دخترم فقط «آرایش غلیظ» را دوست دارد/ پدرم «ربنا» را از دیگر آثارش جدا کرده
17:54 1396-04-03
همایون شجریان، سهراب پورناظری و تیمِ تئاتری پروژهی «سی» در هتل اسپیناس گرد هم آمدند تا از این تجربهی مشترک بگویند.
پروژهی سی قرار است مرداد امسال در کاخ سعدآباد روی صحنه برود. در این نشست عوامل مختلف هر کدام به بیان توضیحهایی پرداختند و در بخشی از نشست هم به پرسشهای خبرنگاران پاسخ دادند.
پیش از آغاز رسمی این نشست، دراماتورژ و تهیهکنندهی «سی» هر کدام جداگانه پشت تریبون قرار گرفتند و دقایقی سخن گفتند.
شاهنامه ما را نجات میدهد
امیرحسین ماهوزی دراماتورژ اثر: بحث ما این بود که ضرورت نگاه مجدد به شاهنامه چیست. شاهنامه در دورهای مهم زبان فارسی را نجات داد. فردوسی با پاسبانی از اساطیر ایران توانست فرهنگی را پابرجا کند که تا اکنون پابرجا مانده است. پرسش این است که با وجود بحرانهایی که در منطقه وجود دارد، ما میتوانیم با پرداختن به فردوسی خودمان باز هم تثبیت کنیم.
الان یکی از حساسترین زمانهای ایران زمین است. ایران زمین در حال حاضر دچار بحران است. ما با شاهنامه میتوانیم خودمان را نگه داریم. شاهنامه یک کتاب جنگ نیست. کتابی است که بر مهر استوار شده و تمام فرهنگ این سرزمین را از ابتدا بازآفرینی کرده است. پشت صحنههای رزم و حماسیِ شاهنامه، مهری عمیق نهفته است. به همین دلیل تمرکز کردیم روی نخستین مفهومی که در فرهنگ ایران رویش تمرکز میشود، یعنی مهر. داستان «زال و رودابه» را برای این منظور انتخاب کردیم.
قیمت بلیتها از 25 تا 195 هزار تومان
محمدحسین توتونچیان تهیه کنندهی پروژهی «سی»: فروش بلیتهای این کنسرت هم زمان از طریق سایت ایران کنسرت و میرسی انجام میشود. قیمت بلیتها را از 25 هزار تومان تا 195 هزار تومان گذاشتهایم. نگاه ما حمایت از جوانان و دانشجویان و کسانی است که شاید درآمد زیادی نداشته باشند. کنسرتهایی که در فضاهای باز انجام میشود معمولا از نوع چیدمان صندلیها و حتی نوع صندلیها نارضایتیهایی وجود دارد. اما ما دقت بسیاری کردهایم که همه چیز به طور استاندارد پیش برود و همه با رضایت خاطر کنسرت را ببینند و لذت ببرند.
در ادامه هنرمندان به روی صحنه آمدند و پشت تریبونها نشستند.
«سی» تلاقی موسیقی و تئاتر است
نغمه ثمینی: حدود 10 ماه پیش برای نخستینبار سهراب پورناظری دربارهی ایده ای با من صحبت کردند که پروژه ای بر روی شاهنامه بود. بعد از مدت ها کار به شکلی به نام درام موسیقایی رسیدیم یعنی جایی که موسیقی و تئاتر به هم نزدیک میشوند. در میان همه انتخابها به داستان زال و رودابه رسیدیم. پاییز و زمستان بخش تحقیق بود و در بهار مرحله نهایی به سرانجام رسید. این دومین اقتباسی است که من از شاهنامه میکنم که اقتباس نخستم بر روی داستان رستم و سهراب بود.
