سوگل قلاتیان با ایفای نقش آسیهی ناشنوا در سریال «شرایط خاص» اینروزها مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. با او از چالشهای پیشآمدهی بازی در این نقش و شرایط دشوار ناشنوایان گفتوگو کردیم.
بازیگر ناشنوای سریال شرایط خاص؛
اختصاصی فیلسین/ تب و تاب سریالهای تلویزیونی مدتهاست بالا گرفته، بازیگران در قالب نقشهای گوناگون و در مدیومی که مخاطب بیشتری را دارد ظاهر میشوند. در میان هجمهی گستردهای از بازیگران جوانی که به این عرصه آمدهاند کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که از تیغ تند و تیز حاشیه به دور باشد.
اما در این میان بازیگر جوانی نزدیک به یک دهه بدون حاشیه توانسته کار خود را انجام دهد. با نقشآفرینیهای کوتاه و بلند در سینما و سابقهی درخشانش در تئاتر توانست اعتماد بسیاری از کارگردانان مهم مانند کمال تبریزی، علیرضا رییسیان، حسن معجونی، مهران مدیری، پارسا پیروزفر و... را به خود جلب کند.
سوگل قلاتیان که با نقشآفرینی در نقش یک ناشنوا در سریال تلویزیونی «شرایط خاص» ایفای نقش کرده، بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. بازی در نقش خاصی که او را بعد از سالها دچارحاشیه کرد. به بهانهی پایان این سریال و اتفاقات پیشآمده برای این بازیگر با او قرار گذاشتیم و گفت و گویی خودمانی کردیم.
سوگل را از سالهای حضورش در تیاتر میشناسم. بازیگری که همیشه با دقت در جزئیات نقشهایش توانسته یک استانداردی را در بازیگریاش حفظ کند. او همین ویژگی را در صحبتهایش دارد بنابراین گفتوگویمان کمی طول کشید.
همزمان با هم، با کمی تاخیر به محل قرار رسیدیم. سوگل بسیار خوشرو و خوشخنده است و روحیه ی طنز بالایی دارد. با هم از مشکلات ناشنوایان که اینروزها دغدغهاش شده است و از دشواریهای نقشاش و دلگیری که برایش پیش آمده صحبت کردیم.
از او دربارهی حضور کماش در تلویزیون گفتم و او از شرایط سخت حضور زنان در تلویزیون گفت:
ـ من از بازی کردن در سریال پرهیز میکنم و این اتفاقی نیست بلکه حاصل تجربههایی است که در تلویزیون داشتهام. هربار هم در سریالی بازی میکنم بیشتر ازاين واقعيت كه چقدر دست یک بازیگر زن در تلویزیون ما بسته است رنج میبرم. دست بستگیهای آن از متنی که نوشته میشود و به هزار و يک دليل غيرمنطقی حذف میشوی شروع میشود، تا سكانسهایی كه با هزار نظارت و بازبينی گرفته و باز هم از تيغ سانسور در امان نمیمانند.
میتوانم بگویم برای بازیگری که یک عمر آزادانه هنر تئاتررا زندگی كرده، بازیگری در اين شرايط زجرآور است. محدودیتهای عجیب تلویزیون که معمولا عقلانی نیست و بیشتر خندهدار است، باعث شده تجربه کار کردن در تلویزیون تا اینجا برای من هربار به نحوی دوستنداشتنی باشد.
ضمن اینکه متاسفانه سطح کارهای تلویزیونی معمولا چندان بالا نیست و حساسیت زیادی در تهيه آنها وجود ندارد. تلویزیون باید فرهنگساز و جریانساز باشد و مردم جامعه را به حدی روشن کند که از تاریکاندیشیها نجات پیدا کنند، اما کاملا برعکس عمل میکند.
از او میپرسم که چرا با وجود این خاطرات تلخ حضور در سریال «شرایط خاص» را پذیرفته است؛
ـ ابتدا قصد نداشتم این سریال را قبول کنم تا اینکه وحیدامیرخانی، کارگردان سریال که سالها پيش با هم، همدانشگاهی هم بودیم گفت كه میخواهد من اين نقش را بازی كنم چون باور دارد كه من برای اين نقش بهترين انتخابم. نقش بسیار جذاب بود و وسوسهبرانگیز. همیشه دوست داشتهام بازی در نقشهای متفاوتی که باید برایشان زحمت بسيار کشید را تجربه کنم.
