لوگوی فیلسین لوگوی فیلسین
بستن
مشاهده همه نتایج مربوط به “ ”
  • منو
  • ورود
  • تبلیغات در فیلسین
  • سینما
  • اخبار
  • مشارکت
  • رسانه
جشنواره ها
  • اسکار
  • کن
  • فیلم فجر
  • جهانی فیلم فجر
  • سینما حقیقت
  • فیلم شهر
  • بین‌المللی فیلم شهر
  • فیلم کوتاه تهران
  • فیلم سبز ایران
  • کودکان و نوجوانان
سینما
  • اکران این هفته
  • محبوب ترین فیلم ها
  • فیلم های در حال اکران
  • جدول فروش
  • اخبار سینما
  • فیلم‌های گروه هنر و تجربه
بازیگران
  • ستاره ها
شبکه خانگی و تلوزیون
  • اخبار شبکه خانگی
  • اخبار تلوزیون
آخرین اخبار
  • اخبار ویژه
داغ ترین اخبار
  • سینما و تلوزیون
اخبار بازیگران
  • سینما و تلوزیون
اخبار فیلم ها
  • سینما
مشارکت‌کنندگان
  • مشارکت‌کنندگان برتر
ایجاد
  • ایجاد شخص جدید
  • ایجاد اثر جدید
راهنمای مشارکت در فیلسین
  • راهنمای مشارکت کاربران در فیلسین
ویدیو ها
  • تیزرها
تصاویر
  • عکس های هفته
  • گزارش تصویری
  • ورود
  • تبلیغات در فیلسین
  • سینما
    • جشنواره ها
      • اسکار
      • کن
      • فیلم فجر
      • جهانی فیلم فجر
      • سینما حقیقت
      • فیلم شهر
      • بین‌المللی فیلم شهر
      • فیلم کوتاه تهران
      • فیلم سبز ایران
      • کودکان و نوجوانان
    • سینما
      • اکران این هفته
      • محبوب ترین فیلم ها
      • فیلم های در حال اکران
      • جدول فروش
      • اخبار سینما
      • فیلم‌های گروه هنر و تجربه
    • بازیگران
      • ستاره ها
    • شبکه خانگی و تلوزیون
      • اخبار شبکه خانگی
      • اخبار تلوزیون
  • اخبار
    • آخرین اخبار
      • اخبار ویژه
    • داغ ترین اخبار
      • سینما و تلوزیون
    • اخبار بازیگران
      • سینما و تلوزیون
    • اخبار فیلم ها
      • سینما
  • مشارکت
    • مشارکت‌کنندگان
      • مشارکت‌کنندگان برتر
    • ایجاد
      • ایجاد شخص جدید
      • ایجاد اثر جدید
    • راهنمای مشارکت در فیلسین
      • راهنمای مشارکت کاربران در فیلسین
  • رسانه
    • ویدیو ها
      • تیزرها
    • تصاویر
      • عکس های هفته
      • گزارش تصویری
    • گیشه
  • اخبار داغ
  • آخرین اخبار

سوسک بالدار، پروانه و مار!

شب بیرون

  • توسط مصطفی جلالی‌فخر
سوسک بالدار، پروانه و مار!

«شبُ بیرون» هم‌چنان ایده‌ی اولیه‌ی هیجان‌‏انگیزی دارد. گشت‌و‌گذار سرخوشانه‌ی چند جوان در کنار هم و مواجهه با خود و آدم‌‏های اطراف، بستر دراماتیک وسوسه‌‏کننده‏‌ای است اما به شرطی که دچار این خطای استراتژیک نشویم که هر چیزی بدون هیچ هدف و تاثیری، قابلیت ورود به این تجربه را دارد. نامتعارف بودن، شرط کافی جذابیت نیست.

توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم

توسکا (سهیلا گلستانی) که قصد مهاجرت به کشوری اروپایی را دارد، تصمیم می‏‌گیرد در شب قبل از پروازش، از شمال تا جنوب تهران را فیلم بگیرد. برادرش توماج (هوتن شکیبا) و دوست‏‌شان امیرحسین (حسام محمودی‌فرید) هم او را همراهی می‏‌کنند. در ابتدا شاهد قهر توماج و نامزدش پریسا (باران کوثری) هستیم. آن‏‌ها ابتدا بر سر ورود توسکا به خانه‌‏ای متروک، ترسناک و با شرط روشن نکردن هیچ منبع نوری، شرط‌‏بندی می‌‏کنند و توسکا موفق می‏‌شود. پس از آن‌که توماج لو می‏‌دهد که امیرحسین عکس توسکا را روی صفحه‌ی موبایل خود گذاشته، توسکا به امیرحسین اعتراض می‏‌کند و همین باعث قهر کوتاه‌ مدت او می‏‌شود. امیرحسین که ظاهرا به توسکا علاقه‏‌مند است، توجه ویژه‌ی خود را انکار می‏‌کند. در طول مسیر معلوم می‏‌شود که توسکا از پدر خود به دلیل ترک مادرش دل‌گیر است و سال‏‌هاست که به دیدار او نرفته است. در مسیر، به سربازی برمی‏‌خورند و او را سوار می‏‌کنند تا به جایی که می‏‌خواهد برسانند. اما در راه بهرام (هومن سیدی) که بعد معلوم می‏‌شود همسر سابق توسکا است، به او پیامکی دال بر احتمال خودکشی می‏‌فرستد. توسکا که به ‌شدت بی‏تاب شده، همه و از جمله سرباز را به خانه‌ی بهرام می‏‌برد اما او زنده است. پس از کمی مشاجره، از خانه بیرون می‏‌آیند و می‏‌فهمند آن سرباز دزد بوده و بخشی از وسایل ماشین را دزدیده است. ساعت پرواز نزدیک شده و توماج در راه با پریسا قرار می‏‌گذارد. آن‌ها، بجز توسکا، از ماشین پیاده می‏‌شوند اما وقتی برمی‏‌گردند خبری از او نیست؛ و معلوم نیست به‌ تنهایی کجا رفته است.

اشکال اصلی کار این‌جاست که چنین فیلم‏‌هایی محصول یک سوء‌تفاهم‏‌اند. به ‌ویژه برای جوانان ما که گمان می‏‌کنند اگر در تاریخ سینما فیلم‌های موفقی هستند که بر اساس الگوی سفر و همسفری - درون یا بیرون شهری - ساخته شده‌اند، پس کار راحت است و خب چرا نشود چند جوان را در شهر و شب رها کنیم و بخواهند از مکان‏‌های مختلف، فیلم یادگاری بگیرند و در این مسیر با هم حرف بزنند و کلنجار و دعوا کنند و چند آدم عجیب را هم در راه ببینند. اما این‏‌ها رویه‌ی بیرونی چنین ساختاری‌ست و فیلم نخست باید بتواند متقاعدکننده باشد. اگر برتولوچی در رویابین‌ها (Dreamers) و تروفو در ژول و ژیم روابط غریب و سنت‏‌شکن سه جوان را به نمایش می‏‌گذارند، این آدم‌ها در وجه نخست، خود را به عنوان فرد تثبیت کرده‌اند و کنش‌ها و واکنش‌های میان آن‌ها، رو به جلو و هدفمند است؛ یعنی این فضا و آدم‏‌ها و روابط و حوادث را حتی با منتهای بی‏نظمی و آشفته‌مسلکی، به نحوی کنار هم قرار دهد که تماشاگر با آن‏‌ها همراه شود. نه این‌که فکر کنید اگر همه چیز به ‌هم ‌ریخته و نامتعارف و بدون ارتباط با هم باشد، توانسته‏‌اید یک فضای ابسورد و متفاوت بسازید. تلاش برای فضاسازی گوتیک در ورود به یک خانه‌ی قدیمی تاریک هم در این شکل کوتاه و ناقص، به ضد خودش تبدیل می‌شود؛ یا این‌ که زن در داخل ماشین بترسد که سوسک بالدار در ماشین دیده و بعد از ترس برود بیرون و پسرها بگویند سوسکی در کار نیست و زن هم به ماشین بازگردد، هیچ نشانه‏‌ای از نگاه انتزاعی یا آشفتگی حال یک نسل نیست. خنده‏‌دار هم نیست، معنای نمادین هم ندارد. نمایش پروانه در ماشین در نمای آخر هم نمی‏‌تواند به منطق وجود سوسک بالدار کمک کند و حتی ارتباط این دو با هم نیز در حافظه‌ی تماشاگر بعید است. چنین فیلم‌‏هایی را می‏‌توان به جای نود دقیقه، نهصد دقیقه هم ساخت. چون هیچ هدف و تعریف و محدودیتی ندارند و می‏‌توان همین جوری در شهر گشت و حرف‏‌ها و کارهای بی‏‌ربط بیشتری کرد؛ و مثلا کمی جلوتر یک مار هم زیر صندلی دید و ندید.

