«روز واقعه» ساخته شهرام اسدی یکی از ماندگارترین فیلمهای عاشورایی است. اما اینکه چگونه این فیلمنامه به دست او رسید و چرا خود بیضایی آن را کارگردانی نکرد را در این گزارش بررسی میکنیم.
سالها پیش خیال داشتم فیلمی بسازم در زمینهٔ تعزیه. راجع به دستهای که میکوشند تعزیهای بازی کنند و آنچه میان آنان از برخورد و کشمکش میگذرد و آنچه بر سکوی تعزیه میگذرد. اگر نشد دلیلش بیشتر ترسهای رایج بود. جز این دیگر هرگز نخواستهام مستقیماً به تعزیه بپردازم، جز این اواخر که «روز واقعه» را نوشتم و در واقع بخشی از حسابی را که با گذشتهٔ کاریام داشتم صاف کردم، اگر نه همهٔ آن را.
این بخشی از صحبتهای بهرام بیضایی است دربارهی چگونگی پیدایش یکی از ماندگارترین فیلمنامههایش با عنوان «روز واقعه».
فيلمهایی كه در آن ارجاعاتی به ماجرای كربلا به عمل آمده بسیارند اما اينکه در فيلمی مستقيما آن حادثه تراژيک نشان داده شده باشد هيچ اثری را نمیتوان به ياد آورد مگر فيلمی كه شهرام اسدی در دومين تجربه سينماییاش در سال ۱۳۷۳ بر مبنای فيلمنامهای مشهور از بهرام بيضایی كارگردانی كرد.
اما از نگارش فیلمنامه تا رسیدن به دست شهرام اسدی و انتخاب بازیگر و در نهایت ساختن «روز واقعه» اتفاقات متعددی افتاد که به بررسی قسمتهایی از آن میپردازیم.
گزینههای بسیاری برای نگارش فیلمنامهای با مضمون عاشورایی مدنظر بود اما هیچکس تصور نمیکرد یکی از بهترین فیلمنامههای عاشورایی را کسی بنویسد که سالها مورد هجوم افراطیون بود.
عبدالله اسفندیاری در فاصله زمانی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ به عنوان مدیرگروه فیلم و سریال شبکه اول سیما مشغول فعالیت بود. حوالی سال ۱۳۶۰ برای داریوش فرهنگ داستان مسلمان شدن یک مسیحی همزمان با وقوع وقایع عاشورا را تعریف میکند و از او میخواهد به سراغ گسترش طرح و نگارش فیلمنامه برود.
فرهنگ یک طرح پنج صفحهای مینویسد اما میگوید که نمیتواند نگارش فیلمنامه را به عهده بگیرد. بنابراین به سراغ گزینههای دیگر میروند.
اما گزینههای دیگر هم، پیشنهاد نوشتن این فیلمنامه را رد میکنند. گزینههایی مانند کیهان رهگذار، نویسنده فیلمنامه سریال «سربداران» و محسن مخملباف که میگوید موضوع فیلمنامه با اعتقاداتش هماهنگی ندارد.
داریوش فرهنگ با این پیشنهاد به سراغ بیضایی رفت. بیضایی هم استقبال کرد اما یک سال بعد وقتی فرهنگ دوباره به سراغ مدیران تلویزیون میرود تا فیلمنامهای با مضمون عاشورایی را به آنها تحویل دهد نام فیلمنامهنویس نام عجیبی بود: «ع. سالک».
او حاضر نمیشود بگوید «ع. سالک» نام مستعار چه کسی است. دلیل فرهنگ برای نام نبردن از بیضایی این بوده که با مطرح شدن نام بیضایی حساسیتها افزایش پیدا میکرد و به همین دلیل نامی از بیضایی نمیبرد.
بالاخره متن تایید میشود اما با وقوع جنگ همه چیز منتفی شده و کار ساخت فیلمنامه به تعویق میافتد.
۱۰ سال میگذرد تا اینکه حسن جلایر تهیهکننده، فیلمنامه را از بیضایی میخرد و برای گرفتن پروانه ساخت آن را به ارشاد میدهد. ارشاد هم بعد از دو سال و پس از اعمال اصلاحات و جرح و تعدیل مجوز ساخت را صادر میکند تا اسفندیاری آن را به شهرام اسدی که آن روزها تازه از خارج از کشور به ایران برگشته بود پیشنهاد بدهد.
