موردی که در «مَلی و راههای نرفتهاش» دیده میشود که به محتوایش ضعف رسانده است، شتابزدگی در بوجودآوری موقعیتهاست، به طوری که انگار تمامی این موقعیتها در ذهن میلانی ترسیم شده اما در اجرا نتوانسته ربطهای منطقیاش را به تصویر بکشد.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
تهمینه میلانی در ادامهی فیلمهای دیگرش «مَلی و راههای نرفتهاش» را ساخته است، نگرش و نگاه فیلمساز از اولین ساختهاش تا خلق این اثر هیچ تغییر محتوایی نکرده است و کماکان آسیب اجتماعی و اساسا مسئلهی زنان و نقش آنها در اجتماع یا خانواده برایش اهمیت بسزایی داشته است. میلانی صرفا یک فیلمساز فمینیست است که میکوشد ابعاد نگاهش را گسترده کند. اساسا سینمای میلانی ضدمرد است و همیشه برای زنان فیلمش سنگ تمام میگذارد تا از آنها قهرمان بسازد. بهرهگیری میلانی از خلق شخصیت زن و آسیبهای اجتماعی یا خانوادگی باعث شده او به یک فیلمساز فمینیست تبدیل شود.
«ملی و راههای نرفتهاش» فیلم خشنوتآمیز و دردناکیست. میشود گفت که این فیلم مسیر «دو زن» را ادامه میدهد. مردی که به دلیل شکهای نابجایش همسرش را کتک میزند. سیامک عاشق دوست خواهرش ملیحه (مَلی) میشود. بعد از چند بار قرار گذاشتن و صحبت کردن برخلاف میل خانواده مَلی با سیامک ازدواج میکند و درست از همان شب اول عروسی چهرهی واقعی سیامک رو میشود؛ میلانی در این فیلم مَلی را در یک بحران خشونتآمیز مردانه قرار میدهد. این فیلم هم همچنان مردستیز است و همچنان میلانی نسبت به عقایدهایش بیشتر پایبند شده، اما در «مَلی و راههای نرفتهاش» علاوه بر دفاع از حقوق زنان موارد دیگری را هم میبینیم، مثل ارتباط نامشروع یا خیانت، اما موضوع اصلی مَلی و سیامک است. مَلی به دلیل ناملایمتیهای خانوادهاش ترجیح میدهد ازدواج کند. زود عاشق سیامک میشود. دل میبازد و با افکار جوانانهاش وارد زندگی سختی میشود. سیامک به همهچیز شک دارد و اصولا نمادی از مرد غیرتیست که نمیخواهد هیچ مرد دیگری به زنش نزدیک شود، به همه چیز شک دارد، حتی به دایی مَلی؛ سیامک مَلی را از همه چیز محروم میکند حتی از سر کار رفتن و یا دیدن ماهواره یا داشتن شبکه اجتماعی.
موردی که در «مَلی و راههای نرفتهاش» دیده میشود که به محتوایش ضعف رسانده است، شتابزدگی در بوجودآوری موقعیتهاست، به طوری که انگار تمامی این موقعیتها در ذهن میلانی ترسیم شده اما در اجرا نتوانسته ربطهای منطقیاش را به تصویر بکشد به طور مثال زمان در این فیلم نادیده گرفته شده. علاقه و دلبستگی میان سیامک و مَلی زود اتفاق میافتد. مادر و پدر و برادر غیرتی مَلی خیلی زود با ازدواجشان موافقت میکنند، از فردای عروسی رفتار مادر سیامک با مَلی غیرمنطقیست. چند سکانس عقبتر سیامک در آشپزخانه کنار مادرش از پشت تلفن با مَلی حرف میزند و مادرش هیچ حرفی به سیامک نمیزند تا تماشاگر با پیشفرض قالب قصه را درک کند. میلانی اصل موضوع را پنهان نگه میدارد و به طور قطره چکانی به تماشاگرش اطلاعات میدهد. این به منظور پرهیز از نشان دادن خرده اتفاقات نیست، زیرا که فیلمساز شتابزده به سراغ موضوع رفته و انگار محتوا ناپخته است. این ناپختگی به دلیل گذشتن از بعضی نماهاست به طور مثال مراسم خواستگاری را نمیبینیم که میتوانست مهمترین سکانس باشد. حتی سکانس عروسی و عقد و پچپچ کردن مَلی با داییاش که باعث سوءتفاهم و شک اول در سیامک میشود. فیلم به صورت عجیب و غریب میخواهد از حقوق مَلی دفاع کند. میلانی از مَلی یک شخصیت کاملا موجه ساخته و در موازات آن نیره را خلق کرده، خواهر شوهری که متاهل است اما با شوهر خواهر شوهرش ارتباط عاطفی و احساسی دارد. اما موضوعی که بعد از فیلم «ملی و راههای نرفتهاش» پیش میآید، بحث غیرت و بحرانهای زن و شوهریست. در این برههی زمانی غیرت الگوی مناسبی برای دفاع از حقوق یک زن نیست. مراد برادر مَلی با تمام غیرتش چگونه در برابر کتک خوردن خواهرش توسط سیامک سکوت میکند یا وقتی سیامک در زندان است چرا مراد از مَلی میخواهد که رضایت بدهد؟ بحث آبروست یا ترس از سیامک پس از آزادی؟ چرا پدر و مادر مَلی با پدر و مادر سیامک گفتگویی نمیکنند؟ مَلی میان آبروی خانوادهاش و خشونت و شک بیدلیل سیامک گیر افتاده است و نمیداند چه کاری درست است. سیامک تعادل روانی ندارد و این تا سکانسهای آخر فیلم مشخص نمیشود که این نوع رفتار و واکنشهای خشنونتآمیز سیامک برای چه چیزی است. شتابزدگی در فیلمنامه چهرهی واقعی اما بیدلیل سیامک را خیلی زود لو میدهد. فیلمساز میتوانست با گذشت زمان شخصیت روانپریش سیامک را رو کند، اینگونه اصول و شناخت مخاطب برای تماشاگر به شدت ملموس میبود اما در چنین شرایطی ابعاد قصه دچار پیچیدگیهای شخصیتی شده است. فیلم «قرمز»فریدون جیرانی را به یاد بیاوردید. در آن فیلم سیامک این فیلم شباهت زیادی با فروتن «قرمز» دارد اما نوع روانشناختی و چرایی این مسئله که چرا فروتن به این مرحله نامتعادل بودن در رفتار رسیده است به وسیله دیالوگ گفته میشد؛ در «مَلی و راههای نرفتهاش» با این که سیامک از رفتار پدرش در کودکی آسیب روحی دیده است اما فقط یک اشاره کوچک به آن میشود. اشارهی دیالوگی سیامک به مَلی بعد از آزادی از زندان و دیالوگ مادر سیامک به شوهرش. فیلمساز میتوانست رفتارهای خشونتآمیز پدر سیامک نسبت به مادرش که باعث شده سیامک شکاک و روانپریش شود را در فلاشبک نشان دهد. آن وقت نامتعادل بودن رفتار سیامک نسبت به مَلی متقاعدکننده میبود. اما میلانی در فیلمهایش قصد دارد از شخصیت زن یک موجود ضعیف و بیپناه بسازد که این شخصیت شاید در فیلم «دو زن» یا «زن زیادی» جواب میداد، اما در دههی نود قضیه کمی فرق کرده است. دختری هر چند ساده مثل مَلی که به دلیل خانوادهاش تن به ازدواج میدهد، چگونه میتواند در مقابل این همه خشونت توان داشته باشد؟! اصولا این حد غیرتبازی از سوی مراد و سیامک تا حدودی غلوشده است. اگر این غیرت همان روانپریشی اخلاقی و کمبودهای خانوادگیست بهتر میبود میلانی تمرکز بیشتر در گذشتهی سیامک میکرد تا رفتارهای سیامک یک بیماری محسوب شود. زمانی که مراد و سیامک با یک نگاه و طرز فکر در جهان یک فیلم حضور دارند به نظر میرسد سطح جامعه در یک بحران تاریخ گذشته به سر میبرد. به این فکر کنید که اگر مراد مثل محمود بود و آن غیرت باسمهای در وجودش نبود آن وقت میشد روحیات و حالات سیامک را به عنوان یک مریض روحی پذیرفت. اما در زمانی که دو آدم در یک مقطع زمانی از دو خانواده از یک الگوی مندرسشدهی روحی برخورد دارند نمیشود قالب نقش سیامک و احوالات مریض او را درک کرد. فیلمساز برای نشان دادن پریشانحالی و مریضی روحی سیامک پیشفرضی قرار نمیدهد. اشارات کوچک و مرسوم نمیتواند تماشاگر را متقاعد کند. همانطور که گفته شد زمان در فیلم مجهول میماند فقط مَلی در دیالوگی به آقای رییسی میگوید چند سالی میشود ازدواج کردیم. این چند سال را تماشاگر چگونه باید حدس بزند؟ رخدادها و اتفاقاتی که میان مَلی و سیامک رخ میدهد کاملا نگاه ضدمرد فیلمساز به جامعه است. نگاه سطحی و صیغل نخوردهای که انگار خانم فیلمساز میخواهد با نشان دادن این اتفاقات عقدهگشایی کند (سکانس کتک خوردن سیامک و دل خنک شدن مَلی یا خشنوت رفتاری مادر سیامک نسبت به مَلی یا خیانت نیره به شوهرش را به یاد بیاورید). در تمامی این سکانسها زن تبدیل به یک موجود ضعفالنفس شده که نمیتواند راه درست را انتخاب کند. انگار تمامی زنان در جامعه تبدیل به کیسه بوکس شدهاند. برای میلانی فرقی نمیکند که شوهر مهندس باشد یا راننده او میخواهد یک فیلم فمینیستی بسازد که در انتها از شخصیت زنش یک قهرمان بسازد یا مثلا یک مرد مثل آقای رییسی از یک کانون حمایت از زنان تبدیل به زرو شود تا مَلی را نجات دهد. این نگاه برای این برهه نیست چرا که زنان نسل مَلی به این اندازه بیدست و پا و منفعل نیستند و میتوانند از خود دفاع کنند. مَلی با تمام مظلومیت و معصومیت که در رفتار و چهرهاش دارد، اما با زنان فیلم «دو زن»، «زن زیادی»، «واکنش پنجم» تفاوتهای بسیاری دارد، اما میلانی تاکید داشته که رفتار و واکنش مَلی را هم مثل زنان فیلمهای گذشتهاش ترسیم کند و هیچ تغییر نسلی در شخصیتپردازی مَلی دیده نمیشود. میلانی به عمق رفتاری در دههی نود نپرداخته است و هنوز بر سوختن و ساختن زن تاکید دارد. این طرز فکر و نگرش اخلاقی در جامعهی کنونی تغییر کرده است. این که پدر یا مادر مَلی به دلیل آبرو از طلاق دخترشان ترس داشته باشند، تفکر کاملا سنتی و نخنما شده است. هیچ نشانهیی از تغییر رویکرد در نگاه میلانی به مردها دیده نمیشود. پایانی که در این فیلم دیده میشود، همان پایان فیلم «زن زیادی»ست. تنها جهان فیلم کمی امروزیتر شده است، اما نگاه میلانی به هویت و جایگاه زن در اجتماع و نقش آن به عنوان همسر هیچ تغییری نکرده است. مردان این فیلم را به یاد بیاورید کدام یک از این مردان ابعاد شخصیتی موجهی دارند؟ جز آقای رییسی که دیده نمیشود و انگار یک منجیست از جنس همان معلم (پارساپیروزفر) در فیلم «زن زیادی»؛ چرا نگاه خشمگین میلانی به مردان جامعهاش تغییر نمیکند؟ چرا قصد دارد از مردها یک هیولا بسازد؟ هیچ راه کاری برای از بین بردن این نگاه در فیلمهای میلانی دیده نمیشود. زیرا که او قصد دارد تمامی زنان جامعهاش را بیگناه نشان بدهد. زنان بیگناه که به خودشان تکیه میکنند و خودشان هم شوهرشان را میکشند.
«مَلی و راههای نرفتهاش» فیلمی دربارهی آسیب اجتماعیست اما هیچ نشانهیی از راهکار برای مقابله با این آسیب به ما نشان داده نمیشود، جز تماس گرفتن با کارشناس خانواده آن هم از طریق تلفن. همانطور که گفته شد این فیلم به دلیل پراکندگی موضوعیاش ریتم شتابزدهیی دارد. سکانس زائد زیاد دارد که اگر آن سکانسها نبود شاید جریان فیلم منطقیتر جلوه میکرد مثل آن دختری که در پاساژ مَلی و نیره را تعقیب میکند و دیالوگی به مَلی میگوید که هیچ کارکرد دراماتیکی ندارد. اساسا نمیشود از فیلمهای تهمینه میلانی توقع بیشتر از این داشت چرا که نقش محتوا و کارکرد فمینیستی برای این فیلمساز نقش بسزایی دارد. شعارزدگی و دفاع از حقوق زنان مثل همیشه در سطح فیلم نمایان است. پایانبندی فیلم مثل بیشتر فیلمهاییست که به این موضوع میپردازند. پایان چند فیلم میلانی را به یاد بیاوردید و به آن پایان فیلم «قرمز» فریدون جیرانی را اضافه کنید، مرگ شوهر توسط زن!
انتخاب ماهور الوند به لحاظ مظلومیت در چهره انتخاب درستی به نظر میرسد اما در بعضی از سکانسها انگار از نقش فاصله میگیرد و نمیتواند قالب نقش را حفظ کند. احساس ترس چشمها و بدن در برابر پارتنرش به خوبی نمایان میشود. با این که میلاد کیمرام در بعضی از سکانسها تماشاگر را به یاد فیلم «مستانه» میاندازد، اما کیمرام توانسته در بروز خشم و روانپریشی حالات کنترلشدهای در بازیاش ایفا کند. «مَلی و راههای نرفتهاش» به هر حال نشانی از دغدغهی تهمینه میلانیست. در تمام این سالها فیلمهای میلانی با یک رویکرد اما ابعاد محدود ساخته شده. این فیلم به دلیل قصه و کشش داشتن موضوع میتواند برای مخاطبان علاقهمند به سینمای میلانی جذابیت خاص خودش را داشته باشد.