«دریاچه ماهی» اگر چه در بحث ساختار سینمایی با ضعفهای چشمگیری مواجه است اما یک نکتهی بسیار مهم در مفهوم و مضمون اثر دیده میشود که آن جسارت در موضوع فیلم است.
سینمای جنگ مهمترین بخش سینمایی یک کشور محسوب میشود. پرداختن به سینمای جنگ و نوآوری در قصهپردازی و خلق قهرمان مهمترین عنصر ساخت یک فیلم جنگی محسوب میشود، اما ایدهپردازی در این ژانر باعث جذابیت در کلیت موضوع میشود به طوری که هدف فیلمساز در بهرهگیری از سینمای جنگ تنها نشان دادن خاکریز و اسلحه و شهادت و قهرمانسازی نباشد. از آن جایی که فیلمهای جنگی در سینمای ایران همیشه با یک الگوی مشخص و با پیشفرضهای خطکشیشده ساخته شده، زمانی که یک فیلمساز بخواهد دست به نوآوری و خلاقیت در به وجودآوری جذابیت در یک ژانر حساس بزند باید ریسک کند، زیرا تماشاگر در این برههی زمانی فیلم اجتماعی یا آپارتمانی را بیشتر میپسندد. پرداختن به سینمای جنگ شاید از سوی مخاطب قابل قبول نباشد اما این فیلمسازست که باید با متر و معیار مشخصی قصه فیلمش را طوری ترسیم کند که انگار تماشاگر با یک فیلم اجتماعی مواجه است. دغدغه و نگرش اجتماعی فیلمساز با بهرهگیری از مناسبات محتوایی و جسارت در ساختار دراماتیک میتواند تاثیر بسزایی در خلق یک فیلم جنگی داشته باشد. حالا باید جنگ در این قصه ی اجتماعی نهفته باشد تا تماشاگر بتواند آن را بپذیرد. در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر زنان فیلمساز در اولین تجربهی سینماییشان به جنگ پرداخته بودند، و این نشاندهندهی دغدغهی فکریست. فیلمساز به عنوان کار اول این ریسک را میپذیرد که به سینمای جنگ بپردازد. «دریاچه ماهی» اگر چه در بحث ساختار سینمایی با ضعفهای چشمگیری مواجه است اما یک نکتهی بسیار مهم در مفهوم و مضمون اثر دیده میشود که آن جسارت در موضوع فیلم است.
مریم دوستی پیش از این که اولین فیلم سینماییاش یعنی «دریاچه ماهی» را بسازد در عرصهی کارگردانی فیلم کوتاه، نزدیک به سی اثر ساخته است. «دریاچه ماهی» نگاهی به وقایع پس از جنگ دارد. فیلم در مضمون توانسته به آن هدف نهایی فیلمساز نزدیک شود اما آنچه که در فیلم «دریاچه ماهی» به عنوان ضعف دیده میشود پرداخت سطحی در ساختار روایی و شخصیتپردازیها و بیکشش بودن درام است، به طوری که فیلمساز سعی داشته در مسیر اصلی درام حرکت کند و به کرامت و بصیرت رضا روشن بپردازد اما بعضی از خردهروایتهایی که در فیلم وجود دارد در خط روایی فیلم بیتاثیر است و موجب آسیبهای ساختاری شده است به طوری که انگار فیلمساز با طرح کلی به سراغ ساخت «دریاچه ماهی» رفته است. به همین دلیل دوستی به شدت تحتتاثیر خلق شخصیت اولش بوده و نتوانسته به روایت و نوع لحن بپردازد. در چنین شرایطی فیلم فاقد عمق لازم در پرداخت میشود، از همین جهت دنیای ذهنی رضا روشن از دقیقهی پنجاه به بعد خستهکننده میشود چرا که دوستی فیلمش را از جای درستی شروع میکند اما در میانههای فیلم کمی شعاری میشود. از طرفی دیگر فیلمساز در طراحی شخصیت رضا روشن