چیزی که باعث شد کیارستمی متقاعد شود فیلم اولش موفق بوده!
عباس کیارستمی معتقد بود فیلم خوب، فیلمی است که میماند، با نگاهی به اولین ساختهاش با نام «مسافر» و آخرین میراثش با نام «۲۴ فریم» متوجه رمز ماندگاری او و فیلمهایش در دنیای سینما میشویم.
نیکو بستانی/
«اولین فیلمم خیلی سخت ساخته شد»
این جمله عباس کیارستمی، شاید حرف بسیاری از شیفتگان و حتی کارگردانان مطرح سینما دربارهی اولین ساختهشان باشد اما تنها عدهی کمی با اطمینان خاطر میتوانند بگویند:
«خوشبختانه فیلم خیلی موفق از کار درآمد و دیده شد. از نظر من این موفقیت به آن معنی نبود که یک فیلمساز شدهام. اعتقاد داشتم این فصل تمام شده و دیگر فیلم نخواهم ساخت. با این حال، باز هم فیلم ساختم و این کار را ادامه دادم. در این سن و سال میخواهم بگویم تنها شباهتی که با دیگر فیلمسازان جوان آن دوران داشتم این بود که همه ما جوان بودیم. رشته تحصیلیام سینما نبود. به سینما به شکل یک حرفه نگاه نمیکردم. نقاشی خوانده بودم، اما در نهایت نقاش نشدم. بعد در مقطعی متوجه شدم که سینما میتواند پناهگاه من باشد و اینکه فیلم میتواند رسانهای باشد که از طریق آن به بهترین شکل دیدگاههایم را بیان کنم.»
عباس کیارستمی، کارگردان پیشرو و صاحب سبک سینمای ایران در سال ۹۳ در گفتو گو با بنوا پاوان، روزهای ورود خود به دنیای عجیب سینما و آغاز به کارش را اینگونه توضیح داد.
اولینباری که به شکل جدی پشت دوربین قرار گرفت برای فیلم کوتاه ده دقیقهای به نام «نان و کوچه» بود. فیلم سرآغاز همکاری او با کانون در ساخت فیلم بود. این فیلم کوتاه نئورئالیست داستان بچه مدرسهای بیچارهای را روایت میکرد که گرفتار یک سگ شده بود.
اما سینمای حرفهای برای او با «مسافر» شکل گرفت. مسافری که برایش جایزهی هیئت داوران و جایزهی تلویزیون ملی ایران از نهمین جشنوارهی بینالمللی فیلم کودک و نوجوان در سال ۱۹۷۴ را به همراه داشت. اولین فیلم بلند سینمایی کیارستمی نقبی به نئورئالیسم و ۴۰۰ ضربه فرانسوا تروفو (۱۹۵۹) است.
قاسم (حسن دارابی) ده ساله عاشق فوتبال است و تمام وقتش را صرف بازی در کوچهها میکند. او تصمیم میگیرد برای دیدن مسابقهای به تهران برود و برای این کار اندوختهی مادرش را میدزدد و با دوربین قراضهای از همکلاسیهایش عکسهای قلابی میگیرد و در نهایت با فروختن توپ و دروازهی تیم محلهشان شبانه به تهران میرود. درست سه ساعت مانده به بازی فوتبال در ورزشگاه امجدیه او زیر سایهی درختی به خواب میرود و با بیدار شدن از کابوسی که میبیند تمام شوقش از بین میرود.
کیارستمی دربارهی حال و هوای «مسافر»ش گفت: وقتی اولین فیلم بلند داستانیام را ساختم به خودم گفتم دیگر باید بپذیرم که فیلمسازی حرفه من است. با اولین فیلمم با دو نوع تماشاگر روبرو شدم. یکی کسانی که از آن خوششان آمد و دیگری که تعدادشان بیشتر بود، کسانی بودند که اصلا از آن خوششان نیامد. هنوز هم همین طور است.
یکی از بهترین سکانسهای فیلم که تماشاگر هرگز آن را فراموش نخواهد کرد صحنهای است که قاسم همکلاسیهای خود را فریب میدهد.
«چیزی که باعث شد متقاعد شوم اولین فیلمم موفق بوده، دیده شدن آن در یک جشنواره و انتخاب آن برای جایزه بهترین فیلم کوتاه بود. از نظر من این معیاری برای موفقیت بود. الان که به گذشته نگاه میکنم، دیگر تصور نمیکنم یک فیلم خوب فیلمی باشد که جایزه گرفته است. همینطور دیگر تصور نمیکنم یک فیلم خوب فیلمی باشد که تماشاگران زیادی را جلب میکند یا منتقدان نقدهای مثبت برای آن مینویسند. تصور میکنم معیار تعیینکننده، ماندگاری است. یک فیلم خوب فیلمی است که میماند، فیلمی که تاریخ، ارزش آن را ثابت میکند. نمیدانم چه کسی این مقطع زمانی ۳۰ سال را تعیین کرده است، اما میگویند بعد از ۳۰ سال میتوانیم درباره ماندگاری یک فیلم قضاوت کنیم. بعد از ۳۰ سال میتوانیم بگوییم یک فیلم هنوز وجود دارد یا ناپدید شده است.»