همانطور که گفتم سوگل قلاتیان اینروزها دغدغهی افراد ناشنوایان را دارد. از او دربارهی دنیای حساس ناشنوایان و سختیهای نقش آسيه میپرسم؛ کمی مکث میکند، فکر میکند، احساس میکنم دارد ذهنش را جمعبندی میکند بعد از یک نفس عمیق از آسیه برایمان میگوید؛
ـ من باید در مدت بسیار کوتاهی صحبت کردن به زبان اشاره و بقیه ویژگیهای زندگی یک دختر ناشنوا را یاد میگرفتم. بالاخره قرار بود من نقش ناشنوایی را بازی کنم که یک پسر شنوا، عاشق ودلباختهی اوست و در تمام طول سریال با انرژی رسیدن به آسیه قدم برمیدارد. شخصیت باید در عین جدیت، جذابیت میداشت، پس صدایی که قرار بود از گلویم خارج شود باید با چیزی که در ناشنوایان دیده بودم کمی متفاوت و کارشدهتر و آغشته به هنر بازیگری گوش نوازتر میبود كه برای مخاطب شنوا هم اين عشق و شيفتگی كاراكتر منوچهر به آسيه منطقی جلوه كند وصداها نه تنها آزارنده نباشد كه خاص و شنيدنی هم باشد.
خواست کارگردان این بود که چون زیرنویس نداریم، کلمات واضحتر ادا شود. (این مسالهی زیرنویس بحثی جدا دارد که حتمن به آن خواهم پرداخت.)
آن ابتدا وقتی وارد جمع کانون ناشنوایان شدم با گارد آنها مواجه شدم؛ ناشنوایان به دلیل فرهنگ غلط و برخوردهای نادرست جامعه، حس خوبی به این ماجرا نداشتند. براساس تجربه ناخوشایندشان با خود میگفتند نقش ناشنوا در یک سریال کمدی حتما قرار است به مسخره کردن ما ختم شود.
خب اين نگرانی برای من قابل درک بود و با احترام قلبی كه برايشان قائل بودم تمام سعيم هم بر اين بود كه نه تنها اين اتفاق نيفتد بلكه با خلق اين كاراكتر يک چهرهی موفق، باهوش، توانا، صاحب فكر، خوش ذوق و دوست داشتنی ناشنوا به دنيای شنوايان معرفی كنم كه خدمت بزرگی باشد به جامعه محترم ناشنوايان.
كسی كه برای كمک به خانواده و همكارانش با طراحی و ايدهپردازی دست به كارآفرينی و توليد ملی میزند و مورد افتخار همه است، كسی كه اجازه نمیدهد بر او ترحم شود و برای همه افرادی كه با آنها درارتباط است به شيوهی ويژهای محترم، كسی كه يك پسر شنوا در حسرت ازدواج با اوست و برای به دست آوردن او تمام طول مدت سريال شاهد هستيم كه به آب و آتش میزند تا نظر او را به خودش جلب كند.
باید حواسم را جمع میکردم تا ضمن کمدی بودن سریال، از روی باريکترين مرزها حركت كنم و در عين خلق يک شخصيت محبوب و خواستنی اسير خيلی از دامهایی كه معمولا بازيگران در پرداخت اين تايپ شخصيتها، گرفتارش میشوند، نشنوم كه خدای نكرده جایی كوچكترين بیاحترامی به كسی صورت نگيرد و يا ناخواسته خاطرهی تلخی برای كسی برجانماند.
تمام دیالوگها را با مشورت خود ناشنوایان بازنویسی کردیم تا کلمهها همان چیزی باشد که آنها واقعا در زبان اشاره روزمره شان استفاده میکنند. در زمان فیلمبرداری هم یک ناشنوا و یک رابط و مترجم و مربی ناشنوایان را با خودم سر صحنه میآوردم و از آنها خواسته بودم که چنانچه اشتباهی بود هرچند ریز و قابل اغماض، اول به من و بعد به کارگردان گوشزد کنند تا من آن ایراد را برطرف کنم و پلان را مجددا ضبط کنیم و اين پروسه ماهها ادامه داشت. خیلیها میگفتند من زیادی سخت میگیرم اما من معتقد بودم همهچیز باید کاملا واقعی و درست باشد و اين تلاش سخت میطلبد.
برای این قسمت انرژی دوچندانی گذاشتيم چون من به متن فيلمنامه رضايت نمیدادم و همه ديالوگای نقشم بايد با نظارت كارشناس ناشنوايان و با واقعيت دنيای آنها بازنويسی میشد، در همين اثنا گاهی بر سر بعضی اشارهها، بین خود ناشنوایان هم اختلاف نظر وجود داشت و مدلهای مختلفی ادا میشد.
