خاطرهای با آقای فرهادی دارم که کمتر جایی گفتم!
به بهانهی جشن نوروز با عباس غزالی گفتوگویی کردیم و او از حال خوش این روزهایش و خاطره جالبش با اصغر فرهادی گفت.
عباس غزالی، بازیگر گزیدهکار سینما درباره علاقهمندیهایش میگوید: « در دوران كودكی هر كسی خوشایندهایی دارد، من هم چنین بودم و البته خوشایندهای من فوتبال و هنر بود. من در یک دوراهی قرار گرفته بودم و باید یک شاخهای را انتخاب میكردم و به صورت حرفهای آن را تعقیب میكردم. در خوشایندهای من وزنه بازیگری سنگینتر بود و احساس علاقه بیشتری نسبت به هنر داشتم.
در گفتوگوی اختصاصی با فیلسین، او از کارهای امسالش و حال خوشش گفت.
آقای غزالی چه خبر؟ این روزها مشغول چه کاری هستید؟!
خبر خوب مثل همیشه. آرام آرام و خیلی با وسواس و دقت به پیشنهاداتم نگاه میکنم، بررسی میکنم، یا قبول میکنم و یا نه. اخیرا یک فیلم سینمایی به نام «همهچی عادیه» را به پایان رساندم که در حال حاضر مراحل فنی خود را طی میکند.
کم کاریتون به خاطر وسواس در انتخاب نقشهاتونه یا خودتون ترجیح میدهید کار نکنید؟
دیدگاهم مقداری با همکاران دیگرم متفاوت است. با اینکه همه نظرات در جای خود قابل احترام است اما احساس میکنم پیشنهادهایی که به من میشود به خصوص در سینما، پیشنهاداتی نیست که من انتظارش را دارم.
این مسولیتی که از سوی مخاطب به من سپرده شده، روی دوشم سنگینی میکند و سعی میکنم به خوبی از آن محافظت کنم. این کمکاری از هر جهت برایم سختی ایجاد میکند اما آنقدر این حرفه مقدس است که احساس میکنم نباید خودفروشی کنم و در هر کاری حضور پیدا کنم.
اهدافی دارم که دوست دارم بر طبق آن اهداف قدم بردارم و رو به جلو باشد.
اولین دستمزدتون چقدر بود؟ باهاش چی کار کردید؟
سوم راهنمایی بودم که اولین سریالم را بازی کردم. یک سریال پنج قسمتی به کارگردانی محمد درمنش که ایام محرم از شبکه یک سیما پخش میشد.
برای آن کار قراردادی امضا نکردم اما یک هدیهای به من دادند که فکر میکنم ۷۰ هزار تومان بود. یادم نمیاد با آن پول چه کردم اما اصولا از همان موقع اهل پسانداز بودم.
در سال جدید دوست دارید با کدام کارگردان کار کنید؟
کارگردانانی هستند که مولف و صاحب سبکاند. جوانهایی که امروز کار میکنند و خیلی هم پر قدرت حاضر شدند. در سال جدید مایلم با آقای بهرام توکلی کار کنم چون مسیر فیلمسازی او را بسیار دوست دارم و قطعا سعید روستایی که به نظرم جز فیلمسازهای بسیار بسیار جذاب هستند.
البته آرزوی هر بازیگریست که با آقای اصغر فرهادی کار کند چه بازیگر ایرانی چه بازیگر بینالملل و خوشبختانه من این شانس را داشتم که در داستان یک شهر در خدمت او باشم.
از تجربه کار با آقای فرهادی و آن دوران برامون بگویید...
این خاطره را کمتر جایی گفتم. آن زمان محصل بودم و کلاسهای بازیگری تیاتر را میگذراندم و از بین هنرجوها من برای یک نقش کوتاه در آن اپیزود انتخاب شدم.
آن زمان خانم بختآور، مدیر تولید کار بودند و عقد قرارداد را او ثبت میکردند. برای این نقشهای روزانه قرارداد میبستند مثلا روزی بیست هزار تومان و من یادم است سر اینکه این مبلغ بیست و پنج هزار تومان شود با او چانه میزدم و در آخر موفق هم شدم!
یک سکانس بسیار جالبی بود که بازیگر مقابل من در خانهی ما میآمد و دیالوگهایی بین ما ردوبدل میشد. قرار بود این سکانس در شب فیلمبرداری شود و ما پنج بعدازظهر آفیش شدیم تا گریم و لباس و همه عوامل آماده شوند و نور هم رفته باشد. من از اول نگران بودم که هیچ متنی به من داده نشده! امروزه روز میفهمم که این سبک بازی گرفتن آقای فرهادی و کارگردانی او چهقدر ناب است و آن زمان با من و بازیگران دیگر چه میکردند.
کارهای اولم بود و استرس داشتم که چگونه مقابل عوامل دیالوگ بگویم. مرتب به او مراجعه میکردم و یادآوری میکردم که به من سناریویی داده نشده و آقای فرهادی میگفتند که تا تو گریم شوی برایت میآورم.