کارگردان در اظهار نظری، فیلم خود را شخصیت‏‌محور و در نتیجه آن را از قصه بی‏‌نیاز دانسته است. این که چرا شخصیت‌‏محوری می‏‌تواند فقدان قصه را جبران کند بماند، اما در نهایت کدام یک از آدم‏‌های این فیلم را می‌‏توان شخصیت به شمار آورد؟ فیلم می‏‌کوشد به نحوی وانمود کند که ابهام‌‏های متعدد در زمینه‌ی شناخت گذشته و حال و موقعیت و علت رفتار آن‏‌ها، تعمدی و روی‌کردی مدرن است اما در عمل، خودش نیز آدم‏‌هایش را نمی‏‌شناسد. فیلم که تمام می‏‌شود، حتی توسکا (سهیلا گلستانی) را هم که محور ماجرا است نمی‏‌شناسیم، چه رسد به بقیه که فقط می‏‌کوشند غیرعادی به نظر برسند. به همین دلیل است که ترک ناگهانی و پنهانی ماشین به مقصدی نامعلوم در پایان، تناسبی با موقعیت یا روحیات و رفتار توسکا ندارد. بیشتر اداواطوار است و محصول بلاتکلیفی فیلم در برابر آدم‏‌ها و روابط و اتفاق‌هایی که قبل از این افتاده است. چون فردیت او را نشناخته و باور نکرده‌‏ایم، چنین کاری را هم از او نمی‏‌پذیریم. بیش از آن‌که کنش توسکا به چشم بیاید، کارگردان به چشم می‏‌آید که گمان داشته با این پایان مبهم و بی‌توضیح، مفهوم نمادین و سنگینی برای فیلمش خلق کرده است. عنصر تصادف هم علاوه بر آن‌که زیربنای بی‏‌منطقی فیلم است، در بعضی جاها به طرز محیرالعقولی بیرون می‏زند؛ این‌که یکی‏‌شان قهر می‏‌کند و می‏‌رود و بعد بقیه به راهشان ادامه می‏‌دهند. اما ناگهان در خیابانی دیگر، فرد گم‌شده را می‌بینند و جمله‏‌ای که باعث خنده‌ی معنادار تماشاگر می‌شود: «اِ... ایناهاش!»

