«فصل بارانها...» به رئالیسم آثار برادران داردن پهلو میزند.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
«فصل بارانهای موسمی» اولین فیلم بلند مجید برزگر است که پس از فیلم دومش روی پرده رفته است. فیلم با محوریت شخصیتی پیش میرود که هیچ نشانی از کنشهای قهرمانانهی متعارف ندارد و رفتارهایش در طول داستان همدلیبرانگیز نیست. در دنیای ذهنی او نمیتوان جایی برای شیرینکاریهای نوجوانانه متصور شد. رفتار سینا (با بازی نوید لایقیمقدم) مانند زندگیاش تلخ است و فیلمساز برشی حساس از زندگی او را در بستری از ملال و رخوت به تصویر میکشد. سینا قرار نیست هم چون قهرمانان سینمای کلاسیک یکتنه به صف مشکلات هجوم بیاورد و با از میان برداشتن موانع، بیننده را اسیر شخصیت کاریزماتیک خود کند. برزگر هم عامدانه از جذابیت بخشیدن به شخصیت اصلی و روایت طفره میرود و با گزیدهگویی و دوری از تاکید بر احساسات، نمایش عمق تنهایی سینا را هدف میرود. فیلمساز با نگاهی مینیمالیستی، استفادهی کم از دیالوگ، پرهیز از کاتهای متعدد و استفاده از لوکیشنها و صداهای طبیعی محیط، تنهایی سینا را تجسم میبخشد و جنگ تمامعیار او با محیط پیرامونی را با مدرسه نرفتن، پرسههای شبانه و فروش اجناس خانه تکمیل میکند؛ نبردی که با حضور دختری در زندگی سینا، رنگ و بویی متفاوت به خود میگیرد و گرهافکنیهای جدیدی با تکیه بر خرده داستان شکل میگیرد.
درماندگی شخصیت آسیبپذیر سینا در حل معضلاتش باعث شکلگیری شرایطی میشود که انتظار هر کنش غیرمتعارفی را از او داشته باشیم. فیلمساز نیز تشویش بیننده برای رخ دادن رفتاری هنجارشکنانه از سینا را با نمایش مکرر او در مقابل بانک و طلافروشی تشدید میکند و التهاب نماها را با غیرقابلپیشبینی بودن اتفاقها افزایش میدهد. همچنین بازیگوشی دوربین، برشهای نامنظم در تدوین و تنش بصری، تماشاگر را در وضعیتی ناآرام قرار میدهد.
حادثهی محرکهی فیلمنامه قبل از آغاز فیلم رخ داده است و برزگر با عدم پرداخت آن، قرارداد دنیای فیلمش را تعریف میکند و از همان ابتدای فیلم شگفتیساز میشود. در صورت نمایش ماجرای طلاق والدین سینا و همچنین داستان فروش مواد مخدر، تم قصه از رنج و تنهایی سینا میتوانست به درامی اجتماعی و حتی شعاری در باب بزهکاری نوجوانان بدل شود. اما برزگر هوشمندانه از همان نمای آغازین فیلم، سینا را در موقعیتی پیچیده قرار میدهد و فیلم را با تنشی سربهمهر پیش میبرد. او در ادامه نیز به دلایل جدایی والدین سینا اشارهای نمیکند و در ماجرای فروش مواد نیز اطلاعات را به صورت قطرهچکانی ارائه میکند. با این راهکار، بیننده از همان ابتدای فیلم درگیر مکاشفه در زندگی سینا میشود و با حذف حضور فیزیکی پدر و مادر، خلوت شخصی سینا را شاهد است.
برزگر در نیمهی نخست فیلم، دنیای کسالتبار سینا را با نماهای متعدد گوش دادن او به موسیقی متال همنشین میکند؛ گویی سینا بجز این کار و دست و پا زدنهای بیفرجام برای پول جمع کردن، کنش دیگری ندارد. اما ورود دختر به حریم او به مثابه ورود بیگانهای به دنیای قصه، نظم ذهنیاش را برهم میزند و تلاطم جدیدی برایش ایجاد میکند. حالا سینا علاوه بر دغدغهی پول، به دنبال جلب نظر دختر هم میرود و به طور مثال در صحنهی شرکت، با رییس شرکت درگیر میشود و برای اولین بار از خود قاطعیت و کنشی خوشایند نشان میدهد که میتواند سرآغاز بروز تغییرهایی در شخصیت محوری قصه باشد.
