وی نيز نمود يافته و فقط يك كنش نمايشی و متظاهرانه نيست.
طبعا بافت يك فرش دستباف با طراحی كاراكترهای سياسی آمريكا بر متنی از روايت شخصی طراح فرش از تحليل رويدادهای سياسی، ايدهای نيست که به ذهن هر فردی خطور كند؛ بخصوص بدون داشتن پيش زمينهای در فرش بافی و مبانی مرتبط با آن.
به اين ترتيب وقتی مخاطب با اين ايدهی عملی شده و قهرمانی مواجه میشود كه اصلیترين دغدغهاش هديه اين فرش به رئيس جمهور وقت آمريكا برای انتقال پيام صلح است، همان ويژگی مخصوص به خود بودن به شيوهای گام به گام و در روندی دراماتيك نمود يافته و او را به پيگيری و همراهی تنگاتنگ با اثر فرا میخواند.
در فيلم مسير حركت آقای نادری به شيوه كلاسيك با موانع متعدد و واقعی همراه است كه از جمله مولفههايی هستند كه روند پيشرفت درام را گرم و جذاب میكنند. از مخالفت مسئولان و شخصيتهای سياسی كه با هدف و دغدغه او همراه نيستند تا مخالفت كارشناسان فرش. به گفته بهتر موانع به شكلی چند جانبه از هر سو بر قهرمان میتازند تا او را از اين كار منصرف كنند اما او است كه همچنان پيش میراند تا هدفش را عملی كند.
ويژگی مهم مستند «ديپلماسی شكست ناپذير آقای نادری» در كنار اصالت سوژه و ساختار و فرمی ساده و روان كه برای روايت انتخاب شده، زاويه نگاه سازندگان به اين قهرمان و هدف و دغدغهمندی او است. نگاهی كه تلاش میكند وقايع را به شكلی منصفانه با همه ابعاد و زوايا ثبت كند بدون آنكه جانبداری آنها بر روند و ديدگاه اثر تأثير بگذارد.
به گفته بهتر اينكه فيلمسازان اين مستند، هدف و دغدغهمندی آقای نادری را ارزشگذاری نمیكنند بلكه مواجهه او با ديگران و تلاشش را بدون رنگ و لعاب دادن به تصوير میكشند، كمك كرده تا اتفاقا ماهيت اثر به واسطه ديدگاه سوژه محوری بيش از پيش تأثيرگذار شود.
قرار نيست اين مستند يك اثر سفارشی و تبليغاتی درباره اين فرش به اصطلاح صلح باشد؛ هر چند ديدگاه اصيل صلح طلبی قهرمان میتواند دغدغه شخصی سازندگان هم باشد. به همين دليل است كه حتی در مقاطعی از فيلم و بخصوص در انتها آقای نادری از فيلمسازان گلهمند است كه ماجرای فرش و انگيزههای او را برجسته و گل درشت نمیكند و حتی به حالت قهر آنها را ترك میكند.
اين ويژگی کمک کرده فیلم اگر تأثير میگذارد، اگر همراهی برمیانگيزد، اگر باورپذير میشود و... همه و همه به واسطه مواجهه بیواسطه مخاطب با شخصيت، اهداف، بلندپروازیها و نهايتا جامعه عمل پوشاندن به رويای صلح او باشد.
همين ما كه خودمان بهتر از ديگران بر نقاط قوت و ضعفمان اشراف داريم و میدانيم سياست بر عادیترين رفتارهای روزمرهمان سايه افكنده و مجموعهای متناقض از خصوصيات هستيم. مردمانی كه وقتي كتاب «جامعه شناسی خودمانی» حسن نراقی را میخوانيم، لبخندی گوشه لبمان نقش میبندد و سكوت میكنيم.
اين لبخند برآمده از طنز ذاتی جاری در موقعيت، روابط و مناسبات بيرونی و درونی ما است كه در لحظه لحظه اين مستند هم موج میزند. وقتی هم مخاطب را به خنده وامیدارد قطعا نقطه خاصی را در لايههای درونی او نشانه رفته و... مهمترين تأثير فيلم در دراز مدت هم میتواند آسيبشناسی همين نقطه برخورد باشد!
مستند «ديپلماسی شكست ناپذير آقای نادری» همچون «جامعه شناسی خودمانی» و... آينهای است در برابر مخاطبی كه اين بار رفتارشناسی اجتماعی خود را از ورای سايه بلند سياست بر زندگی روزمره نظاره میكند و چون رنگ و لعاب كاذب نيافته به واسطه صيقلِ ذاتی، فرد را با خود مواجه میكند. آينهای كه میتواند به واسطه همين نگاه عاری از قضاوت و ارزشگذاری، تبديل به تصوير ابدی يك ملت شود.