«پا تو کفش من نکن» فیلم بیمحتواییست که هرچه جلوتر میرود به ابتذال نزدیک میشود. دیدن این فیلم نه تنها باعث خنده و شادی نمیشود بلکه به معنای کمدی خدشه وارد کرده است و تماشاگر را از سینما و فیلم دیدن دلسرد میکند.
ایده و سوژه مهمترین عامل برای ساخت یک فیلم سینمایی به حساب میآیند. فیلمساز با ایدهیی که مدنظر دارد میتواند قصهگویی کند و یک قالب برای روایت این قصه انتخاب کند. اما گاهی اوقات فیلمهایی در سینما اکران میشوند که شرمآورند. مگر میشود همچین ایدهیی برای یک فیلمساز دغدغه باشد یا مگر میشود ذهنیت فیلمساز از سینما اینقدر محدود باشد که فیلمی به نام «پا تو کفش من نکن» بسازد. این که چرا نویسنده این یادداشت به دیدن همچین فیلمی رفته است تنها به یک دلیل و آن هم نام حسین فرحبخش است که دو فیلم خوب «عطش» و «خصوصی» را در کارنامهی کارگردانیاش دارد و اگر نه از تیم بازیگران این فیلم که همهشان تلویزیونیاند میشود حدس زد که این فیلم یک فیلمفارسی عقبافتادهای است که مشخص نیست چرا ساخته شده است. از آنجایی که حسین فرحبخش در دههی هشتاد و تا حدودی در دههی نود استاد تهیه و تولید فیلمهای تجاری و بیسروشکل بوده در این فیلم هم همان رویهی تولیدی را در پیش گرفته. «پا تو کفش من نکن» که با شرایط سنی به نمایش درآمده است یک اثر بیمحتواییست که به مستهجن بودن کشیده میشود. اساسا شرایط سنی برای این فیلم یک عمل بیفایده به حساب میآید چرا که این فیلم از اساس و پایه یک فیلم تخریبکننده محسوب میشود. حتی این فیلم برای آدمهای بزرگسال هم میتواند بدآموز و ضداخلاقی باشد. فیلمی که عرف و اخلاق را زیرپا میگذارد و میخواهد با موقعیتها و دیالوگهای اروتیک به کمدی برسد مگر میشود؟ از آنجایی که منتقد باید نسبت به چنین آثار بیمحتوایی بیتفاوت باشد، اما به نظر میرسد وقتی منتقد و کارشناس نسبت به همچین فیلمی سکوت کند فیلمساز فکر میکند که راهش را درست رفته است. «پا تو کفش من نکن» یک فیلم توهینکننده است که شرعیت را هم به شوخی میگیرد. البته شوخی واژهی مناسبی نمیباشد. این فیلم شرعیت را به بازی میگیرد تا بتواند تماشاگر را به خنده وادار کند. اما به طور جدی تکتک نماهای این فیلم یک نوع توهین به حساب میآیند. هدف فیلمساز با استفاده از یک عقد اشتباه میان دو زوج موجب موقعیت ضبدری زوجین میشود و با استفاده از دیالوگهای به شدت سخیف و مستهجن قالب فیلم از شبه طنز در میآید و تبدیل به فیلم حاشیهدار میشود. بله «پا تو کفش من نکن» یک فیلم حاشیهدار است که قصد دارد با فضای غیراخلاقی به طنزی برسد که باعث شرمساری است. از سوی دیگر صحنههایی در فیلم وجود دارد که به نظر میرسد این فیلم قصد داشته با قوانین اسلامی شوخی کند. این فیلم به دلیل موضوع و محتوای نامربوطی که دارد اساسا به نقد نمیرسد چرا که این فیلم از انتخاب سوژه تا اجرا یک فیلم بیسر و شکلیست که مشخص نیست چگونه توانسته پروانه ساخت و نمایش بگیرد. در شرایطی که بهترین فیلمهای سینمای ایران پشت اکران ماندند چرا باید فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن» اکران شود؟ این فیلم به شدت به تماشاگرش آسیب میرساند، غیر از اتفاق اصلی که در شناسنامه زوجین میافتد در فیلم چیزهایی را میشنویم و میبینیم که به شدت شرمآور است مثل دو کاراکتر که نوع جنسیت آنها مجهول است. بودن آن دو کاراکتر مسخره واقعا کمدی به حساب میآید؟ تفکر و نگرش فیلمساز از خلق این موقعیتها چیست؟ آیا ایجاد این موقعیتهای غیراخلاقی کودن فرض کردن تماشاگر نیست؟ حیف است که به این اثر فیلمفارسی بگوییم چرا که در فیلمفارسیهای قبل انقلاب هم حرمتها نگه داشته میشدند. اما در این برههی زمانی حسین فرحبخش هیچ واهمهیی ندارد که فیلمی بسازد که اخلاق و اصول در آن جایی نداشته باشد و میکوشد با ادبیاتی کوچهبازاری و اروتیک تماشاگرش را گول بزند و بگوید این فیلم کمدیست و میتواند از تماشاگر خنده بگیرد. اما غافل از آنکه در سالن سینما هیچ تماشاگری به این فیلم نمیخندد. شاید بهتر بود به جای ایجاد شرایط سنی برای این فیلم اعلام میکردند که این فیلم را به صورت انفرادی تماشا کنید چرا که تماشای این فیلم همراه با خانواده شرمآورست. اگر میگوییم سریالهای شبکهی جِم بدآموزی دارد پس چرا باید فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن» را در سینما ببنیم؟ اساسا ریشه و ایدهی این فیلم از سریالهای شبکه جِم گرفته شده است اما با رعایت بعضی از نکات! ولی همان نکات بشدت غیراخلاقی در بطن فیلم نهفته شده است.
شاید نظر فرحبخش دربارهی نکات غیراخلاقی فیلم چیز دیگری باشد و مدعی شود که نام این زوج اگر چه در دفترخانه در شناسنامهها اشتباه درج شده است اما شرعیت رعایت شده است. حرف فرحبخش شاید درست باشد اما ایجاد موقعیت ضبدری که در این چهار کاراکتر بوجود میآید غیرقابل قبول است، تا جایی که نادر لج میکند تا قادر و لیلا در بازداشتگاه شب را به صبح برسانند مگر میشود؟
در سکانسی دیگر لیلا به نادر از ماشین آخرین سیستم قادر میگوید که پیکان قراضهی نادر را تو سرش بزند، از سوی دیگر نادر به لیلا دختر عمویش که اشتباهی نامش در شناسنامهی قادر ثبت شده است پیشنهاد میدهد که از قادر طلب مهریه کن! بیغیرتی در میان مردان به این حد شدت گرفته است؟ مگر میشود همچین مرد بیغیرتی را به نمایش بگذاریم؛ این درس بیاخلاقی نیست؟ که یک دختر ماشین بنز یک مرد هفتاد ساله را ببیند و هوش از سرش برود و از طرفی دیگر لیلی بخواهد نادر را که جوان و خوش چهرهست را مال خود کند؟ این دیالوگها و این فضاسازیها برای این دهه و برای این تماشاگران نیست باور کنید کمدی با لمپنیزم فرق میکند. فیلم غیراخلاقی ساختن باعث تاثیر منفی در جامعه میشود. چرا باید فیلمی ساخته شود که بیشتر دیالوگهای آن به مسائل جنسی بپردازد؟ در این برههی زمانی در گروه و کانالهای تلگرامی آنقدر اتفاقات و الفاظ ناشایست و ارتباطهای مشکوک مشهودست که تبدیل این مسائل به سینما جائز نمیباشد. «پا تو کفش من نکن» در سایهی ابتذال درجا میزند و مطمئنا این هدف فیلمساز بوده چرا که فرحبخش در بخش تهیه لیست بلندبالایی از این گونه فیلمها در کارنامهاش دارد. فیلم هایی که ژانر آنها مثلا کمدیست اما شوخیهایش سخیف و غیراخلاقیاند که شان سینما و تماشاگر را خدشه دار میکند. در مواجهه با همچین فیلمهایی که پایهی آنها بر سینمای لمپنیزم شکل گرفته است نمیتوان نقد منسجمی نوشت چرا که وقتی یک اثر آنقدر سست، بیعنصر و غیراخلاقیست چگونه میشود اجزای آن را مورد ارزیابی قرار داد؟ تنها می شود به تماشاگر هشدار داد که گول نخورد. زیرا که این فیلم به هیچ وجه کمدی نمیباشد و تنها با شوخیها سخیف سینمای دههی هشتاد میخواهد از خط قرمزها عبور کند. اما عبور از خط قرمز و بیپروایی در بازگویی بعضی از مسائل در سینما جائز نمیباشد. هر چند که برای این فیلم محدودیت و شرایط سنی ایجاد شود بعد از اینکه این فیلم به شبکه خانگی میآید دیگر محدودیت سنی وجود ندارد آن وقت چه میشود؟ اساسا شرایط سنی فقط حس کنجکاوی تماشاگران را جریحهدار میکند همین باعث میشود این فیلم تماشاگر زیادی را به سینما بکشاند. اما بعد از چند روز این استقبال کاهش پیدا میکند، زیرا «پا تو کفش من نکن» فاقد نکات استاندارد در خلق یک فیلم سینماییست. فیلمی که میخواهد مخاطبش را با شوخیها و دیالوگهای جنسی سرگرم کند اگر اکران نشود بهتر است. گاهی فیلمسازان ما رسالت سینما را فراموش میکنند و از شوخیهای مستهجن کوچهبازاری به فکر ساخت فیلم میافتند. اساسا سینما باید سطح آگاهی و سلیقهی مخاطب را ارتقا ببخشد. اما فیلمهایی مثل «پا تو کفش من نکن» در چه جایگاهی قرار دارند؟ چرا در این برههی زمانی سینمای ایران در فیلمهایی خلاصه میشوند که اساس و پایهی آنها شوخیهای جنسی است؟ در سینمای ایران چه اتفاقی افتاده که حسین فرحبخش که «عطش» و «خصوصی» را با دغدغهی اجتماعی ساخته به فیلمهای سخیف و بیکیفیت رسیده است؟ مسیر سینما و هدفگذاریها تغییر پیدا کرده است. ادبیات و الفاظ کوچه و خیابان در فیلمها تبدیل به دیالوگ شدهاند. سینمای روشنفکرانه دیگر نمیفروشد زیرا که سینمای سخیف مخاطب بیشتری را میتواند گول بزند. به همین دلیل سطح آگاهی جامعه محدود و روزبهروز افت میکند. وقتی محصولات فرهنگی ما «پا تو کفش من نکن» باشد چگونه شان سینما حفظ میشود و چگونه میشود از تماشاگر این فیلم انتظار کتاب خواندن داشت؟ چگونه فیلمساز به خودش اجازه میدهد که فیلمی بسازد که در آن به مسائل شرمآور بپردازد؟ این فیلم نمیتواند در ژانر بگنجد چرا که فیلمسازان ما هدف و معیارشان در سینمای کمدی عبور از خط قرمزها و بیان کردن مسائلیست که عرف نمیپذیرد.
«پا تو کفش من نکن» فیلم بیمحتواییست که هر چه جلوتر میرود به ابتذال نزدیک میشود. دیدن این فیلم نه تنها باعث خنده و شادی نمیشود بلکه به معنای کمدی خدشه وارد کرده است و تماشاگر را از سینما و فیلم دیدن دلسرد میکند. این فیلم از ایده تا اجرا هیچ نکتهی مثبتی نداشته و از تیتراژ نخست تا سکانس پایانی ضعفهایش قابل مشاهده است. کارگردانی ضعیف و بازیهای ضعیفتر، این فیلم را به یک اثر تجاری یکبار مصرف تبدیل کرده است.