من و مترجم و مربی ناشنوايیام سميرا بهرامی نازنين و صبور (كه بيشتر عمر خود را صرف كمک و خدمت به ناشنوايان كرده) مدتها منتظر میشديم که پس از بحثها و اختلافنظرها، به یک نتیجه واحد برسند و به ما بگويند و برايم مهم بود كه از آن رضايت داشته باشند.
............................................................................................................
مطالب پیشین ما را از دست ندهید:
مهناز افشار به محض بازگشت به ایران در دادگاه حاضر میشود
اعتراض تند رامبد جوان به قوانین سیال سانسور در ایران
.............................................................................................................
برای شناخت و درک بهتر نقشم با جمعی ازاين عزيزان از نزدیک آشنا شدم و در جریان زندگیهایشان قرار گرفتم و از میان همه ۳ نفر را انتخاب و مورد بررسی قراردادم و بهغیر از زبان اشاره که در حد دیالوگهای نقش فرا می گرفتم، به نوع ادای آن توسط دوستان ناشنوایم و همچنین فرم لبخوانی ، حالت چهره زمان لبخوانی و حتی فرق آن در مواجهه با افرادی كه میشناسند يا برايشان غريبهاند و تفكيک آن برای بازی و همچنین انواع ادای کلمات با هر درصد کم شنوایی و ناشنوایی كه در هر كدامشان منحصر بفرد و كاملا متفاوت بود و جزئيات فراوان ديگر كه در حوصله اين بحث نمیگنجد؛ دقت و توجه زیادی میکردم.
خب طبیعی و قابل درک است که آنها حساسیتهای زیادی دارند که حاصل پیشینهی رفتار غلط اجتماع با آنهاست. بسیاری از آنها باهوش، با استعداد و ستاره المپیادها و المپیکها هستند اما شرایط مناسبی برای حضور درستشان در جامعه فراهم نشده.
نادیده گرفتن تواناییهای این گروه باعث شده از جامعه دلسرد و ناراحت باشند و نسبت به هر چیزی با موضع و حساسیت دوچندان واکنش نشان دهند. همین موضوع کار را برای من سختتر کرد. تلاش کردم آسیه همان چهره دوستداشتنی و موفقی باشد که آنها دوست دارند مردم از ناشنوایان ببینند و بشناسند.
حالا که چند روزی است سریال تمام شده است و با واکنشهای مخاطبان روبهرو شدی چقدر از نتیجهی کار راضی بودی و آیا توانست تجربهی تلخ کار در تلویزیون را برایت پاک کند؟ سوال را سریع میپرسم و منتظر جواب نمیمانم چون بلافاصله جواب را میشنوم؛
ـ تا آنجايی كه به خودم مربوط میشد، میشود گفت بله اما مثلا ازبعضی قاببندیهای اشتباه كه باعث شد بخشی از تلاشهایم دیده نشود بشدت ناراضی بودم. بدن و زبان آن که اهمیت بسزایی در دنیای ناشنوایان دارد و اساس بیان مفهوم و انتقال آن به مخاطب است متاسفانه در بسیاری از مواقع با نوع نمایش تصویر، دیده نمیشد و طبیعتا زحمات من در بسياری از جاها قابل تشخيص نبوده و به هدر رفتند و علاوه بر آن، مفهوم هم به طور كامل به ناشنوايان منتقل نشد و خب اين ضربه زننده بود.
نکتهی دیگر اینکه این سریال و به طور کلی برنامههای دیگری که از تلویزیون پخش میشود، برای ناشنوایان طبق حقوقی که دارند باید زیرنویس شود چطور است که این مساله را کسی در نظر نمیگیرد؟ این یکی از صدها مشکلاتی است که این افراد دارند و در روند زندگی معمولیشان بهشدت تاثیرگذار است.
خوشبختانه این سریال موردپسند مردم قرار گرفت و دیده شد و میتوان گفت تجربهی ناخوشایند گذشته را پاک کرد. شخصيتی كه خلق كرده بودم بسيار مورد توجه و علاقه مخاطبين قرار گرفت و كسانی كه از من كاری نديده بودند همه براين باور بودند كه من ناشنواهستم و وقتی بعد از پيگيری و ديدن صفحه اينستاگرامم متوجه شدند كه من شنواهستم به شدت غافلگير شدند؛ خب اين برای من يعنی اينكه تمام آن تلاشها و ظرافتها و وسواسی كه به خرج میدادم نتيجه داده و چه لذتی بيشتر از اين برای بازيگر؟
به دنیای مجازی میرسیم و دربارهی پستهایی که او در این مدت در ارتباط با سریال گذاشته میپرسم، پستهایی که او به بیبرنامهگی شبکه سه برای پخش اشاره دارد و با صراحت در این باره میگوید؛ آیا به عوامل فنی سریال شما ربط داشت؟
ـ خیر بههیچ وجه. سریال ما یکسال است که آماده بود! قرار بر این بود ماه رمضان پارسال پخش شود که نشد. بعد ازاين همه تاخير و در همان ابتدا به ما اعلام میکنند دو مسابقه فوتبال هم به پخش شما خورده و دو شب پخش نمیشوید. شش قسمت از سریال روی آنتن رفته که تازه متوجه میشویم علاوه بر دو مسابقه قبلی چهار مسابقه دیگر هم به زمان پخش سریال خورده است و مخاطب بیخبر چند قسمت از کار هجده قسمتی را از دست میدهد و بعد انتظار و انتظار و نااميدی ودلزده شدن؛ اين يعنی افت مخاطب، این یعنی تباه شدن نتیجهی تلاش گروه که بسیار ناراحت کننده است.