اصغر دشتی: این پروژه برای من تفاوت اساسی با دیگر پروژهها داشته است. در کارهای دیگر ما به عنوان کارگردان همه چیز در حوزه اختیارماست. اینجا برای نخستینبار تعدادی هنرمند گرد هم آمدهاند و در یک تعامل سعی میکنند اثری واحد را با رسانههای مختلف ارائه کنند. از دی ماه پیشتولید اثر آغاز شده و از روز اول تیر ماه وارد مرحله نخست تمرین میشویم تا زمان اجرا برسد.
سحر دولتشاهی: من هم خیلی خودم را به داستانهای شاهنامه نزدیک نمیدانستم. الان اما دغدغهمندتر کنار گروه هستم و برایم باعث افتخار است که در این کار حضور دارم.
مهدی پاکدل: خیلی خوشحالم که چنین پروژهای در کشورمان دارد عملی میشود. پروژهای که براساس یکی از گنجینههای ادبی ایران شکل گرفته است.
امیر جدیدی: امیدوارم که این کار بتواند حرکتی ایجاد کند که مردم ما با سرزمین و ادبیات خودشان از طریق شاهنامه بیشتر آشنا شوند.
«ابر میبارد»و «آهای خبردار» در کنسرت «سی» اجرا میشوند
همایون شجریان: نقطه ی مرکز این پروژه شاهنامه فردوسی است چه در اشعار و چه در متنی که خانم ثمینی نوشتهاند. اینجا تفاوتی هست و آن هم این که ما موسیقیهای مختلف و تصنیفهای بسیاری داریم که برخی با اشعار فردوسی و برخی هم با اشعار دیگر بزرگان. «ابر می بارد» و «آهای خبردار» را هم اجرا می کنیم.
پیام شاهنامه را به چند نسل منتقل میکنیم
همایون شجریان: هدف اصلی من و آقای پورناظری از این پروژه این بود که بتوانیم نسلهای مختلف را در این کنسرت کنار هم بنشانیم و کاری را خلق کنیم که از چند نسل شنونده و بیننده داشته باشد. در عین حال پیام شاهنامه را هم به این نسلها برسانیم. فرمهای موسیقی و نمایشیِ این اجرا براین اساس بوده که افرادی با سنهای مختلف و فرهنگهای مختلف بتوانند از این اثر لذت ببرند. شاید به این واسطه بتوانیم سلایق امروز را به شاهنامه نزدیک کنیم. هر کدام از کسانی که در این پروژه هستند به ما کمک کردند و وجودشان ارجمند و ارزشمند است.
برای من این پروژه با کنسرتهایی که همیشه داشتهایم متفاوت بوده است. از سازمان میراث فرهنگی هم کمال تشکر را میکنم که کاخ سعد آباد را در اختیار ما قرار دادند.
نقشهای مختلفی در این پروژه داریم. زال و رودابه داستانی است که برای این اجرا انتخاب کردهایم. نگاهی هم به رستم و سهراب و رستم و اسفندیار داریم.
عملی کردن پروژههای ملی وظیفهی دولت است
سهراب پورناظری: تمام کسانی که اینجا هستند اگر نبودند، این پروژه که آرزوی من بود تحقق نمییافت. شرکت دلآواز و شرکت بارانا بسیار برای به سرانجام رسیدن این پروژه زحمت کشیدهاند. در امتداد برنامههایی که با همایون عزیز داشتیم من فکر کردم باید روی پروژهای ملی کار کنیم. وظیفهی یک دولت و حکومت است که چنین پروژههایی را عملی کند اما به هر حال ما خودمان مجبور شدیم که وارد عمل شویم. برنامههایی داشتیم که در نهایت با مشورت با حمید نعمتالله قرار شد که تئاتر را به کنار خودمان بیاوریم. جلسهای با حضور خانم ثمینی گذاشتیم و با ایشان هم مشورت کردیم. قرار بود هنر سینما هم در کنار این کار باشد اما فیلم «شعلهور» نعمتالله در زمان مقرر تمام نشد و هنوز هم کارهایش ادامه دارد. به همین دلیل حضور سینما در کنار ما ناممکن شد. ویدیو مپینگ را با پیشنهاد تهمورس پورناظری اضافه کردیم. ترجیح ما این بود که تنها یک اسپانسر داشته باشیم و این هم محقق شد. تمام هدف ما بازسازی هویت ملی است. همان طوری که توانستیم در سالهای اخیر مقداری از موسیقی ایرانی و شعر ایرانی و غزل معاصر را در میان مردم امروز ترویج دهیم، امیدوارم در این کار هم موفق باشیم. البته دیکتهی ننوشته غلط ندارد اما ما این کار را آغاز کردیم و بیشک چون کار اول است بیایراد نیست. موسیقی پروژهی «سی» از موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایران گردآوری شده است. آواز کلاسیک غربی و موسیقی کلاسیک غربی هم روی صحنه اجرا میشود. امیدوارم در همنشینی اینها شیمیایی باشد و نه فیزیکی.