سجادی‌حسینی نه‌ تنها در این فیلم که در فیلم بعدی‏‌اش «بوفالو» هم به نظر می‏‌رسد یک فیلم فرضی در ذهن خود دارد که احتمالا همه‌ی اجزایش را می‏‌شناسد، اما نمی‏‌تواند آن را به پرده منتقل کند. فیلم‏‌ها پر از ابهام‏‌اند و هیچ ربطی هم به ابهام در سینمای مدرن ندارند. به نظر می‌‏رسد حضور و توضیح کارگردان در هر نمایش فیلم ضروری باشد. «بوفالو» که از «شب، بیرون» هم سردرگم‏‌تر است و بعد از غرق شدن مرد جوان در ابتدای فیلم، همه چیز به ‌هم می‏‌ریزد. بدتر این‌ که سازندگان در چنین مواردی گمان می‏‌برند اشکال از فهم و هوش تماشاگر است که نفهمیده منظور و ماجرا چیست. مثلا نگاه کنیم به نقش بهرام در همین فیلم. در جایی از فیلم پیامکی به توسکا می‏‌رسد که می‏‌فهمیم مردی به او خبر داده که قصد خودکشی دارد و جواب تماس‏‌های بعدی را هم نمی‏‌دهد. بعد از کلی دل‌شوره و رفتار عصبی، سرانجام وارد خانه‌ی بهرام (هومن سیدی) می‏‌شوند. مشاجره‌های بعدی دقیقا معکوس می‏‌شود و معلوم می‏‌شود بهرام همسر سابق توسکا بوده و روان‏‌نژند هم هست و از طرف توسکا، به عنوان مزاحم تلقی می‏‌شود. رابطه‌ی بهرام و توسکا در چه سطحی‌ست؟ و چرا وقتی توسکا در این حد از او گریزان و آزرده است، چنین بابت پیامک تهدید به خودکشی‏‌اش بی‏‌قرار می‏‌شود؟ دل‌شوره و گریه‌ی اغراق‏‌آمیز او چه تناسبی با نگاه توام با نفرت او نسبت به بهرام دارد؟ این‏‌ها پرسش‏‌های مهمی هستند که فیلم هیچ تلاشی برای روشن شدن آن‏‌ها نمی‏‌کند. چنین روابط و آدم‏‌های مبهمی نمی‏‌توانند باعث پیچیدگی فاضل‏‌مآبانه‌ی یک فیلم شوند. سوار کردن یک دختر تنها و ویولن‏سل‌به‌دست که در آن موقع شب عازم بهشت‌ زهرا است هم باعث فهیمانه شدن فیلم نمی‏‌شود. این که ناگهان او پیاده شود و تماشا کردنش از پشت که به سمت عمق میدان می‌‏رود، بیش از آن‌که او را رازناک و خاص بکند، خلا توضیح رفتاری‌‏اش را برجسته می‏‌کند. اگر قرار باشد با پیاده و سوار شدن بدون علت و تاثیر آدم‏‌ها و احیانا ردوبدل یکی ‌دو جمله‌ی گل‌درشت (مثلا «کاری را که فکر می‌کنی درسته انجام بده») زمان فیلم را پر کنیم، در نهایت کشکولی حاصل می‏‌شود که اگر کلافه‌‏کننده هم نباشد، خنثی است. از این منظر، فیلمسازی کار خیلی آسانی‌ست. به‌ راحتی و با یک جلد کتاب پائولو کوییلو می‌توان از این جور کارها ساخت. ماجرای سوار کردن سرباز هم بخشی از همین رویکرد ضد روایی است. آن‏‌ها محض سرگرمی، یک سرباز را که دارد راه خودش را می‌‏رود سوار می‏‌کنند و قرار است تا جایی او را برسانند. پس از کمی شوخی و ردوبدل شدن جمله‌هایی که بیشتر بر نامتعارف بودن توماج تاکید دارند و اشتباه گرفتن نام‌خانوادگی سرباز با کیارستمی (که ظاهرا هنوز نامش جذابیت کافی برای جلب توجه مخاطبان سینمارو را دارد) ناگهان مساله‌ی پیامک خودکشی بهرام و آشفتگی توسکا و تغییر مسیر پیش می‌‏آید. سرباز در همین جا قصد پیاده شدن دارد اما آن‏‌ها بدون توجه به این خواسته، او را به‌ زور تا جلوی خانه‌ی بهرام می‌‏برند! چرا؟ سهیلا گلستانی به ‌خوبی توانسته سراسیمگی را در کلوزآپ حفظ کند و این‌ که بقیه‌ی تنش‏‌ها در صدای خارج کادر رخ می‏‌دهد هم خوب است، اما وقتی در برابر درخواست سرباز برای پیاده شدن مخالفت می‏‌کنند، این چرای بی‏پاسخ شکل می‏‌گیرد؛ و وقتی فیلمی در هر مقطعی دچار چاله‌ی علت‏‌شناسی شود، امکان ادامه‌ی ارتباط کامل مخاطب را با خود از دست می‏‌دهد. خب واقعا چه اصراری دارند که او را با خود ببرند؟ جالب این‌که وقتی به ‌اجبار او را می‏‌برند و خودشان درگیر بهرام می‏‌شوند، وقتی برمی‌‏گردند، می‌‏فهمند که آن سرباز دزد بوده و برخی اجناس ماشین را به سرقت برده است و نتیجه می‏‌گیرند که آن سرباز از اول هم نقشه داشته و لباس سربازی را هم از جایی دزدیده است! وقتی تماشاگری با کم‌‏ترین هوش رفتارشناسی هم نمی‌‏تواند مجموعه‌ی این رخدادها را در کنار هم بپذیرد و آن سرباز را یک دزد با نقشه‌ی قبلی فرض کند، طبعا شلختگی روایی فیلم هم بیشتر به چشم می‏‌آید.

فیلم هم‌چنان ایده‌ی اولیه‌ی هیجان‌‏انگیزی دارد. گشت‌و‌گذار سرخوشانه‌ی چند جوان در کنار هم و مواجهه با خود و آدم‌‏های اطراف، بستر دراماتیک وسوسه‌‏کننده‏‌ای است اما به شرطی که دچار این خطای استراتژیک نشویم که هر چیزی بدون هیچ هدف و تاثیری، قابلیت ورود به این تجربه را دارد. نامتعارف بودن، شرط کافی جذابیت نیست.

