قهرمانی که زنده بماند خیلی باید جواب دهد
برنامه «سینما دو» در تازهترین قسمت سینمای مسعود کیمیایی را که دارای رویکردی اجتماعی است موردبررسی قرارداد.
کیمیایی در شب نهم سینما دو در گفتوگو با جواد طوسی منتقد سینمایی و محمد خزاعی مجری - کارشناس برنامه نکاتی را درباره آثار خود مطرح کرد.
«قاتل اهلی»
کیمیایی در مورد فیلم جدید خود گفت: «فیلمبرداری «قاتل اهلی» تازه تمامشده در حال مونتاژ است که به جشنواره برسد. فیلمبرداری را تعطیل کردند درحالیکه دو سه سکانس خوب آن مانده بود اما قرار شد این سکانسها را بگیریم.
اهمیت نگاه در سینمای اجتماعی
مسعود کیمیایی در مورد نگاه اجتماعی که در سینمای خود دنبال میکند، گفت: «ذهنت اول کاری که میکند این است که طبقه خود را انتخاب میکند، من از کدام طبقه هستم، تو آنجایی زندگی میکنی که قرار هست فردا به آن پس دهی. تو حقیقت را به وجود نمیآوری حقیقت هست و جای معینی نایستاده، من نگاه میکنم یکجا هست، تو نگاه میکنی جای دیگر، تو باید در بهترین جا یعنی جایی که مشترک هست بین عقاید مختلف شکارش کنی.
تاریخچه علاقهمند شدن کیمیایی به سینما
کیمیایی در مورد جریان علاقهمند شدنش به سینما گفت: «من از 18 سالگی دستیار استودیوی مرحوم ساموئل خاچیکیان بودم. با منفرد زاده، حسین زاده و قریبیان از خاچیکیان یاد میگرفتیم. بعدازآن در «خداحافظ تهران» دستیاری خاچیکیان را کردم، اولین فیلمم را 24 ساله بودم که ساختم. بعد دستیار ژان نگولسکو در یک پروژه هالیوودی شدم؛ طی آن سناریوی قیصر را در 26 سالگی نوشتم. در سال 47 وزارت فرهنگ وقت فیلم را نگه داشت و سال 48 فیلم اکران شد. تاکنون 31 فیلم ساختهام..»
او ادامه داد: فرض کنید فیلم عاشقانه میخواهید بسازید با این ضیافت چشم که مسلط است بر ذهن چگونه میشود این کار را کرد. این فرمهای جدید تفکر را از سینما میگیرد تاکنون هم اتفاقاتی افتاده که ابزار خلاقیت را به فیلمساز پیشنهاد میدهد. ایکاش سینما هم مثل موسیقی و نقاشی سر جای خودش بماند. حیف که بارقههای عاشقانههای خانواده و حسهای شریف انسانی دارد فراموش میشود..»
او ادامه داد: «دورهای که جعفری جلوه در ارشاد بودند برخورد خوبی با من داشتند و اینکه من اینجا هستم به همین برمیگردد. فرازوفرود سینما در دورههای مختلف وجود داشته است. دورهای که الآن هست به بخش سینمای متفکر اهمیت بیشتری میدهد درحالیکه سینماییها و کمدیهای بد هم هستند اما برخوردی که با من طی این دوره شده برخورد کافی بوده است..»
کیمیایی در پاسخ به این نکته که جای خالی ساختارها و نهادهای حکومتی و اجتماعی در فیلمهای او احساس میشود، گفت: همهچیز آنجاست که اتفاق افتاد ازآنجا به بعد هر ساختار اجتماعی که بخواهد پادرمیانی کند یک نگاه و بازتاب دیگر است. اتفاق آیا اجتماعی است؟ یک درگیری اخلاقی و خانوادگی است؟ تا آنجا که آن اتفاق میافتد من حضور دارم ازآنجاکه توسط نهادی که شما میگویید قرار است آن اتفاق ارزیابی شود کار من نیست زیرابه تشخیص آن اتفاق وابسته میشوید. معضل اجتماعی و اتفاقی که در حاشیههای تهران دارد میافتد شخصی نیست، میان دو آدم و خانواده نیست و بسیار گستردهتر است.
او در پاسخ به سؤالی دیگر مبنی بااینکه چرا قهرمانهای در فیلمهایش از بین میروند گفت: قهرمانی که زنده بماند خیلی باید جواب دهد. نبودن یک قهرمان بعد از فعلی که انجام داده بهشدت آرمانی است و این حضور غایبش خیلی بیشتر تأثیر میگذارد تا بودنش. مرگ قهرمان از او یک موجود دستنیافتنی میسازد. اگر دعوا بر سر این است که آیا آرمانخواهی مطرود است یا خیر من باید بگویم انسانی که صاحبعقیده نیست صاحب خیلی چیزها نیست.