«سی» ادامهی «سیمرغ» نیست / اشعار شاهنامه محدودیت وزنی دارند
همایون شجریان: این پروژه ادامهی «سیمرغ» نیست. اینجا کاملا کار متفات است. علت این که فقط به اشعار فردوسی نپرداختهایم همین است که در اشعار فردوسی محدودیت وزنی وجود دارد و ممکن است کار را یکنواخت کند. اینجا همه چیز متفاوت است. در موسیقی و در انتخاب اشعار کاملا کار متفاوت است.
خوشحالم که استاد ناظری و پسرشان روی شاهنامه کار میکنند
سهراب پورناظری: ما یک سال با امیرحسین ماحوزی همفکری کردیم. ایشان بر روی شاهنامه تسلط لازم را دارند. باورم این است که هر ایرانی که شاهنامه را درک نکند شناختش از خودش ناقص است. انتشار خبر اجرای پروژهی «سی» هم زمان شد با انتشار خبر اجرای شهرام ناظری و فرزندش حافظ ناظری که آنها هم قرار است کاری بر روی اشعار شاهنامه ارائه کنند. حُسن تصادف جالبی بود که در طول یکی دو روز این دو خبر منتشر شد. مطمئنم هدف ما این است که شاهنامه را معرفی کنیم. خوشحالیم که استاد ناظری و پسرشان هم دارند روی شاهنامه کار میکنند و خرسندم که در یک سال دو پروژهی مهم برای شاهنامه شکل میگیرد.
اصغر دشتی: تمام تلاش تیم این بود که هماهنگی و همگونی در میان بخشهای مختلف شکل بگیرد. در دیالوگنویسیها آهنگی هست که تلاش میکنیم در اجرا و از نظر شنیداری فضای خوبی را برای مخاطب ایجاد کنیم. یعنی دیالوگ ها را بازیگران بدون آواز اجرا میکنند.
رزمنده باید روی مین برود
سهراب پورناظری: در طول این پروژه حمید نعمتالله را به عنوان مشاور پروژه در کنار خودمان داریم. این پروژه شرایط وسوسهکنندهای بود که بخواهم تواناییام را روی رپرتوار موسیقی ایرانی نشان دهم. به همراه قطعههای بیکلام و قطعههای ریتمیک. اما احساس مسئولیت ایجاب می کند که ما دل به دریا بزنیم و آنچه باعث می شود جوان ایرانی از شاهنامه دور بماند را کنار بزنیم. تحسین می کنم همایون شجریان را که میتوانست از ناز و نعمت شجریان بودن استفاده کند و پا در هیچ کدام از این عرصهها نگذارد و در همان شور و ابوعطا بماند.
رزمنده باید برود روی میدان مین. باید دل به دریا زد و از همه انواع موسیقی استفاده کرد. باید فضاهای تازه را تجربه کرد.
اصغر دشتی: در زمینه ویدیو مپینگ بیش از بیست شرکت را بررسی کردیم و در نهایت یک شرکت را برگزیدیم. از یک مدیر تکنیک از هلند دعوت کردیم تا با ما همکاری کند.