کمی کوتاهی کرده است. به طوری که در شروع فیلم ما او را در جنگ میبینیم که دارای کرامت و بصیرت الهیست و میتواند با یک شهید حرف بزند اما بعد از چند سکانس قصه به دههی نود میرسد. حالا رضا روشن خوابهای آشفته میبیند در خلسه زندگی میکند و خواب همرزمهای خودش را میبیند که در «دریاچه ماهی» در زمان جنگ کشته شدهاند اما پیکرشان پیدا نشده. فیلمساز بیست و هشت سال از زندگی رضا را نشان نمیدهد و تماشاگر هم نمیتواند این موقعیت و فضای بوجود آمده را درک کند. یعنی رضا روشن این همه سال چگونه زندگی کرده است؟ بهتر میبود که این کرامت و بصیرت در قالب متقاعدکنندهیی به تصویر تبدیل میشد. «دریاچه ماهی» شاید روی کاغذ بتواند خواننده را جذب کند اما این فیلم در پرده سینما حتی نمیتواند تاثیربرانگیز باشد، زیرا که قصه پتانسیل لازم را در سینما ندارد. اگر این فیلم در قالب یک مینی سریال در هفتهی دفاع مقدس پخش میشد میتوانست کمبودهای لازم را در قصهپردازی جبران کند و یا فضاپردازیها را گسترده کند. مختصات روایتی «دریاچه ماهی» به فیلم «پاداش سکوت»مازیار میری شباهت دارد. سیر و سلوک شخصیت رضا ما را یاد یحیی «پاداش سکوت» میاندازد. ضعف فیلمسازهایی که فیلم اول میسازند از فیلمنامه میآید، چرا که سعی به پرداخت مناسبی در بوجود آوردن کشش دراماتیک نمیکنند. به همین دلیل فیلمساز با ذوق فیلمش را شروع میکند اما در میانههای فیلم آنقدر درگیر فرم میشود که محتوا و شخصیتها از بین میروند. از سوی دیگر فیلمساز اولی در فرمگرایی نبوغ بیشتری به خرج میدهد. «دریاچه ماهی» میزانسن و پرداخت نسبتا خوبی در اجرا دارد (البته در بعضی از سکانسها) که این مسئله به دلیل سابقهی فیلمسازی دوستی در کارگردانی فیلم کوتاه است.
دوستی به عنوان
یک فیلمساز زن توانسته به جنگ بپردازد. در این برههی زمانی که مسئلهی جنگ برای فیلمسازان
اهمیتی ندارد، دوستی با یک جسارت خاصی به مقولهی جنگ پرداخته، اما بهتر میبود در
نگارش فیلمنامه کمی تمرکز بیشتری میشد. قضیه ی آن باغ گل و کلاهبرداری یا جریان اسما
همسر رضا روشن برای فیلم اضافی است. بازی نادر فلاح در نقش رضا روشن اتفاق جذابی است.
گریم و بازی فلاح باعث شده این شخصیت به آن هدف نهایی نزدیک شود. رضا روشن تمام قابلیتهای
یک قهرمان را دارد اما دوستی سعی کرده از این شخصیت قهرمان نسازد. اما بازی غلو شدهی
علی دهکردی با کلیت و ریتم فیلم هیچ سنخیتی ندارد. این فیلم در اکران عمومی میتواند
مخاطبهای خاص خودش را داشته باشد اگر کند بودن ریتم فیلم مخاطب را آزرده نکند به هیچ
وجه «دریاچه ماهی» سورئال نیست المانهای بصری این فیلم مناسب با محتوایش شکل گرفته
است. فیلم ساختن با موضوع جنگ از یک فیلمساز زن آن هم در تجربهی اولش به نوعی دغدغه
به حساب میآید. مریم دوستی با دغدغه و جسارت
توانسته «دریاچه ماهی» را بسازد و اساسا زمانی که یک زن به موضوع جنگ میپردازد فضاپردازیها
لطیف و احساسیتر میشود؛ دوستی در ساخت فیلم دومش باید بیشتر به محتوا و تماشاگر توجه
کند.