«جدایی نادر از سیمین» فیلم پیچیدهای است، اما این پیچیدگی را از سادگی ذات مضمونش میگیرد.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
شاید نوشتن درباره فیلمی که جشنواره بیست و نهم فیلم فجر آن هم حالا که این فیلم در برلین به موفقیت بزرگی دست یافته، کمی دشوار باشد و بعضی تحلیلها و تمجیدها حمل بر ذوقزدگی شود. اما چه بخواهیم چه نه، «جدایی نادر از سیمین» فیلم برجستهای است که غالب منتقدان ، پیش از آن که خرس و برلینی در کار باشد پس از اولین تماشای فیلم، ۴ ستارهشان را به آن دادند.
اصغر فرهادی مثل همیشه دغدغههای خودش را فیلم کرده و از قضا این دغدغهها، مبتلابه انسان معاصر است. فرهادی مفاهیم فطری ساده بشری را در قالب قصههای ساده امروزی به چالش میکشد و این اصلا کار سادهای نیست.
«جدایی نادر از سیمین» فیلم پیچیدهای است، اما این پیچیدگی را از سادگی ذات مضمونش میگیرد. تبعات عظیم یک دروغ کوچک یا یک پنهانکاری ساده، خطاهای ساده بشری که ممکن است به فجایع بزرگی بیانجامد، رودررو شدن آدمها با تلخی و خشونت درون واقعیت، روابط و مناسبات روزمره آدمها که با یک اتفاق ساده به سرعت پیچیده و حساس میشود، از جمله مفاهیم سادهای هستند که با زندگی روزمره ما عجین شدهاند.
موقعیتهایی که فرهادی بر بستر آنها قصهاش را روایت میکند برگرفته از زندگی معمولی آدمهای کاملا معمولی است. این موقعیتها آنقدر سادهاند و آنقدر درست و واقعگرایانه فضاسازی شدهاند که بیننده، خود را درون قصه و نزدیک آدمها حس میکند. این فضاسازی تحت تاثیر واقعگرایی در همه جزییاتی است که روی پرده میبینید؛ گریم، لباس، اشیا، در و دیوار مکانها، شیوه فیلمبرداری، جنس بازیها، دیالوگنویسی و در مجموع، میزانسن.
فیلمهای فرهادی پر از جزییات موثر و مملو از نشانههای مفید است اما نشانههایی که گل درشت نیستند. اتفاقا کاملا نامحسوس و در خدمت موقعیت دراماتیک و معنای نهایی فیلماند. هر نشانه که وجودش لازم باشد و به پرداخت بهتر قصه کمک کند، طی فیلم نشانهگذاری میشود تا در جای خود، ذهن مخاطب به آن رجوع کند. حتی گاه برخی نشانهها شاید در وهله نخست، فهم نشوند اما فرهادی از تاکید بیجا یا تکرار و فاشگویی پرهیز میکند، حتی به قیمت این که بعضی نشانهها در مراجعه دوباره، معنایشان یافت شود. گرچه طی فیلم هر نشانه تاثیر آنی خود را نیز در خلق فضا و ایجاد موقعیت دراماتیک به جا میگذارد. مثلا شما که فیلم را دیدهاید، یادتان هست که کی و چطور سیمین از کشو پول برداشت؟ اتفاقی که از مهمترین بزنگاههای فیلم است. یا مثلا به گیر کردن زیپ چمدان سیمین هنگام ترک خانه دقت کنید. قرار نیست با این اتفاق کوچک برخورد معنایی و نمادین شود ولی همین لحظه در کنار دهها مثال جزیی دیگر، فضای کلی آن سکانس را شکل میدهند و یا برای اتفاقات بزرگتر زمینهچینی میکنند. اتفاقا بسیاری از نشانهها و جزییات در فیلمهای فرهادی، نکاتی ظاهرا ساده، اما بسیار مهماند. برای همین دیدن فیلمهای فرهادی نیاز به دقت مضاعف دارد. او کارش را به درستی انجام میدهد ولی سهم بزرگی هم برای دقت مخاطب قائل است. قرار نیست چیزی بیش از آنچه لازم است گفته شود، مخاطب شش دانگ حواسش را برای تماشای فیلم لازم دارد و در عوض این دقت مضاعف، با کشف ظرایف موجود در فیلم لذت مضاعف هم میبرد. مخاطب کم دقت نیاز مبرم به دوباره دیدن فیلم خواهد داشت. شاید ویژگی عمده سینمای فرهادی و تفاوتش با سایرین در همین نکته باشد.
نمایش این واقعگرایی تلخ در تمام فیلمهای فرهادی نمودی آشکار دارد ولی در سه فیلم اخیرش پرداختی دیگرگون پیدا کرده است. وابستگی و همنشینی آشکار واقعیت و دروغ - که مرزشان در آثار فرهادی فیلم به فیلم باریکتر و باریکتر میشود- با دو عنصر «قضاوت» و«تردید»، نسبیتی دلنشین به قصه میبخشد که مخاطب را به شدت درگیر قصه و آدمهایش میکند و با این عدم قطعیت، تشخیص خیر از شر و درست از نادرست را دشوار و دشوارتر میسازد؛ قضاوت بازپرس و قاضی و مهمتر از همه قضاوت ما را.