بهتر بود این سریال کلا ساخته نمیشد و یا در شبکهی دیگری با ساعات منظم و درست پخش میشد. اگر شبکه سه قرار است ورزش پخش کند و شبکه ورزشی است چرا این هزینه از جیب مردم برای سریال صرف شود که بعد با این اتفاق مواجه شوند؟
میدونم اینروزها حاشیههای زیادی را پشت سر میزارید،عجيب غريبترين حاشيهای كه در زندگی هنری برايت ساختهاند چه بوده و چه جوری با آن مواجه شدی؟
ـ عجيب غريبترين حاشيهای كه برايم درست كردند اتفاقن در جریان همین کار بود و بيشتر خندهدار بود و باورنكردنی.
اينكه دو ناشنوا از يك قسمت فيلم پشتصحنهای كه من خودم در صفحهام گذاشتهام بدون اينكه بتوانند بشنوند، يا از كسي بخواهند برايشان گفتگو راشرح دهد اين دروغ راساخته اند كه ما داريم ناشنوايان را مسخره مي كنيم!!!
هر كس كه مرا میشناسد متوجه است كه اين وصلهها، اينقدر هم ناشيانه! به من نمیچسبد و مورد دوم اينكه تو نمیشنوی كه چه حرفهایی دارد زده میشود، پس چطور اصلا ميتوانی قضاوت كنی كه حالا تهمت هم میزنی و كمپين راه ميندازی و بر اساس اين دروغ خنده دار برای خودت شلوغ كنی و فالوور جمع كنی!
البته من آن دو نفررا میشناسم و معتقدم كه در هر جامعهای همه جور آدم پيدا میشود ديگر، بعضیها از سر بخل و حسادت كه چرا اين نقش را بازی نكردند دست به هر سم پاشی كه توان داشتند زدند ولی همينقدر ضعيف و بيمارگونه و بینتيجه! من تا به این لحظه رعایت حال آنها را کردهام ولی چنانچه حرکت خصمانهی دیگری را شروع کنند کار را از مراجع قانونی پیگیری میکنم.
در برخورد با ناشنوايانی كه از روی ناآگاهی ملعبهي دست آنها شده بودند هم وظيفهی خودم دانستم كه با تکتكشان ( با ناديده انگاشتن توهينی كه بمن شده بود و تمام فشاری كه ازين شايعهی غرض ورزانهی پوچ و امثال آن! تحمل میكردم) با احترام و ملاطفت گفتگو كنم و آنقدر برايم ارزش داشتند كه وقت زيادی بگذارم و تکتكشان را از اشتباه دربياورم چرا كه میدانستم آنها گناهی ندارند و اكثرا نه تنها مرانمیشناختند، بلكه فيلم راهم نديده بودند! تنها توسط افراد سودجوی قدرنشناس در فضای مجازی تحريک به انجام يك سری رفتار ناشايست شده بودند كه در نهايت گفتوگوهم متوجه و بعضا خجالت زده شدند از رفتاری كه با من كرده بودند.
از شرایط خاص فاصله میگیریم، مصاحبه تمام میشود اما ما گفتوگو را ادامه میدهیم و از دغدغههای بازیگری صحبت میکنیم که تلاش کرده درست و بهجا رفتار کند.
از او جدا میشوم و در راه به شرایط بازیگران زن، به دشواری حضورشان در تلویزیون ملی، به ورودشان به دنیای سینما فکر میکنم، به تمامی افراد کمتوان که به نوعی از امکانات جامعه بیبهره هستند فکر میکنم، به اینکه مسئولیت این همه با کیست؟
اما جدا از این، همهی ما اهالی هنر و رسانه میدانیم که دنیای هنر و مخصوصا سینما با همهی افسون و جادویش سنگریزههایی هم دارد که کمترمیتوان از آن در امان بود.