ناصر تقوایی، شناسنامه سینمای ایران است. قدرت و درک بالایش از هنر سینما، او را در جایگاه منحصربهفردی نشانده، البته بیش از هر چیزی فیلمهای این فیلمساز گواهی این ادعا هستند.
نیکو بستانی/
«من توی خانهام نشستهام از سینما هم خبر ندارم. نمیخواهم داشته باشم.»
این یک جمله ساده است که امکان دارد از زبان هرکسی شنیده شود. در برخورد اول بدون شک نمیتوان حدس زد که این کلمات از زبان خالق «صادق کرده»، «ناخدا خورشید» و «کاغذ بیخط» شنیده میشود. اما وقتی که از زبان ناصر تقوایی بیرون میآید معنای ویژهای پیدا میکند.
کارگردان منحصر به فردی که سینمای ایران بدون شک مدیون تمام پلانهایی است که او پشت دوربینش ایستاده است.
عباس گنجی، تدوینگر محبوب تقوایی معتقد است او یکی از ستونهای مستحکم فیلمسازی در سینمای ایران است، بر دیوار افتخارات تقوایی میتوان جوایزی چون تندیس طلایی جشنواره فیلم سانفرانسیسکو برای فیلم کوتاه «رهایی»، نشان نقره ششمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم «نفرین» و نشان برنز پنجمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم «صادق کرده» را مشاهده کرد.

اگر تولید آخرین فیلم اکران شده تقوایی را سال ۱۳۸۰ و دو فیلم ناتمام «زنگی و رومی» و «چای تلخ» را سال ۱۳۸۲ حساب کنیم تقریبا میتوان گفت که حدود ۱۴ سال است که ناصر تقوایی از سینمای ایران دست کشیده و پرده نقرهای سینما سالهاست که نام این سینماگر را نمایش نداده است.
اما خب تلویزیون هر ازگاهی «ناخدا خورشید»اش را با تغییرات نامطلبوب نمایش میدهد!
تقوایی در گفتوگو با ماهنامه «تجربه» در سال ۹۲ عنوان کرد: فیلمی که بیست سال ساخته شده و جایزه گرفته و کارشان را راه انداخته حالا هر وقت در تلویزیون پخشش میکنند یک جای آن را قیچی میکنند. آخرین باری که «ناخدا خورشید» را پخش کردند کنجکاو شدم آن را دوباره ببینم. دیدم ۳۷ دقیقه از فیلم را درآوردهاند. توی این فیلم چی هست؟ هر جا خورشید با یک دستش کار مهمی را انجام داده حذف کردهاند. میگویم چرا این کار را کردید؟ میگویند سیگار در تلویزیون ممنوع است. میگویم سیگار توی فیلم هست ولی کبریت را برداشتهاید. مثلا با دستش پول میشمرده، آن را هم برداشتهاند. چیز دیگری توی این فیلم نیست.

اصغر بیچاره که کشته میشود گلوله میخورد به مغزش و پاشیده میشود. حالا که توی تلویزیون نگاه میکنم میبینم گلوله میخورد به قلبش و خون بیرون میزند! میگویم پرویز(هارون یشایایی، تهیهکننده ناخدا خورشید) این چیست؟ میگوید آن قبلی خیلی خشن بوده. اصلا این قیچی دست گرفتن و پشت فیلم نشستن در تلویزیون تبدیل به یک شغل شده. واقعا رغبت نمیکنم فیلمهای خودم را ببینم.
شاید تمامی این رفتارهای خواسته یا ناخواسته باعث دوری یکی دیگر از نابغههای سینمایمان شده باشد. کارگردانی که بعد از «کاغذ بیخط» مخاطبانش را از لذت دیدن قابهای ساده و تاثیرگذارش بیبهره کرده است.
اصغر فرهادی در مراسم بزرگداشتی که برای او در آبانماه ۱۳۹۵ و به بهانهی نمایش سه فیلم «تعزیه»، «تمرین آخر» و «کشتی یونانی» در موزه سینما برگزار شد گفت: صحبت کردن از شما ساده است چون کافی است اسم فیلمهایی که ساختهاید بیاوریم تا هر کسی بداند شما در چه جایگاهی از سینما و فرهنگ کشورمان قرار دارید و سخت است چون شخصیت ویژهای دارید و شبیه هیچکس نیستید.
در میان فیلمسازانی که امروز کار میکنند نسبت به آنهایی که دهههای قبل کار میکردند کمتر کسی را داریم که علاوه بر توان فیلمسازی، در رشتههای دیگر هم صاحب دانش باشد و آقای تقوایی یکی از همین معدود کسانی است که چنین ویژگیای دارد. در تمام این سالها فیلمی از تاریخ معاصرمان کمتر دیدهایم و من همیشه فکر میکردم اگر قرار باشد نسلهای آینده این عصر را روی پرده ببینند کسی که بدون اغراق و دروغ میتواند آن را بسازد ناصر تقوایی بود و این حسرت برای من همواره بوده که ای کاش مزاحمت ایجاد نمیشد تا ما بخشی از تاریخ معاصر را از زبان ایشان ببینیم.

