فيلم صمديان به زبانی روشن و گويا به مخاطبان خود میگويد كه عباس كيارستمی لحظهای از تجربه كردن و نگاه تجربهگرايانه خود دست برنمیداشت.
سيفالله صمديان - عكاس، فيلمبردار و مستندساز نامآشنا- بهعنوان يكی از نزديكترين دوستان و ياران همدل و همراه زندهياد عباس كيارستمی، با ساخت فيلم مستند« ۷۶ دقيقه و ۱۵ ثانيه»، بار ديگر فرصتی فراهم میسازد تا از طريق لحظههايی كه با حضور كيارستمی در قاب تصاوير يك مستند گرم و گيرا به ثبت میرسد، خاطرات شيرين لحظههای سرشار مكاشفه اين هنرمند صاحب سبك و خلاق را برای سينمادوستان و دوستداران سينمای كيارستمی زنده كند.
همراهی صمديان با كيارستمی در زمان حياتش (به طور مشخص همكاری او در مقام تصويربردار فيلمهای «C.B.A آفريقا»، «جادهها» و «پنج»، در كنار برخی رويدادهای مهم ديگر همچون برگزاری كارگاه مشترك فيلمسازی عباس كيارستمی و مارتين اسكورسيزی در مراكش با عنوان «روزی، روزگاری در مراكش») در مقايسه با مستندسازان ديگری كه میتوانستند دست به چنين كاری بزنند، كار را برای او آسانتر كرده است و بیترديد نتيجه چنين تلاشی نيز دلنشين و تماشايی شده است.
«۷۶ دقيقه و ۱۵ ثانيه» را - با اشاره تلويحی به عمر ۷۶ سال و ۱۵ روزه كيارستمی – به روشنی میتوان در رده فيلمهای مستند چهرهنگار (Portrait Documentary) جای داد كه به دليل دقت بسيار زياد فيلمساز در جريان اين چهرهنگاری و نيز وجود برخی لحظههای تكاندهنده و در عين حال آموزنده از مكاشفهها و جستوجوهای خاص كيارستمی و خلق نمونههای بصری بسيار خلاقانه او با استفاده از سادهترين و بديهیترين چشماندازهای طبيعی در دسترس همگان (مثل مناظر يك روز برفی يا جادههای خلوت و بیجنبده حاشيه شهری، عبور گله كوچك گوسفندان در يك دامنه كوهستان پربرف، هجوم دسته پرسروصدای گنجشكهايی كه به شاخههای نيمهسبز بيرونمانده از برف نوك میزنند و ساحل و دريا و سروصدای پرشور اردكها و...) به اثری تماشايی و جذاب بدل شده است كه حتی برای فيلمسازان خارج از ايران نيز كه با كيارستمی و مجموعه فيلمهايش آشنايی داشتهاند، خاطرهانگيز به نظر میرسد.
حضور اين هنرمند در مراحل مختلف خلق يك اثر، از آغاز تا پايان كار، و نظارت مستقيم بر جزئيات شكلگيری و تكوين يك اثر گرافيكی (از اعلان ديواری يك فيلم گرفته تا يك كارحجمی در شاخه هنرهای تجسمی و...) آشكارا نشان میدهد كه او در جريان خلق يك اثر در تمامی لحظههای شكلگيری كارش حضور داشته و زمانی كه اثری مثل همان چنارهای معروفش را خلق میكند - كه هماكنون در فضای سرسرای طبقه اول خانه هنرمندان جاخوش كرده است - در كنار همه تماشاگران مشتاق، برای او نيز تماشای آنها دلشادكننده بوده است.
در نگاه اول، شايد چنين به نظر برسد كه فيلمساز تنها با يك تدوين سرخوشانه و چه بسا به دليل سفارشی بودن آن برای نمايش در مراسم افتتاحيه هفتاد و سومين جشنواره فيلم ونيز در ايتاليا، با هدف تكريم اين فيلمساز صاحبنام، فيلمی فراهم آورده است كه بهانهای باشد برای ياد كردن از ايشان. اما واقعيت اين است كه مستند «۷۶ دقيقه...» فراتر از چنين انگيزه و بهانهای، به خوبی توانسته از تدوين هوشمندانه سادهترين نماهای آشنا و معمولی از كار و زندگی و دلمشغولیهای كيارستمی در زندگی روزمره او (خريدن روزنامه از دكه روزنامهفروشی، نوشتن، كتاب خواندن و عكاسی كردن و...) تصوير روشنی از چهره چندوجهی اين هنرمند فيلمساز، فيلمنامهنويس، عكاس و پژوهشگر شاعرپيشه ارائه دهد و حتی در بخشهايی از همين كار مستند، اطلاعات تازهای برای دوستدارانش فراهم سازد. برای نمونه، وقتی كيارستمی را در يك روز سرد بارانی در كنار مسعود كيميايی (كارگردان فيلم «سربازهای جمعه») در فضای ميدان مشق يك سربازخانه میبينيم كه به دليل مسئوليت ساخت عنوانبندی اين فيلم، با وسواسی بیحد و اندازه، زير باران تصويربرداری میكند، فراتر از هر خبر و هر نقل قول و هر سخنی كه تا امروز شنيده باشيم، با ديدن اين تصاوير تازه و هرگز ديده نشده، شناختی جدیتر با روحيات و شيوه كار او در پشت صحنه فيلمها و عكاسی و آفرينش ساير آثار گرافيكی و هنری او پيدا میكنيم.