حالا با گذشت نه تنها ۳۰ سال، بلکه ۴۳ سال بعد از ساخت «مسافر» از ساختههای ماندگارش گذر کرده و نگاهی میکنیم به «۲۴ فریم» که بعد از فوت او در هفتادمین فستیوال کن به نمایش درآمد.
نام اصلی این فیلم «۲۴ فریم قبل و بعد از لومیر» است که بر مبنای ۲۴ فیلم چهار و نیم دقیقهای، بنا بر معیارهای برداران لومیر درست شده است. عباس کیارستمی مراحل پایانی این فیلم تجربی را، طی چند سال گذشته کارگردانی کرده، در دوره درمان در بیمارستان و منزل خود به پایان رسانده است.
او در این فیلمها طبیعت و حیوانات را مورد توجه قرار داده. طبیعتی که بیشتر دریا و بارش برف و باران را دربرمیگیرد.
در عین حال با نگاه به دنیای حیوانات شباهتهای رفتاری آنها را با انسانها نشان میدهد. او با استفاده از موسیقی مناسب در هر فریم از جداییها، انتظارها، ناپایداری عشقها و زندگی میگوید و فیلم خود را با صحنهای از یک زوج هنری سینمای کلاسیک و متحرک کردن آن، به پایان میرساند.
خودش درباره طرح این فیلم گفته: از یک پرسش هنری، متافیزیکی آغاز شد. یعنی چه چیزی پیش و پس از گرفتن یک عکس رخ میدهد؟ این عکس چه چیزی را پنهان میکند؟
یکی از منابع الهام او برای پروژه «۲۴ فریم قبل و بعد از لومیر» این بود که در جوانی آرزو داشت یک نقاش باشد، به گفته خودش به خاطر نداشتن استعداد نتوانست به این آرزو برسد، اما از بخت خوب توانست در عوض یک کارگردان سینما شود.
او برای پروژه جدید خود برداشتی مجدد از تصاویر ثابت داشته و عناصری را معرفی کرده است که میتواند بعد زمان را شامل شود یا به ترتیبی عرضه شود که معنایی جدید پیدا کند. به اعتقادش استفاده از تکنولوژی دیجیتال که در دل پروژه جدید او نهفته است، کاملاً طبیعی است، چرا که همه فیلمها اساساً توهم یا ساختگی هستند و ابزار دیجیتالی جدید پالت او را گسترش داده است.
اولین فریم از روی تابلوی نقاشی «خوشهچینها» (۱۸۵۷) اثر ژان فرانسوا میله نقاش فرانسوی ساخته شده که در آن سه زن روستایی بعد از برداشت، خوشههای گندم را برمیدارند. این یکی از اولین نقاشیهایی بود که دید و در شانزده سالگی تلاش کرده بود آن را کپی کند.
او گفت: میخواستم نشان بدهم نقاشان در زمان خود چه چیزهایی شنیدند و دیدند، اما نتوانستند از طریق آثار خود را تشریح کنند. این صحنه در فیلم کیارستمی با اضافه شدن صداهای طبیعی و وارد شدن متوالی حیوانات که با پرندهها و اسبها در پس زمینه شروع میشود و بعد با ورود یک ردیف گاو، کلاغها، یک زن که از میان زنها میگذرد و در نهایت اسبهایی که در پیشزمینه رژه میروند، همراه است، به آرامی زنده میشود. در پایان، ما متوجه واکنشهای ظریف سه زن میشویم که سرشان را برمیگردانند تا شاهد حرکتهای اطراف خود باشند.
عباس کیارستمی با استفاده از وسایل دیجیتالی، کمی تکنیک سه بعدی و یک پرده سبز، تصاویر گذشته را همچون فیلم انیمیشن زنده میکند و تلاشش این است که از ورای این ترفند، آن احساسی را بیابد که در زمان گرفتن عکسها داشته است.
این دردانه سینما، با حدود ۵۱ فیلم کوتاه و بلند در کارنامه هنری خود در مصاحبهای گفته بود: هیچ انتظاری از سینما ندارم. انتظار برای جوانان است، اما بیآنکه هیچ انتظاری داشته باشم، هنوز کار میکنم. اساس سینما تولید تصاویر است. هیچ ماه نیست که بگذرد و من یک فیلم کوتاه یا یک ویدیوی کوتاه نساخته باشم یا عکس نگرفته باشم. شاید انتظاری که امروز از سینما دارم این است که وقتی شب میخوابم بدانم یک تصویر جدید خلق کردهام، مثل یک ماهیگیر که همیشه امیدوار است وقتی تورش را به آب میاندازد، یک ماهی بگیرد.
چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۶/ اولین سالگرد درگذشت عباس کیارستمی.
یادت گرامی نابغهی سینما.