کار مهمتری که میشود نسبت به فیلمهای آقای تقوایی انجام داد این است که آثار او را دوباره در سینما اکران کنند چون نسلهای جدید فیلمهای ایشان را یا از طریق تلویزیون دیدهاند یا در کتابها دربارهاش خواندهاند در حالی که تماشای آنها بر پرده سینما خیلی متفاوت است.
این اتفاقی است که در تمام دنیا برای فیلمسازان برتر انجام میشود که در سال یک هفته یا ۱۰ روز را به نمایش آثار آنها اختصاص میدهند چرا که آنها آثارشان به آرشیو نمیرود و باید در پرده سینما نمایش داده شود.
آرزو میکنم آقای تقوایی علیرغم مشکلاتی که دارند فضایی برایشان فراهم شود تا خبر شروع کار جدیدشان را بشنویم و فکر میکنم شگفتانگیزتر از این خبری برای اهالی سینما و هنر نباشد که کسانی مثل ناصر تقوایی یا بهرام بیضایی فیلم میسازند؛ فیلمسازانی که بر نسل بعدی فیلمسازان و ما حق دارند چون اگر نبودند شاید شغل ما فیلمسازی نبود.
خودش هم امیدوار است
تقوایی: هنوز امیدوارم. کدام فیلمساز را سراغ داری که نخواهد فیلم بسازد؟ این حرفه ماست. این عشق ماست. ولی تحت هر شرایطی هم فیلم نمیسازم. آنقدر ساختهام که دینی به گردن فرهنگ و هنر این مملکت نداشته باشم. من نمیخواهم خارج از شرایط قانونی کار کنم وگرنه از همین فردا میتوانم بدون پروانه ساخت فیلمم را شروع کنم. الان که دیگر با این دوربینهای دیجیتال، نیازی به گرفتن امکانات فنی از دولت نیست. هر کس میتواند با دوربین خودش فیلمش را بسازد و روانه جشنوارهها کند. مگر نمیکنند؟ این یک شیوه چریکی در کار فیلمسازی است که در جاهای دیگر هم رواج دارد ولی من که چریک نیستم.