«سی» نه اُپراست نه تئاتر موزیکال
نغمه ثمینی: این کار نه به اُپرا و نه به تئاتر موزیکال شباهت ندارد. در این کار موسیقی در درام نقش ایجاد می کند. امیدوارم وقتی این کار را ببینید شما بگویید که این کار بدون موسیقی ناقص بود و بدون موسیقی کامل نمیشد. اساطیر امکان بینهایتی برای بازخوایشان به ما میدهند. به طور حتم بازخوانی کاملا آزادی از داستان های شاهنامه خواهیم داشت.
سهراب پورناظری: در این اجرا ما نقالی و پرده خوانی نداریم. در این اجرا ما سفری به دیروز و امروز و البته آینده خواهیم داشت. برای رسیدن به هدفمان از هیچ چیز فرار نکردهایم. تجربهای نوین و برگرفته از ذهن نغمه ثمینی را خواهیم دید.
دخترم از میان آثارم تنها «آرایش غلیط» و «رگ خواب» را دوست دارد
همایون شجریان: تمام کسانی که در این پروژه هستند ریسکی که این کار دارد را پذیرفتهاند و با شجاعت وارد این کار شدهاند. چون اینجا موسیقی در خدمت نمایش و یا نمایش در خدمت موسیقی نیست. ما باید مخاطبانی که آمدهاند کنسرت ببینند و یا کسانی آمدهاند نمایش ببینند را راضی کنیم. سعی کردهام مرزی برای کارم نگذارم. تا جایی که هنجره و توانم اجازه میدهد کارهای متفاوتی انجام دهم. تکرار فُرمی که قبلا جواب داده، برای من خیلی جذاب نیست. سعی کردهام به سمت و سویی بروم که فرزندان ما هم بتوانند با آثارمان رابطه برقرار کنند و با این نسل ارتباط بگیریم. دخترم 10 ساله است و تنها با کار آرایش غلیظ و کار رگ خواب من ارتباط می گیرد.
من تلاشم این است که هیچ مرزی برایش نگذارم. در این روند ممکن است افتخار همکاری با آهنگسازان بسیاری را داشته باشم.
شاهنامه پتانسیل کنسرت شدن ندارد
سهراب پورناظری: شاهنامه پتانسیل کنسرت شدن را از نظر من ندارد. کلا داستانی روایی است. مگر توسط خنیاگری که خودش ساز میزند و روایت میکند. وقتی شاهنامه در قالب موسیقی دستگاهی میآید کار مشکلی است که یک ساعت و نیم را با اشعار شاهنامه مدیریت کرد. به همین دلیل ما از اشعار مرتبط استفاده میکنیم. سازهایی مانند تنبور، دوتار، چنگ، بالابان و دودوک، سه تار، تار و ارکستر غربی قطعه در برنامهی ما هستند.
همایون شجریان: هر کدام از کارهایی که تاکنون بوده روایت و تاثیر خودش را داشته است. همین کاری(سیمرغ) که من با آقای متبسم کردم را خیلی دوست دارم و هر موقع میشنومش نکات تازهای برایم دارد. شاهنامه آنقدر گنجینهی بزرگی هست که هرچقدر به آن بپردازیم کم است. امیدوارم در آینده هم موسیقیهای درخشانی در این زمینه شکل بگیرد.
پورناظری: هنوز هم ما دنبال عنوان میگردیم. چیزی شبیه به کنسرت نمایش. برای شاهنامهخوانی فرمهای جذابی داریم. شاهنامهخوانی، نقالی و فُرمهایی که در تغزیه هست و در لرستان داریم. ولی روی صحنه آوردن برای عموم این جنس از کارها با توفیق مواجه نمیشود.
مهدی پاکدل: هنوز نمیدانم اجازه داریم درباره نقشمان بگوییم یا نه.
همایون شجریان: چهرهی آقای پاکدل بسیار مناسب است برای نقش رستم.
