محمدعلی فردین، آنچه گذشت...
به بهانهی سالروز تولد ۸۷ سالگی «سلطان قلبها»، محمدعلی فردین نگاهی کوتاه به زندگی سینمایی، علایق و خاطرات او در سینما میاندازیم.
جز جداییناپذیر سینمای ایران بنا بر اندام خوش تراش و سیمای دلنشینش مورد توجه اسماعیل کوشان (فیلم ساز) قرار گرفت و با دعوت او پای بر وادی بیکران سینما گذاشت.
محمدعلی فردین متولد ۱۵ بهمنماه سال ۱۳۰۹ نخستین حضور خود را در سینما با فیلم «چشمه آب حیات» به کارگردانی سیامک یاسمی تجربه کرد. اولین صحنهای که فردین در این فیلم بازی میکند، صحنهای است عاطفی مقابل «ایرن زازیانس». صحنهای که از آن خاطره خوبی ندارد چون نمیتواند جلوی لنز اسکوپ و جمعی که ایستادهاند خوب بازی کند. فردین در این صحنه آنقدر عرق میکند که صحنه تا انتها فیلمبرداری نمیشود.
محمدعلی با بازی در فیلمهای «مسیر رودخانه، صابر رهبر» در سال ۱۳۴۳ تا فیلم «غزل، مسعود کیمیایی» در سال ۱۳۵۷ ، در طی ۱۴ سال به نقشآفرینی در بیشتر از ۵۰ فیلم سینمایی پرداخت و پر کارترین دوران فعالیت خود را پشت سر گذاشت، او نقطه عطف کاری خود را با فیلمهای «گنج قارون»، «جهان پهلوان تختی» و«امیر ارسلان نامدار» رقم زد و بر محبوبیت و شهرت خود افزود. سال ۱۳۴۷ فردین فیلمی با عنوان «سلطان قلبها» را کارگردانی کرد و خود در نقش اول آن ظاهر شد، این فیلم باعث شد تا از آن پس به او لقب سلطان قلبها داده شود.
محمدعلی فردین چون زیاد سینما نمیرفته، «دختر لر» و «طوفان زندگی» را ندیده است. اولین فیلمی که در سینمای ایران دیده و رویش تاثیر گذاشته «ولگرد» (۱۳۳۱) بوده که به ناصر ملکمطیعی علاقمند شده است. او تصویری از ملک مطیعی در خاطر داشت، زمانی که همدیگر را نمی شناختند و ملک مطیعی مشهور شده بود و در استانبول با لباس نظامی قدم می زد. این تنها خاطره فردین از دیدن یک بازیگر بود.
آشنایی و آغاز دوستی ملک مطیعی با فردین به بازگشت فردین از مسابقات جهانی کشتی برمیگردد. ناصر ملک مطیعی که در آن زمان دبیر ورزش بود به فرودگاه می رود و همین رفتن باعث آشنایی و دوستیشان می شود.
او در اولین فیلمش ۱۵۰۰ تومان دستمزد گرفت. در «فردا روشن است» که دومین فیلم او به شمار میآید دستمزدش به ۴ هزار تومان رسید و در «فریاد نیمه شب» وقتی جای امین امینی آمد ۱۰ هزار تومان دستمزد گرفت. رقم دستمزد فردین در فیلم چهارم به ۲۰ هزار تومان رسید. این دستمزد بعد از گنج قارون در گدایان تهران به ۱۷۰ هزار تومان رسید.
بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ و با توجه به تغییر در نظام و سیاستهای حاکم بر جامعه فردین نیز چون بسیاری از هنرمندان دوران خود از بازیگری و فعالیت در عرصه هنر منع شد و به اجبار از علایق خود دور ماند، او بر خلاف بسیاری از همکارانش بلافاصله از ایران نرفت و تا مدتها در حجره فرش فروشی خود در خیابان ونک تهران مشغول به کار و گذران زندگی شخصی خود بود.
بعد از آن که «برزخیها» از پرده سینما پایین کشیده شد و بازیگران مختلف فیلم و از جمله فردین ممنوع الفعالیت شدند، در برهههای زمانی مختلف مدام درباره بازگشت فردین به سینما شنیده میشد.