بیضایی میگوید: «روز واقعه» را نگذاشتند خودم بسازم. لااقل ده تا كارگردان عوض شد و من تعجب میكردم كه این همه آدم نمیتوانند اين فيلم را بسازند. حتی گفتند واروژ کریممسیحی این فیلم را میسازد. خوشحال میشدم اگر او اين فيلم را میساخت. حتی اسم آقای محمدرضا اصلانی را آوردند. خیلیها عقیده داشتند كه چند جای فيلم را بايد عوض كنم، امّا من برای عوض كردن نرفتم. به هر حال آقای اسدی مهارتش را داشت كه لااقل تعداد جاهایی را كه میخواستند عوض شود به سه برساند و فیلمی بسازد شبیه فیلمهایی كه قرار است از تلویزیون پخش شود. اصلاً نمیخواهم بگویم راضی هستم یا نه. تمام حرف من این است که من این فیلم را این طور نمیدیدم. این فیلم شباهتی به فیلمهایی که داشتم ندارد.
داستان فیلم «روز واقعه» داستان جوانی نصرانی است که تازه مسلمان شده. او در جریان عروسیاش با راحله دختر زید، ندایی میشنود که او را به یاری فرامیخواند. عبدالله بهدنبال این ندا بیابانها را میگردد تا به کربلا میرسد اما او دیر رسیده است. عصر عاشوراست. کشتهها بر زمین و اهل بیت در زنجیر.
در فیلمنامهای که بیضایی نوشت اتفاقات دیگری هم شکل میگیرد مثلا دیدار عبدالله با شهربانو همسر ایرانی امام حسین(ع) که به دستور امام از کربلا میرود و …
اما این طرف ماجرا شهرام اسدی در مصاحبهای که سالها پیش با مجله فیلم کرده، درباره تغییرات فیلم گفته: چیزهایی در فیلمنامه بیضایی بود که به من ایراد گرفتند. مثلا اینکه ندای یاری طلبانه به یک آدم عادی نمیرسد و چنین چیزی در احادیث نیست مگر آنکه جزو اولیا و انبیا باشد یا به واسطهای باشد در خواب یا رویا. این شد که من شخصیت تازهای به نام «اسود آهنگر» را به داستان وارد کردم، آهنگری سیاهپوست که در روایات هم نامش آمده که جزو شهدای کربلاست. من او را رابطی میان شخصیت اصلی و ندایی که میرسد قرار دادم و این همان آهنگری است که وقتی عبدالله به تاخت از کناره مغازهاش میگذرد، میگویند دو روز است مغازهاش را بسته و در نهایت نیز عبدالله در کربلا بر بالین او حاضر میشود.
من مجبور شدم فصل شهربانوی فیلمنامه را حذف کنم. علاقه زیادی به این فصل از فیلمنامه بیضایی داشتم اما متاسفانه باز هم ایراد گرفتند که حتما باید سندی معتبر مبنی بر وجود این فصل در حالت واقع بیاوری و من هم که سندی نیافتم مجبور شدم این فصل را حذف کنم و وقتی این فصل حذف شد عبور از طاق کسرا و ایوان مدائن که در فیلمنامه بود هم لغو میشد اما من سعی کردم دوستان فارابی و شورای فیلمنامه را راضی کنم که تا حدودی اینها در فیلم بیاید اما وقتی فصل شهربانو حذف شد طبیعتا این فصل ایوان مدائن هم مرخص میشد.
فیلمنامه شش شخصیت اصلی دارد که به اسامی آنها در دیالوگها اشاره میشود و انبوهی اسامی شخصیتهای فرعی که تغییر آنها مطلقا محلی از اعراب ندارد چون در تصاویر فیلم اشارهای به آن اسامی نمیشود؛ مثل پیاده، مرد نصرانی، جوان بیطاقت، زن، پیرمرد و... تنها اسم تغییر کرده که اتفاقا از سوی خود آقای بیضایی انجام شده، تعویض اسم شخصیت اصلی (عبدالله) در نسخه واگذاری به تهیهکننده است که در نسخه انتشاراتی به شبلی برگردانده شده است.
در یک کلمه باید بگویم میزان وفاداری من به متن آقای بیضایی در روز واقعه از وفاداری لارنس الیویه در هملت شکسپیر که مشهور عام و خاص است به مراتب بیشتر است. در یکصد و چهار دقیقهای که مدت زمان فیلم است میزان آنچه تغییر کرده کمتر از حتی پنج درصد است.
شما به امروز نگاه نکنید. شرایط سال ۶۷ را در نظر بگیرید که هیچکس دنبال دردسر ساختن فیلم تاریخی و مذهبی نبود. هشتماه تمام فیلمنامه بینقص و ارزشمند بهرام بیضایی را به دندان گرفتم و به هر جلسهای که فراخوانده شدم، رفتم و از کلمه به کلمه آن دفاع کردم و به پشتیبانی مدیران آن زمان در برابر خیل بیشمار مخالفان نود و پنج درصد آن را حفظ کردم.