نغمه ثمینی: آقای جدیدی نقش زال، سحر دولتشاهی نقش رودابه و مهدی پاکدل نقش رستم را بازی میکند.
پوریا سوری نماینده سازمان میراث فرهنگی: این سازمان تنها نهادی در ایران است که کار اصلیش فرهنگ است. در حوزه میراث فرهنگی دو نوع ثبت ملموس و ناملموس داریم. این پروژه از نوع ناملموس است. در کنوانسیون جهانی یونسکو بر میراث ناملموس تاکید ویژهای شده است. ما هم امیدواریم حمایت ویژهای از کنسرتهای موسیقی داشته باشیم که با اصالتها و ریشهها ارتباط دارند و در بخش میراث ناملموس قرار میگیرند.
با سازمان میراث فرهنگی تفاهمنامه داریم
سهراب پورناظری: همان روزی که ربنا ثبت ملی شد. شرکت بارانا و شرکت دل آواز هم با میراث فرهنگی تفاهمنامه را امضا کردند که اجراهایی در جاهای تاریخی داشته باشیم. ما در حد توانمان میخواهیم آنچه برای مردم هست را برایشان یادآوری کنیم. یعنی اجراهایی در جاهای تاریخی از جمله کاخ سعدآباد داشته باشیم.
همایون شجریان: تمام کشورهایی که فارسی زبان هستند و فرهنگ مشترکی با ما دارند، میتوانند جایی برای اجرای این پروژه باشند. البته کار بسیار سنگین است و نمیتوان به راحتی در خارج از ایران اجرایش کرد.
ثمینی: امیدوارم نه تنها این پروژه که تمام تئاترهای ایرانی امکان این را داشته باشند که در دیگر کشورها هم اجرا شوند. البته نه به گونهای که تغییر یابند. بلکه به همین شکلی که ما این اجراها را برای خودمان طراحی و اجرا میکنیم به همین شکل هم برای دیگران در خارج از ایران اجرا کنیم. وقتی ما اثری از آرتورمیلر را میبینیم اصلا به این فکر نمیکنیم که چرا ایرانیزه نشده است و این اثر را به همان شکلی که هست میپذیریم و آن را دوست داریم.
حضور اسپانسر قیمت بلیتهای کنسرت را کم نمیکند
همایون شجریان: حضور اسپانسر در بخش تبلیغات و ساخت صحنه و استفاده از دستگاههای پیشرفته بسیار موثر است و بر روی قیمت بلیت تاثیر چندانی نخواهد داشت. بخشهایی هست که هزینهی پروژه را چند برابر میکند و حضور اسپانسر میتواند این هزینهها را کاهش دهد و پروژه را از نظر هزینهای قابل تحمل کند. در واقع بدون اسپانسر نمیشود به سمت عملی کردن چنین پروژههایی رفت.
سهراب پورناظری: ریشهای سفیدی که در صورتم میبینید به خاطر تحملهایی است که در یک سال گذشته داشتهایم تا این پروژه عملی شود. کسانی که در این پروژه بلیتهای کم قیمت را میخرند جاهای خوبی مینشینند. هر چقدر از ساختمان دورتر میشویم تصویر بهتری میبینیم و صحنه را تمام و کمال میبیند. همهی کارهایمان در حد توانمان است و ادعایی مبنی بر بهترین بودن و اولین بودن نداریم. خودم واقعا هر روز با تپش قلب از خواب بیدار میشوم و نگرانم که این کار به بهترین شکل انجام شود.
همایون شجریان: جلسهای با دوستان سازمان میراث فرهنگی داشتیم و گفتند که ربنا را ثبت ملی کردهاند. به نظرم چون این ربنا از سمت پدر به مردم تقدیم شده است جایگاه ویژهای دارد. پدرم در نامهای که به صداوسیما داده ربنا را از دیگر آثارش جدا کرده و این اثر را متعلق به مردم میداند.