تقوایی به جز فیلمهای مستند و فوتبال، برنامههای دیگر تلویزیون را نگاه نمیکند. آنقدر عاشق فوتبال است و درباره این ورزش نظریات کارشناسانه دارد که اگر سینماگر نبود، یکی از بهترین مفسران فوتبال میشد.
تقوایی سال ۱۳۴۹ موفق شد تا نخستین تجربه سینمایی خود را با ساخت فیلمنامه «آرامش در حضور دیگران» پشت سر بگذارد. او با ساخت این فیلم نشان داد چه پشتوانه غنی ادبی دارد و از چه درایت و آگاهی در انتخاب بازیگران، مدیریت همگون عوامل و به تصویر کشیدن فیلمنامه برخوردار است.
سال ۱۳۶۵ با ساخت «ناخدا خورشید» به عنوان چهارمین اثر سینمایی، نام خود را برای همیشه در ذهن سینماگران و مخاطبانش هک کرد و همان سال موفق به دریافت جایزه یوزپلنگ برنزی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم لوکارنو شد. او در این فیلم برداشتی آزاد از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی کرده بود و با شناخت کاملی که از ادبیات همینگوی و شخصیتپردازی در داستان داشت، توانسته بود به دو نقش اصلی داستان هویت بومی ببخشد و بر استحکام شخصیتپردازی آنها بیفزاید. البته یکی دیگر از دلایل موفقیتهای بیشمار این فیلم را میتوان شناخت و تجربه زندگی تقوایی در جنوب و مردمان جنوب دانست زیرا او در دوران نوجوانی و اوایل جوانی خود، روزگارانی را در جنوب کشور زیسته بود.
بیدرنگ فیلم تحسین شدهی «کاغذ بیخط» را نباید در کارنامه کاری او نادیده گرفت. فیلمی که آخرین اثر سینمایی او نیز محسوب میشود.

فیلمی که با بازی دو ستاره خسرو شکیبایی و هدیه تهرانی که داستانش از ساعت هفت یک صبح پاییزی شروع میشود و با دیالوگهایی پرداخته شده و دقیق پیش میرود.
کارگردان فیلم «ای ایران» علاوه بر فعالیتهای درخشان سینمایی خود، در مدیوم تلویزیون نیز به فعالیت پرداخته و با ساخت سریال ماندگار و محبوب «دایی جان ناپلئون» نشان داده در هر مدیومی که باشد میتواند چشمها را به خود خیره کند.
ناصر تقوایی در جایی گفته: من لوکیشنهای زیادی در سراسر کشور داشتهام. گاه برای یافتن لوکیشن مناسب به سفرهای دور و دراز رفتهام. اما یک جایی فکر کردم به یک آدم مخرب تبدیل شدهام و بهتر است دیگر فیلم نسازم. زیرا هر لوکیشنی که در طول این سالها در آن فیلم ساختهام، بلا استثنا نابود شده. حتی یکی از آنها سالم نمانده است.
مثلا بندر لنگه که فیلم ناخدا خورشید را در آنجا ساختم کلا معماریاش را تغییر دادهاند. یا بندر گناوه که فیلم رهایی را در آن ساختم، یا جزیرهٔ مینو که زمانی بهشت خلیج فارس نامیده میشد و من فیلم نفرین را در آن ساختم؛ جزیرهای رویایی که جنگلی از نخل داشت. اما پس از جنگ با تغییر مسیر آب، رودخانهها به نیزار تبدیل شده بود و نیروهای بسیج و سپاه برای از بین بردن نیها، آنها را سوزاندند. آتش بالا گرفت و تمام نخلهای این جزیره را سوزاند!

او همچنین به عمارت باغ داییجان ناپلئون اشاره کرد و گفت: این ساختمان شاید هنوز به ویرانهٔ مطلق تبدیل نشده باشد. اما اگر تا به حال ویران نشده به دلیل حراست و صیانتهای میراث نبوده، بلکه دلیلش مرغوبیت زمین وسیع آن بوده است. هرچند هیچ بعید نیست تا دو سه سال آینده این زمین را تفکیک کنند و ساختمانهای جدیدی در آن بنا شود.
ناصر تقوایی، شناسنامه سینمای ایران است. قدرت درک بالای تقوایی از هنر سینما، او را در جایگاه منحصربهفردی نشانده، البته بیش از هر چیزی، فیلمهای این فیلمساز گواهی این ادعا هستند.
محسن امیریوسفی کارگردان جوان سینما این جمله را در ستایش تقوایی و سینمای جادوییاش گفته که شاید بد نباشد به مناسبت سالروز تولد ۷۶ سالگیاش دوباره آن را تکرار کنیم.
بدون شک تقوایی، شناسنامه سینمای ایران است.
آقای تقوایی بزرگ، لطفا سینمای ایران را از فیلمهای خوبتان محروم نکنید، لطفا صبور باشید، لطفا فیلم بسازید.

آقای تقوایی عزیز تولدتان مبارک.
برقرار باشید و مانا.