فیلمساز در لایههای متعدد «فصل بارانها...» به بحران احساسی دوران نوجوانی و نحوهی تعامل با جنس مخالف هم میپردازد و از بلوغ روانی سینا به عنوان عامل قوامبخش تصمیمهایش بهره میجوید. با این روش، مسیر سینا در انتخابهای طغیانآمیزش، بر منطقی دراماتیک استوار میشود. برزگر شکلگیری رابطهی عاطفی سینا با دختر را در فضایی سرد و ملالانگیز به تصویر میکشد و شور و هیجان عشق نوجوانی را نه با فضاهای رمانتیک بلکه توام با عصیان برای تأمین پول ترسیم میکند. برزگر، منتقد بیپروای خردهفرهنگهای منحط ایرانی است و ضعفهای رفتاری نهادینه شده در جامعه را به چالش میکشد. او کاستیهای اخلاقی که نوجوانان در رابطه با جامعهشان تجربه میکنند به خوبی میشناسد و دوربین جستوجوگرش را با تعقیب سینا، به دل انحرافات اخلاقی میبرد. او در دکوپاژ این فیلم و آثار بعدیاش، دوربین را در حرکتی بیامان پابهپای شخصیتها حرکت میدهد و اکثر نماها را از پشت سر آنها ثبت میکند. او به دنبال ترسیم بیرحمیهای جامعهی انسانی بر نمایش شلوغیها و پلشتیهای تهران تأکید ندارد، و به همین دلیل با انتخاب لوکیشنهایی در قالب شهرک، قابهایی خلوت و ساکن ثبت میکند و با نمایش تنهایی شخصیتها در قاببندیهایش، حس درماندگی آنها را به مخاطب القا میکند.
برزگر در فیلمهایش طغیان نسلهای مختلف جامعه را در تقابل با ناملایمات زندگی فردی به تصویر کشیده است. او به دنبال خلق اتفاقهای خارقالعاده در زندگی شخصیتهایش نیست بلکه با سبک ناتورالیستی، زندگی روزمره و انسانهای پیرامون شخصیت مرکزیاش را مقصر اصلی بسیاری از عصیانهای انسانی در جامعهی شتابزدهی امروز میداند؛ انسانهایی که با بیتوجهیها و بیرحمیهایشان موجبات زندگی اندوهبار دیگران را فراهم میکنند. مصایب نوجوانی که فرزند طلاق است در «فصل بارانها...»، سختیهای مرد میانسالی که سالها مورد احترام بوده و ناگهان همه رهایش میکنند در «پرویز» و در نهایت پیرمردی که سالها تنهایی و زندگی ملالآور، او را به جنون کشیده در «یک شهروند کاملا معمولی»، جانمایهی سینمای برزگر است. نمونهای دیگر از ریشهیابی رفتارهای پرخاشگرانهی اجتماعی را در «طلای سرخ» مییابیم که در آن جعفرر پناهی قصهی مردی را روایت میکند که کنشهای تحقیرآمیز دیگران را تاب نمیآورد و هم چون پرویز از فردی بیآزار به هیولایی رامنشدنی بدل میشود. برزگر فیلمسازی است که بر خلاف جریان اصلی و پرسروصدای سینمای ایران فیلم میسازد و فاصلهاش را با شعارزدگی و پرگویی حفظ میکند. او از استفاده از بازیگران شناختهشده طفره میرود و از سوی دیگر در استفاده از ابزارهای فنی صرفهجویی میکند؛ موضوعی که سبب میشود جایگاه او را همچون یکی از فیلمسازان جنبش «دگما ۹۵» در ایران دانست؛ جنبشی که به دنبال بازگرداندن سینما به جوهرهی اصلی خود بود و میخواست در مقابل فیلمهای پرهزینه ایستادگی کند.
«فصل بارانها...» به رئالیسم آثار برادران داردن پهلو میزند. بیثباتی دوربین روی دست در آثار آنها حد نهایی ناپایداری وضعیت اجتماعی را نشان میدهد. داردنها حین ترسیم رنج انسانی به دنبال جلب ترحم نیستند و از سانتیمانتالیسم پرهیز میکنند. تم فیلمهای برزگر هم چون مضامین خاص فیلمهای داردنها، بار اجتماعی تکاندهندهای دارد، اما این موضوع نه به دلیل طعنههای گلدرشت، بلکه بهواسطهی ثبت بیپردهی واقعیت است. در این سینما، برخورد بیواسطه و با صداقت با واقعیت، همان نکتهای است که بر آن تأکید میشود و به قول آندره بازن این گونه فیلمها پنجرهای است گشوده رو به سوی دنیا.