تصاويری كه از او در كنار دوستان فيلمساز و هنرمندان ديگر در اين مستند میبينيم، همه و همه ارتباط منطقی و موضوعی با خلق يكی از آثار او دارد . همراهی او با مسعود كيميايی (سربازهای جمعه)، جعفر پناهی يا طاهره خانم (زير درختان زيتون)، عليرضا رئيسيان (ايستگاه متروك)، ژوليت بينوش - بازيگر فرانسوی (كپی برابر اصل) و... به خوبی نشان میدهد كه كيارستمی فراتر از دايره به ظاهر بسته حريم خصوصی خود و كارنامه فردی فيلمسازیاش، در همراهی و همدلی با هنرمندان ديگر و كمك به آنها، حتی در حد و اندازه تهيه يك «عنوانبندی» متفاوت برای يك فيلم (مثل فيلم «به همين سادگی» و...) بسيار ساده و بیتكلف بوده است.
تماشای نماهایی هر چند كوتاه و گذرا از يك كارگاه ايدهپردازی و فيلمسازی در فضای يك بوستان شهری و ديدن كيارستمی در ميان مشتاقان جوان علاقهمند به هنر فيلمسازی، با توجه به نوع برگزاری كارگاه و پرسش و پاسخهايی که در آن فضا شكل میگيرد و به سادگی از روش برای دستيابی به زبانی فشرده و كمينهگرا و پرهيز از پرگويی از حذف و تعديلهای مناسب در مجموعه اثر حرف میزند، آشكارا نشان میدهد كه شايد حتی در دانشكدههای سينمايی ما نيز نياز به تغيير روش و ايجاد دگرگونیهای لازم در روشهای كليشه شده آموزش و روابط استاد و شاگردی نياز داشته باشيم تا فلسفه وجودی شعار «مدرسه بدون ديوار» به ويژه برای رشتههايی چون عكاسی، نمايش و فيلمسازی در عمل، معنايی ملموستر پيدا كند.
فيلم صمديان به زبانی روشن و گويا به مخاطبان خود میگويد كه عباس كيارستمی لحظهای از تجربه كردن و نگاه تجربهگرايانه خود دست برنمیداشت. كشف بسياری از فرمهای زيبا به ويژه در كارهای عكاسی و گرافيكی او را بايد حاصل همين تجربههايی دانست كه گاه رنگ تجربههايی بازيگوشانه و سرخوشانه به خود میگرفت. (عكاسی خستگیناپذير و برداشتهای بیشمار و تك عكسهايی زيبا از مناظر يك روز بارانی در خيابانهای شهر يا بيرون از شهر، آن هم از پشت شيشه غبارآلود و بارانخورده اتومبيل) مناظر بهراستی بديع و چشمنواز و خيرهكنندهای پديد میآورد كه دل او را برای رنجی كه نقاشان برای خلق بخشهای كوچكی از اين شكلهای چشمنواز میكشند، میسوزاند! شيوه منحصربهفرد او در گزينش بخشها و پارههايی از شعرهای كلاسيك و معاصر شاعران ايرانی، بسيار بديع و نوآورانه است.
فيلم با استفاده از سادهترين صداها (افكتهای طبيعی) و گاه ساخته شده با ترفندهايی ابتكاری (مثل بازسازی صدای پای دسته اردكها روی شن و ماسههای ساحلی با استفاده از دانههای برنج و ماسهها و...) بدون استفاده از موسيقی پرحجم و تحميلشده بر تصاوير اين مستند، ما را با لايههای تازه و كمتر شناختهشده زندگی، روحيات و شيوه كار اين فيلمساز صاحب سبك آشنايی میدهد.
يكی از ويژگیهای گريزناپذير ساخته شدن مستندهای چهرهنگار با محوريت يك هنرمند از سوی يك مستندساز دوست و دلبسته به آن هنرمند، اين است كه در مجموعه اثرش ناخواسته نگاهی جانبدارانه به آن شخصيت دارد و از لحن بیطرفانه و منتقدانه آشكارا فاصله میگيرد!
فيلم با حضور كيارستمی و دستيارانش در فيلم «زير درختان زيتون»، سالها بعد از ساخته شدن آن، در رستمآباد
منطقه رودبار، درست در همان موقعيت مكانی آخرين صحنه فيلم «زير درختان...» و بازسازی همان قاببندیهای پايانی، با ناپديد شدن عباس كيارستمی در ميان انبوه درختان زيتون،
به فرجام میرسد و گويی همه ما فرصتی دوباره پيدا میكنيم تا بار ديگر، زير درختان
زيتون، با او تجديد خاطره كنيم.