برسیم به مرحله انتخاب بازیگر و شرایط ساخت این فیلم ماندگار.
علیرضا شجاعنوری، بازیگر نقش اصلی این فیلم در مصاحبهای گفت: من به نوعی برای حضور در این فیلم خوانده شدم. روزی شهرام اسدی به دفتر من آمد و گفت که برای نقش عبدالله تاکنون از ۴۰ نفر تست گرفته اما کسی را مناسب ندیده است و به نظر او من مناسب این نقش هستم.
تا آن زمان ۱۵ میلیون تومان برای فیلم هزینه شده بود که در زمان خود مبلغ زیادی بود اما بازیگران نقش اصلی فیلم که عبدالله و راحله بودند انتخاب نشده بودند.
البته قرار بود نقش راحله را هدیه تهرانی بازی کند که با انصراف او این مساله منتفی شد و لادن مستوفی نقش راحله را بازی کرد. از زمانیکه من در تست گریم شرکت کردم تا شروع فیلمبرداری یک هفته بیشتر زمان نبرد.
در زمان فیلمبرداری اسبی که برای نقش اصلی انتخاب شده بود اسبی بود که از ترکمنستان به هاشمی رفسنجانی هدیه داده بودند و ایشان نیز اسب را به این فیلم اختصاص داده بود و قرار بود یک نفر این اسب را آموزش دهد.
این اسب بسیار اصیل بود اما مخصوص فیلمهای سینمایی نبود بلکه اسب مسابقات اسب دوانی (کورس اسب دوانی) بود. روزی سوار این اسب شدم و در حین بازی اسب من را بلند کرد و از ارتفاعی نزدیک به دو طبقه ساختمان به زمین زد، به گونهای که دندههای من شکست و فیلمبرداری متوقف شد، بعدها این اسب را از فیلم خارج کردند و اسب دیگری را جایگزین کردند.
او دربارهی اینکه چرا خود بیضایی این فیلمنامه را کارگردانی نکرده است گفت: دلیل واقعی آنرا نمیدانم اما این را میدانم که فیلمنامهای که بیضایی قصد داشت کارگردانی کند نقش اولش را یک زن ایفا میکرد نه یک مرد. البته شهرام اسدی کارگردان فیلم همه تغییرات در فیلم را با بهرام بیضایی هماهنگ میکرد هرچند بخشهایی از فیلمنامه نیز به دلیل نبود امکانات قابل اجرا نبود.
روز واقعه برای اولينبار در سیزدهمین جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد و با استقبال نسبی منتقدها مواجه شد. احمد طالبینژاد از منتقدان به نام سينمای ايران، در يادداشتهای جشنوارهایاش شهرام اسدی را دارای يك ذهنيت حرفهای نسبت به سينما دانست و مسعود پورمحمد منتقد ديگر، روز واقعه را همسنگ با فيلم محمدرسولالله معرفی كرد.
اما در زمان اكران عمومی برخی ايرادها به كار گرفته شد و حتی به نوعی بعضا نوع كارگردانی اسدی را مغاير با درونمايه مفهومی متن بيضایی دانستند.
روز واقعه در جشنواره فيلم فجر هم خوش درخشيد و در ۱۱ رشته كانديدای دريافت جايزه شد و از آن بين موفق به كسب سيمرغ بلورين به عنوان بهترين فيلم، بهترين موسيقی متن(مجید انتظامی)، بهترين صحنهآرایی (مجيد ميرفخرایی) و بهترين چهرهپردازی (عبدالله اسكندری) گرديد. البته اين جدا از سيمرغ بهترين فيلم در بخش فيلمهای اول و دوم بود كه نصيب شهرام اسدی شد. روز واقعه در عين حال از استقبال تماشاگران نيز به دور نبود. يكی از نكات مربوط به اكران اين فيلم آن بود كه برخلاف روال متداول كه در ايام سوگواری امام حسين(ع) سينماها تعطيل است، اين فيلم بنا بر ماهيت و مضمونش همچنان در سينماها نمايش داده میشد.
سالها از ساخت «روز واقعه» میگذرد اما آنچه که شاید در ذهن باقی بماند این است که با وجود اینکه ساختهی شهرام اسدی یکی از بهترین فیلمهای عاشورایی است اما اگر یکی از بهترین متون عاشورایی به دست نویسندهاش ساخته میشد چقدر متفاوتتر بود.
آیا کسانی که مانع ساخته شدن این فیلم به دست بیضایی شدند امروز آگاهند یا آن روزگار سخت هنوز ادامه دارد؟