در اواسط دهه ۶۰ و با فیلم «ترن» امیر قویدل که مضمونی علیه فعالیتهای رژیم سابق داشت فردین بنا بود با ایفای نقش راننده قطاری که در برابر سرکردگان رژیم سابق طغیان میکند به سینما بازگردد اما در نهایت این نقش نصیب فرامرز قریبیان شد.
اواسط دهه ۷۰ و با فیلم «جهان پهلوان تختی» بهروز افخمی بود که زمزمههای بازگشت فردین به سینما شنیده شد؛ تختی دوست مشترک علی حاتمی و شریک او در سینما جمهوری بود. ضمن اینکه همتیمی تختی و در المپیک توکیو همراه او بود.
بنا بود در فیلم افخمی فردین نقش یک کارگردان را بازی کند که خودش قبلا کشتیگیر و هم اتاقی تختی بوده است و به عنوان محمدعلی فردین وارد داستان شود و نه به مانند آنچه بعدتر عرب نیا ایفا کرد که در جایگاه افخمیِ کارگردان وارد داستان شد! درباره حضور فردین در «جهان پهلوان…» خبررسانی هم شد و بسیاری امیدوار بودند به وقوع این اتفاق که میتوانست یک یادگاری ارزشمند برای سینمای ایران باشد ولی به دلایل مختلف این حضور هم محقق نشد.
اواسط دهه ۷۰ با فیلمی به نام
«باد و شقایق» به کارگردانی
ضیاءالدین درّی؛ نام فردین و احتمال بازگشت او مطرح شد. «باد و شقایق» فیلمی خانوادگی با درونمایه زندگی یک کارگردان مبتلا به اعتیاد بود که در نهایت به دلیل ابتلا به ایدز میمیرد. درّی تمایل داشت که پایان بندی فیلم خود را با حضور فردین در سکانسی ماندگار بچیند.
فردین چون آشنایی قبلی با درّی داشت علیرغم کوتاه بودن نقش پیشنهادی قبول کرد که در فیلم حاضر شود. در پایان «باد و شقایق» شخصیت اصلی داستان که یک کارگردان بود بر اثر ابتلا به ایدز میمیرد و حین تشییع این شخصیت به ناگاه فردین در میان جمعیت دیده میشود؛ شناختهشدن فردین در میان جمعیت است که باعث میشود مردم او را روی دست بلند کنند و به او ادای دین کنند، اما این اتفاق هم نیفتاد.
جای سلطان همیشه در قلبهای دوستدارانش خالی و صحبت درباره او بسیار است اما در سالروز تولد ۸۷ سالگیاش نوشتهی دو تن از دوستان نزدیک او را ببینیم:
ناصر ملکمطیعی
فردین در سینمای فارسی تحول به وجود آورد و تمام وجودش عشق به سینما و مردم بود.
فردین چون بلبلی در قفس ۲۱ سال آرزوی برگشت به سینما را داشت ولی دیر شده
بود و توانش تمام شده بود. بنای امروز سینمای ایران كه افتخارات فراوانی
به دست آورده است روی خرابههای سینمای قبل میباشد. فردین به من میگفت
امروز دلم نمیآید كه با این همه تخصص و تكنیک و این همه وسایل كه در كار
سینما پیدا شده كار نكنیم. مرگ فردین هم، با بركت بود چون بعد از ۲۱ سال اسم ما را هم در مطبوعات نوشتند.
پوری بنایی
اولین فیلمی كه نقش مقابل فردین را داشتم فیلم "مو طلایی شهرما" بود. ایشان از شروع كارشان یك جوان فهیم بود. آن زمان من ۱۹سال داشتم. یادم میآید كه همیشه با برخورد
قشنگ خودشان به من میگفت: تو مثل خواهرم هستی و خودت را در سینما خوب حفظ
كردهای. فردین چون روح بلند و ورزشكاری داشت به تمام گروه فیلم بخصوص
كارگرهای فنی توجه خاصی داشت و با جان و دل به آنها كمك میكرد. من نزد یک چنین هنرمند بزرگی احساس راحتی و آرامش میكردم. و در طول عمر بازیگریام هیچ هنرمندی را ندیدم كه به كارش این چنین عشق بورزد.