گریم انجام شد و باز من میگفتم که سناریویی دریافت نکردم و او میگفت تا لباس بپوشی برایت میآورند و من گمان میکردم که حتما سرشان شلوغ است و یادشان رفته.
در نهایت زمانی مقابل دوربین آمدم که چراغها روشن و همهی عوامل پشت دوربین بودند، آقای فرهادی گفت: صدا... دوربین و حرکت.
گفتم هنوز به من چیزی ندادید. کات کردند و کاغذی را مقابلم گذاشتند و خواستند که از رویش بخوانم. من خواستم کاغذ را بگیرم اما او محکم آن را گرفتند و خواستند با صدای بلند روخوانی کنم. چند بار خواندم و ناگهان برگه را از دست من کشیدند و گفتند صدا، دوربین، حرکت.
با یکی دو تا برداشت این سکانس را گرفتیم و گذشت. بعدها فهمید علاقه دارند که بسیاری موقعیتها در لحظه اتفاق بیفتد و آن احساس بکری که از بازیگر بیرون میآید باید آنقدر تازه باشد که حتی بازیگران مطرح دنیا هم شاید با تمرینات فراوان نتوانند به آن بکری اجرایش کنند. این شیوهی نابی بود که در سالهای آینده و با کارگردانان دیگر نیز تجربه کردم و متوجه شدم چه قدر جذاب و درست است.
موقعیتی که در حال حاضر دارید و جایی که روش ایستادید حس رضایت بهتون میده؟
بعله...خیلی زیاد. بسیار راضیام به دلیل اینکه، یک عزت و احترامی را خدا به من داده و جایگاه خیلی آبرومند در مقابل مخاطب و مردم دارم.
اصولا هنرمند را اگر مردم تماشا نکنند پس هنرمند نیست.
ابراز علاقه و حس خوبی که مردم در جامعه به من میدهند بزرگترین و قشنگترین حسی است که آدم میتواند تجربه کند. امیدوارم بتوانم جواب این همه محبت را بدهم.
شهرتتون جایی به درد خورده؟
بله بله... البته هم حسن داشته و هم گاها عیب بوده!
از معایبش میتونم بگم که خب هر جایی نمیتوانم بروم مثلا من اخیرا عروسی چند نفر از اقوام درجه یکم نتونستم برم و قطعا باعث ناراحتی آنها شد. بعضیها این موضوع را درک میکنند و بعضی افراد انتظار دیگری دارند.
اما گاهی اوقات شرمنده هم میشوم، مثل بانک یا جاهایی که بایستی صفی رعایت شود، افراد لطف دارند و تلاش میکنند که کار من را سریعتر انجام دهند. این را نمیتوانم بگویم حسن است یا عیب! به هر جهت دوست ندارم حق کسی ضایع شود اما یک جاهایی که خیلی عجله داشتم به دردم خورده.
موضوع دیگر اینکه همه لطف دارند و هنگام خرید به من تخفیف ویژه میدهند اما در مواردی انگشتشمار، عکس این موضوع اتفاق افتاده یعنی زمانی که متوجه شدند که من بازیگر هستم کمی بیشتر حساب کردن ولی انصافا خیلی جاها تخفیف دادند.
برنامه شما در سال ۹۶ چیست؟
دو فیلم سینمایی آماده اکران دارم که هر دو خیلی با یکدیگر فرق دارند. یکی از آنها درامی کاملا جدی با نام «من یوسفم مادر» است که فکر میکنم خیلیها با دیدن من در این فیلم غافلگیر میشوند. این فیلم بسیار متفاوت است و به زبان دیگری است که البته زیرنویس فارسی خواهد داشت. مطمئنا برایم تولد دیگری خواهد بود. صحبت کردن به زبانی دیگر تجربهی بسیار عجیب و غریب بود.
فیلم دیگرم با نام «همه چی عادیه» ژانری است که در سینما تجربه نکرده بودم و دوست داشتم این تجربه را انجام دهم. نوعی از سینمای بدنه خواهد بود و میتواند در جرگه فیلمهای تجاری و گیشهای قرار گیرد.
فیلمی اجتماعی با رگههای فانتزی و کمدی که نقش اصلی آن را بازی کردم و منتظرم ببینم که در سال ۹۶ هر کدام مسیرشان را چگونه طی میکنند و امیدوارم که هردو با استقبال روبهرو شوند.
سال ۹۶ هم کمی پرکارتر خواهم بود و تمرکزم بر سینماست. پیشنهادهایی دارم که بررسی میکنم. احساس میکنم حق واقعیام در سینما ادا نشده و دوست دارم که حقم را از سینما بگیرم.
به طور کلی حالتون خوبه؟
واقعا حالم خوبه. نسبت به سالهای گذشته آرامش بیشتری دارم.
فکر میکنم هر آدمی اگر آرامش داشته باشد حالش خوب است. یک سری راه به آرامش رسیدن را پیدا نمیکنند و یک سری منتظرند تا آرامش به سراغشان بیاید. اما من دو سه سالی است متوجه شدم که ما باید آرامش را برای خودمان به وجود بیاوریم.
من راهش را پیدا کردم و روزبه روز تقویتش میکنم.