آدمهای قصه فرهادی، شرایط موجود را هم در این راست ودروغها و تردیدها لحاظ میکنند و اینجاست که قضاوت بسیار دشوار میشود. حتی دختر نوجوانی که قرار است وجدان بیدار پدرش باشد و سختگیرانه از او میخواهد که به هر قیمتی راست بگوید، خودش که در معرض انتخاب میان راست گفتن پرهزینه و دروغ گفتن قرار میگیرد، ناخودآگاه و ناگهان عافیت طلب و منفعتجو میشود و ترجیح میدهد اوضاع خود و خانوادهاش را با راستگوییاش، خرابتر نکند. این، اصلیترین محور قصه «جدایی نادر از سیمین» است.
آدمهای فرهادی تلاش میکنند با قلب واقعیت یا تحریف و مصادره آن به سود خود، از بحرانی که به آن دچار شدهاند رهایی یابند. حتی کودک سه چهار ساله زن نظافتچی هم میداند که باید ماجرای کارکردن مادرش را از پدر پنهان کند تا دردسر درست نشود. خود سیمین هم با پنهان کردن ماجرای دیدار آخرش با راضیه، همسرش و خانواده راضیه را در موقعیتی پیچیدهتر از پیش قرار میدهد و چه بسا یکی از دلایل تصمیم دوباره برای جدایی نادر از سیمین همین باشد.
این تردیدها و تلاشها در آن سوی ماجرا هم شکل دیگری دارد. زن نظافتچی که پنهانکاریاش - و در واقع دروغ گفتناش - تا اواخر ماجرا داشت همهچیز را به سود او رقم میزد، گرفتار تردید میشود و همه معادلات بر هم میخورد. افشای واقعیت - واقعیتی که ما هم مثل بقیه آدمهای قصه - به آن واقف نبودیم، برای زن، هزینه سنگینی دارد ولی برخی را به یقین میرساند و برخی را از اتهام میرهاند ولی زندگی خود او را نابود میکند.
چه بسا در سکانس آخر، وقتی نادر و سیمین بیرون اتاق قاضی در انتظار نشستهاند، فریادهایی که شنیده میشود، صدای داد و هوار حجت باشد که راضیه را برای طلاق به دادگاه آورده. راضیهای که اساسا با اولین پنهانکاری - پنهان کردن کارکردنش در خانه مردم از شوهرش - باعث و بانی تمام اتفاقات بعدی شد.
این تردیدها وعدم قطعیتها اتفاقا آدمها را به شناخت بیشتری از یکدیگر میرساند. نادر و سیمین که از ابتدا ماجرای جداییشان آنچنان جدی نبود و بیشتر به گروکشی و ترساندن طرف مقابل شباهت داشت، پس از اتمام ماجرایی که برایشان رخ داد، شکل جدی به خود میگیرد. اما باز هم قرار نیست در انتهای فیلم فرهادی قطعیتی اتفاق بیفتد. همانطور که در پایان فیلم «درباره الی...» ماجرای مرگ الی و اینکه واقعا جسدی که دیدهایم خود الی بوده یا نه، قرار نیست مهمترین ماجرای فیلم باشد، اینجا هم قرار نیست ما از انتخاب دختر نوجوان نادر و سیمین - ترمه - باخبر شویم. پس دوربین از اتاق قاضی بیرون میآید، ترمه را رها میکند و کنار نادر و سیمین میماند. چه بسا طولانی شدن حضور ترمه در اتاق قاضی در انتهای فیلم، جدایی ظاهرا قطعی والدینش را منتفی کند. ما که نمیدانیم او - که قرار بود یک کلمه بگوید - حالا دارد به قاضی چهها میگوید!
در «درباره الی...» مهم این بود که با ناپدید شدن الی تکتک آدمها به خودشناسی و دیگرشناسی میرسند و ادامه زندگی این زوجها چگونه خواهد بود. در «جدایی نادر از سیمین» هم همین اهمیت دارد. مهم این است که با شناخت بیشتری که این زوج - طی حوادثی که از سرگذراندهاند- نسبت به خود و طرف مقابل پیدا کردهاند، باز هم جدایی دارد اتفاق میافتد. آنجا سوال کلیدی این بود که «حالا چی فکر میکنه درباره الی» و اینجا - فارغ از اینکه ترمه پدر را انتخاب میکند یا مادر را - سوال مهم این است که حالا چه بر سر ترمه میآید و اینکه اساسا این جدایی بالاخره اتفاق میافتد یا نه؟ و اگر نیفتد ادامه این زندگی چه شکلی خواهد بود؟