منبع: ماهنامه سینمایی فیلم
سهیلا_گلستانی(Soheila_Golestani) کاوه_سجادی‌حسینی شب بیرون (1393) مصطفی_جلالی‌فخر
ارسال

نقدهای مرتبط

  • «بهمن فرمان‌آرا» فيلم به فيلم تنزل كرده است

  • فیلم بیضایی را دوباره باید دید

  • دعوت حاتمی‌کيا جای بحث دارد

آخرین اخبار

  • دلایل تحریم جشنواره از طرف «روز صفر»

  • سرانجام فجر 38/«خورشید» بهترین فیلم جشنواره

  • آسیایی‌ها بر قله‌ی اسکار 2020

  • «خون شد» بدون نشست

  • روز نهم جشنواره فیلم فجر/«پوست»

  • روز نهم جشنواره فیلم فجر/ «دشمنان»

  • روز هشتم جشنواره فیلم فجر/«من می‌ترسم»

  • روز هشتم جشنواره فیلم فجر/«پدران»

مشاهده همه اخبار

چهره ها

حسین یاری

حسین یاری

مهران غفوریان

مهران غفوریان

فرشته صدرعرفایی

فرشته صدرعرفایی

سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهی

علی‌رضا داودنژاد

علی‌رضا داودنژاد

حمید فرخ نژاد

حمید فرخ نژاد

امین حیایی

امین حیایی

مهدی پاکدل

مهدی پاکدل

حامد بهداد

حامد بهداد

سعید سهیلی

سعید سهیلی

سامان مقدم

سامان مقدم

مهرداد صدیقیان

مهرداد صدیقیان

رامبد جوان

رامبد جوان

نگار جواهریان

نگار جواهریان

میترا حجار

میترا حجار

مهتاب کرامتی

مهتاب کرامتی

ویشکا آسایش

ویشکا آسایش

پریناز ایزدیار

پریناز ایزدیار

آیا میدانید ؟

  • سرزمین رها

    فرهاد مهران‌فر کارگردان این فیلم در رابطه با ایده ساخت آن می‌گوید: «ساخت این فیلم حکمی بود که از نگاه‌های رها، دخترامیر بدر طالعی بازیگر و کارگردان تیاتر گیلان، به من ابلاغ شد. پس از فوت او تصمیم گرفتم از زندگی دختر بچه‌اش که مبتلا به بیماری سندرم دان است فیلمی بسازم.»

  • آستیگمات

    این فیلم نماینده رسمی سینمایی ایران در جشنواره آسیاپاسفیک 2018 شد

  • تاواریش(رفیق)

    تاواریش درلغت به معنای دوست و رفیق است.

  • کارگر ساده نیازمندیم

    هشت مورد اصلاحیه از طرف وزارت ارشاد برای این فیلم صادر شد که به گفته کارگردان با اصلاح آن ها لطمه جدی به فیلم وارد نمی شود و در محتوای فیلم تاثیری ندارد.

  • 50 کیلو آلبالو

    این فیلم با بیش از ۱۳ میلیون تومان فروش، پرفروش‌ترین فیلم سال ۹۵ محسوب می‌شود.

آخرین اشخاص به روز شده

مهرداد عباس‌پور

مهرداد عباس‌پور

بهرام افشاری

بهرام افشاری

ژاله کاظمی

ژاله کاظمی

علی‌رضا موسلانی

علی‌رضا موسلانی

هستی مهدوی‌فر

هستی مهدوی‌فر

متین برونسی

متین برونسی

ابراهیم امینی

ابراهیم امینی

مجید نوربخش

مجید نوربخش

محسن فضلی

محسن فضلی

احسان غفوریان

احسان غفوریان

مجید لیلاجی

مجید لیلاجی

شهره لرستانی

شهره لرستانی

آخرین آثار به روز شده

انفرادی

انفرادی

سونامی

سونامی

آشفته‌گی

آشفته‌گی

زیر نظر

زیر نظر

23 نفر

23 نفر

جان‌دار

جان‌دار

خداحافظ دختر شیرازی

خداحافظ دختر شیرازی

خانه پدری

خانه پدری

ناگهان درخت

ناگهان درخت

طلا

طلا

لیلاج

لیلاج

پرده توری

پرده توری

آخرین جشنواره های به روز شده

مشاهده همه جشنواره ها
سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان

سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان

هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر

هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر

هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن

هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن

سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر

سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر

نود و یکمین دوره جوایز اسکار

نود و یکمین دوره جوایز اسکار

سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

دوازدهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی

دوازدهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی

سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان

سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان

سومین جشنواره فیلم سلامت

سومین جشنواره فیلم سلامت

  • logo-samandehi
  • دانلود اپلیکیشن فیلسین ویدیو
  • درباره ما
  • تماس با ما
با ما در شبکه های اجتماعی همراه باشید
  • instagram
  • telegram
  • googlePlus
  • twitter
  • facebook
  • aparat
  • درباره ما
  • تماس با ما
تمامی حقوق متعلق به فیلسین است. © 1395