او ادامه داد: انگار جامعه اواخر 40 به یک قهرمان دیگر نیاز داشت که آرمان داشته باشد و دلایل خود را برای رسیدن به یک شرایط مطلوب اجتماعی ببیند و عملی کند. قهرمان اگر نقطه آرمانخواهان داشته باشد یا باید در برابر ظلم قرار بگیرد بهنحویکه دلایل اجتماعی و انسانی برای او بیشتر از خودش اهمیت داشته باشد که خواهناخواه در معرض قربانی شدن قرار میگیرد. هر فیلمسازی به لحاظ ساختار کارهایش در فرازوفرود قرار میگیرد اما استمرار این مضمون و دستمایه در کارنامه کیمیایی برای جامعه در حال گذار آن زمان که تلفات خود را میدهد ضمن تأکید بر حفظ ریشههای اخلاقی و سرزمینی در جهت رسیدن به یک موقعیت مطلوب انسانی مگر چیز بدی است؟ بنابراین باید واقعبینان با آثار کیمیایی مواجه شویم..»
جایگاه زن در فیلمهای کیمیایی
جایگاه زنان در فیلمهای کیمیایی همواره یکی از موضوعاتی بوده که این فیلمساز را با چالش روبرو کرده است. او در این مورد چنین توضیح داد: «در فیلمهایم زن به معنای کامل بودن، عشق و حضور سرخ همیشه بوده است. رفاقت زنانه فرق میکند و شاید در آن زمان کمتر حضور اجتماعی داشتهاند. من غلو نمیکنم راجع به زن؛ از مادر تا عشق تا حضور فعال اجتماعی. زنها در فیلمهایم نیز شخصیتهای مستقلی هستند. معتقدم در سینما باید به زن بهطور واقعی و اجتماعی نگاه شود، نه بر مبنای خوشآیند یک تفکر اجتماعی خاص مثل فمینیسم. زن سینمای من واقعی است.
تأثیر تحولات اجتماعی در آثار کیمیایی
این کارگردان سرشناس در مورد تأثیر تحولات اجتماعی در آثارش گفت:آدمِ ادواری که فکر میکند شکلهای مختلفی از تفکر بهصورت شخصی و آنچه جامعه به او میدهد، درونش قضاوت میکنند. چطور میتوان از جریانات اجتماعی خودت تأثیرپذیر نباشی. این جریانات اجتماعی شمارا صاحبعقیده میکند و میسازد و چون هنرمند هستی صاحبعقیده خودت میشوی.
در طبقه مرفه یا حتی متوسط عقب آدم متوسط میگردیم اما در برخوردهایی که در طبقه فرودست وجود دارد قهرمان میسازد. آن سالها همه آدمهای سیاسی واقعی ما از این طبقه (فرودست) بیرون آمدهاند. مثل اتفاقاتی که در آسفالت خیابانهای طبقه من میافتد در فیلمهای وسترن هم میافتد. قهرمان برخاسته از طبقه فرودست در فیلمهای همه جای دنیادیده میشوند. شاید از سایر طبقات هم باشند اما من نزدیکی فکری به آنها ندارم. مثل فاصله پرویز دوایی در دوره خودم با گلستان.
نگاه کیمیایی به عشق
کیمیایی در پاسخ به این سؤال که چرا فیلمهایش موردعلاقه خانوادههاست، گفت: بیاننشدههایی در جنس واژه و جمله حضور پیدا میکنند. شما در ادبیات راحتترید که تصاویری بسازید که در ذهن خوانندگان شکلهای متفاوت داشته باشد. اما در سینما وقتی یک عکس را نشان میدهید یعنی عقیده من این است و همه به این عکس نگاه کنند. موضوع اجتماعی سخت است به ازلحاظ اینکه باید قضاوت دانستهای داشته باشید. حقیقتی که در جامعه من وجود دارد و من فیلمساز آن هستم. در فیلم اجتماعی مهم است که چطور حاشیهها تبدیل به متن میشوند و متن میشود جامعه تو که قرار است از آن فیلم بسازی. حواس من پی بیقانونی نیست بلکه بهنوعی «بیقانونی» را به زبان سینما بگویم نه اینکه آن را تائید کنم بلکه آن را چگونه بیان کنم. اینکه اخلاق در فیلمها و کتابهای من مهم است چون داربست یک خانواده است. سفره، باهم بودن، حیاط که عنصر معماری بود که باعث نزدیکی آدمها میشد و ... اینها برای من مهم است. اعتقادم به جوانان است. بازیگری، بخش فنی فیلم حتی موسیقی فیلم را به جوانان اعتماد میکنم.
دیالوگ فیلمهای کیمیایی که به تشخص رسیدهاند
کیمیایی همچنین در مورد ادبیاتی که در فیلمنامههایش به کار میبرد گفت: ادبیات یعنی صرفاً ادبیات با گفتوگو و محاوره در پیادهرو ، مترو، اتوبوس و ... در طبقات مختلف فرق میکند. اکنون باری از لهجه وارد خیابانهای تهران شده این تأثیرپذیری که شما با زبان خیابان حرف بزنی یا با زبان خانه، فرق کرده است. زبان محاوره دچار یک گیجی شده است. من به زبان خیلی اهمیت میدهم و این گفتوگوهایی که میگویند ماندگار شدهاند اینها رو به رویهم گذاشتن ادبیات صرف و گفتوگوی رعایت شدهِ طبقاتی است.