مورد علاقه ها

نقدها

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1397/08/05

    ناشایسته: نویسنده و کارگردان احتمالن با مردم منطقه خور و بیابانک دشمنی داشته اند و این کینه توزی در جای جای فیلم مشهود است .با اینکه مناطق کویری خور و نائین کمترین آمار جرم و پرونده های قضایی را دارا هستند اما نویسنده و کارگردان منطقه را مجرم پرور و خطرناک نشان داده اند که یا نتیجه عدم تحقیق کافی یا همان بحث انتقام جویی را به ذهن می رساند . فیلم درباره یک خواهر و برادر اهل منطقه خور است که در تهران در خانه شخصی متمول کار میکرده و برادر او نیز به دلایل نامعلوم که گویا مشکلات مالی اوست سعی دارد رابطه و ماندن خواهر خود را با آن شخص حفظ و تقویت نماید . مشکل ورود افرادی که از فضایی غیر هنری وارد فضای سینما و هنر می شوند این است که بیش از آن که یک هنرمند باشند یک ربات هستند که آنچه دیده اند و یا از آنها خواسته شده را اجرا می کنند . عدم تفکر و تعقل و اندیشه از فیلمنامه ناقص بی جان و پر از تناقض هویداست .کارگردان نیز که معلوم است سرمایه خوبی برای فیلم داشته با ناآگاهی و عدم شناخت بازیگران را بکار گرفته و این به مدد یک سرمایه گذار و تهیه کننده ارزشی بنام سید زاده است که با پول های مشکوک وارد سینما شده و هدفش هم وارد کردن تعدادی افراد گلچین شده به سینما بوده است . پول زیاد باعث شده فیلمساز بازیگر بین المللی ایران همایون ارشادی را در نقشی کوتاه که هیچ سنخیتی با چهره و گویش او ندارد را به کار بگمارد . اشتباهات فاحش کارگردان مضحک و غیرقابل باور است راننده جوان که خود را اهل نائین معرفی میکند و در قم طلبه است با لهجه و گویش قمی !! حرف می زند . مضحکتر اینکه همه بازیگران دیگر هیچ لهجه ای ندارند و در قلب روستاهای کویری همه بدون لهجه صحبت می کنند . در کل فیلم فاقد هدفمندی و ابتر و غیرقابل باور است . در سکانس های پایانی باز هم کارگردان لبخند و حتا قهقهه را برای مخاطب تدارک میبیند . طلبه جوان که عاشق یک زن تقریبن بد شده به دلایل ناگفته چشم بر عشق خود میبندد و به سمت شهر خود حرکت میکند و در حالی که در یک جاده روستایی و سرسبز و پر پیچ و خم در حال حرکت است ناگهان توقف میکند و ناگهان در یک پلان هوایی می بینیم که ماشین در یک جای بی آب و علف متوقف شده است !! و یک پاترول که گویا با سرعت 150 کیلومتر در حرکت بوده !!! (معلوم نیست وسط این جاده ناهموار روستایی این سرعت و قدرت چگونه امکان پذیر است ) به ماشین طلبه میکوبد و او را میکشد و از قضا راننده خودرو برادر همان زن است که به پس از قتل مردی که خواهرش برایش کار میکرده باعث مرگ طلبه عاشق هم میشود !!! اینهمه تقدیر ساختگی و کارگردانی مبتدیانه با سرمایه زیاد یک وضعیت مبهم را ایجاد کرده . کینه توزی نویسنده و کارگردان صرفن به چند سکانس و پلان محدود نمیشود . زیرا در فیلم با این نشانه ها و اطلاعات به دست می آید : زن (نقش اول) دزد است و از هر فرصتی استفاده میکند تا دزدی کند هم از یک زن آواره و هم یک مسافرکش / زن نماز نخوان است مانند پدرش که او هم نماز نخوان بوده است / برادر زن حاظر است خواهرش را به دست مرد غریبه ای بسپارد و او را مدام مجبور میکند با مرد کنار بیاید و در پایان هم مرتکب دو قتل میشود / زن مسافر(مهتاب کرامتی) قاتل است او در اردستان پیاده میشود !!! / در مناطقی که ماشین طلبه متوقف میشود (اردستان و نائین ) مردم در حال دعوا و زد و خورد هستند !!! حتا مسیر این منطقه را هم وحشتناک و خطرناک تصویر کرده است مرد لالی که یک کافه بین راهی دارد به شکلی با درخواست ماندن طلبه و زن در شب چنین به ذهن مخاطب می رساند که قصد تجاوز به زن را دارد !!! به هرحال قصد فیلمساز گویا نشان دادن منطقه ای خطرناک و مجرم خیز بوده که دزد و قاتل و راهزن در آن زندگی میکنند . با اینکه خود فیلمساز از روستاهای گرگان به تهران آمده اما اینهمه عناد و کینه توزی با روستائیان غیرقابل باور است . تنها ویژگی مثبت فیلم فیلمبرداری مسعود سلامی است و بس . امیدوارم از این پس چنین فیلمهای (بهتر است بگوئیم مجموعه تصاویر ) نابخردانه و باری به هرجهتی نباشیم و پولهای مشکوک از سینما خارج شود .

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1397/08/05

    وادادگان:

    عمده مخاطبان سریال‌هایی مانند دلدادگان تنها هدفشان از دیدن سریال این است که غرق تماشای چهره و قدوبالا وحرکات و رفتار بازیگران بشوند و لذت ببرند. خب صد البته یکی از وجوه اصلی سینما و تلویزیون همین است که جذابیت بیافریند و تماشاگر را با چهره بازیگران افسون کند.

    اما سریال‌های اخیر تلویزیون هرچند تکیه بر ارزش‌های همیشگی ملت ایران دارد اما فاقد فیلمنامه‌ای است که ارزش دنبال کردن داشته باشد. دلدادگان چنان تقدیر و سرنوشت افرادی که هیچ ارتباطی با هم ندارند را به هم پیوند می دهد که دود از کله آدم بلند میشود و با خودمان میگوییم این افسانه سازی است یا یک سریال که قصدش بازنمایی واقعیت های تاریخ معاصر است ؟! پولشویی ! فساد ! پلیس بازی ! مبارزات انقلابی ! جنگ ! عشق ! مرگ ! و ... اما چطور ممکن است همه این آدمها به شکل اتفاقی پیوند بخورند و در نهایت یک ماشین که بیش از ده کله معلق خورده سرنشینانش سالم باشند و حتا به ضرب گلوله هم نمیرند !! جل الخالق ....یا فیلمی افتادم به نام کمیسر متهم میکند که در دهه هفتاد بیش از هفتاد بار از تلویزیون پخش شد و کمیسر هرچه تیر میخورد باز هم نمی مرد !! تاثیر هاج زنبور عسل هم بر روی نویسندگان تلویزیونی اینقدر بالاست که در همه آثارشان یا دنبال بچه هایشان میگردند یا دنبال پدرمادرشان و یا در پایان متوجه میشوند بچه آنها نیستند و یا ..... البته نکته مهم این است مخاطب تلویزیون همین اوضاع را دوست دارند و با اشتیاق سریالها را دنبال میکنند و باعث امتداد این چرخه میشوند ...