«کله سرخ» شاید خیال شاید واقعیت!
کارگردان «کله سرخ» معتقد است که فضای سخت فیلمهایش به دلیل تکیه و علاقهی زیاد او به ادبیات و حتی نگارش فیلمنامهاش از دریچه ادبیات است.
کریم لکزاده کار خود را با تاتر و فیلمهای کوتاه شروع کرد. فیلم کوتاه «قمارباز» توانست عنوان بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه از بخش فیلم کوتاه هفدهمین جشن خانه سینما را کسب کند. دومین فیلم بلند سینمایی او با عنوان «کله سرخ» متقاضی شرکت در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بود که البته پذیرفته نشد.
او در مصاحبهی اختصاصی با خبرنگار فیلسین، گفت که معتقد است باید یک قدم پیشرو را دید و به افقهای دور در آینده فکر نکرد. با او دربارهی «کله سرخ» و فضای سختش گفتوگو کردیم.
فیلم سینمایی «کله سرخ» در جشنوارهی فیلم فجر پذیرفته نشد. برای اکران این فیلم چه برنامهای دارید؟
مثل تمام کسانی که در ایران فیلم میسازند و توهم جشنوارههای خارجی را دارند، ما نیز برای حضور در همهی فستیوالها تلاش میکنیم.
هرچند این فیلم با پیشفرضی که جشنوارههای خارجی از فیلمهای ایرانی دارند (نشان دادن بدبختی و بیچارگی مردم) مغایرت دارد، پس احتمالا شرایط خاصی در جشنوارهها خواهد داشت.
امیدوارم جشنوارههایی که غیر سیاسیتر هستند فیلم مارا بپذیرند. این فیلم با پروانهی ویدیویی ساخته شده وبه لحاظ محتوایی و فرم فیلمی نیست که بتواند اکران عمومی داشته باشد و اتفاقا با اهداف اکرانهای هنروتجربه خیلی هماهنگ است. اگر هنروتجربه سر اهداف خودش بماند امیدواریم بتوانیم در سال جاری در این گروه اکرانش کنیم.
قبل از ساختن فیلم تصمیم داشتید آن را برای هنروتجربه بسازید یا به اکران عمومی در همه سینماها فکر کرده بودید؟
داستان در مرحلهی اول با ایدهی «هنروتجربه» شروع شد و گلایهای که از سیاستگذاریهای هنروتجربه کردم پیرو همین بود. چون میدانستم نه تنها من، بلکه بسیاری از فیلمسازان با تکیه بر این گروه فیلم میسازند. شاید بتوانیم این اندک سرمایه را با اکران در هنروتجربه بازگردانیم و البته مخاطبان خود را پیدا کنیم. برای همین من قبلتر که با هنروتجربه مصاحبه کرده بودم و هنوز در لیست سیاهشان قرار نگرفته بودم گفتم که این گروه هم عرضه است هم تقاضا.
به نظرم ساختن فیلمی که مخاطب عام داشته باشد و فیلم خوبی هم باشد توانایی میخواهد و من در خودم این را نمیبینم. به هر حال در مرحلهی ایده، با توجه به اینکه هنروتجربهای هست و ما میتوانیم فیلم خاص تولید کنیم «کله سرخ» را ساختم.
هرچند در نهایت هنرو تجربه ارزشی برای فیلم ندید که حداقل در بخش جنبی آن را نمایش دهد!
دربارهی فیلم «کله سرخ» و داستان و فضایش کمی بگویید؟
فیلم قصهی یک مردی است که بعد از سالها ناخواسته به گذشتهی خودش بازگشته. بخشی از این گذشته در جغرافیای متفاوت است و بخشی دیگر در گذشتهی درونی مرد. انگار خانوادهی او با یک خشونتی پیوند دارند که مرد ناخواسته به آن باز میگردد. در مسیری که به سمت زادگاهش میرود از واقعیت دور میشود. در جایی از فیلم که به جنگل میرود تا گذشتهی خود را جستجو کند همزمان از جهان واقعی دور شده و با جنگلی از ارواح روبهرو میشود. در ترکیبی از واقعیت و خیال او به یک خودشناسی میرسد.
چرا برای فیلمهایتان فضای سخت انتخاب میکنید؟ شما اول فضا را میبینید و بعد برایش داستان میسازید یا برعکس؟
شاید یکی از علتهایش این است که از دریچهی ادبیات وارد نگارش میشوم. شما وقتی داستان به ذهنتان میآید به عنوان مثال مینویسید "ناگهان نهنگ از آب بیرون میآید و به مرد نگاه میکند و مرد میرود و در افق در میان شرجی محو میشود." خب این در ادبیات نوشته و تمام میشود. شاید تکیه و علاقهی زیاد من به ادبیات است که یادم میرود این نوشته قرار است ساخته شود برای همین به مرحلهی اجرا که میرسد مجبوری برایش مابهازای تصویری پیدا کنی و همین کار را سخت میکند.
فکر میکنید شیوهای که در فیلمهایتان پیش میبرید یک سبکی را در سینما شکل میدهد؟ از فیلمهای کوتاهتان تا این دو فیلم بلند به دنبال چنین چیزی بودهاید؟
معتقدم نوابغ سینما را فتح کردند و سینما فتح شده است. ما شاید بتوانیم در کنار این سینمای فتح شده راههای کوچکی به وجود آوریم. اما خیلی هم خوب نیست آدم به همچین چیزی فکر کند.
من اگر به این فکر کنم که روزی توسط علاقههایم یک سبکی را در سینما به وجود میآورم خیلی بد است. اتفاقا سینما را تنها زمینهای میدانم که آدم باید یک قدم پیش پایش را ببیند نه یک افق از دور را تصور کند. چرا؟؟ چون که ذره ذره قبل از اینکه به آن هدف برسد در ذهن و در عمل دچار تصور آن کاراکتر میشود. من چون یک قدمی پیش پایم را خیلی خوب میبینم و سعی میکنم که تنها همین یک قدم را ببینم اصلا خودم را واردش نمیکنم که روزی ادعا کنم این گونه فیلم ساختن به یک فیلد و یک زمینه تبدیل میشود. من فقط به این فکر میکنم که سینمای اجتماعی را دوست ندارم و این ادبیات را میپسندم و برایش فیلم میسازم حالا شد که چه بهتر، نشد هم نشد دیگر.
کدام شخصیت در فیلمهایتان بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته و کدام شخصیت برگرفته از خود شما است؟
راستش هیچ کدام به خودم نزدیک نبوده و مرا تحت تاثیر قرار نداده. اما کاراکتر پیرمرد در فیلم کوتاه «دختری در میان اتاق» یک جور فانتزی دارد. یک جور کودکی که علیرغم بالغ بودنش فکر میکنی با یک بچه طرف هستی. من این وجه را خیلی دوست دارم و اگر در خودم باشد اتفاقا خوشحال هم میشوم.
با کدام یک از بازیگرها راحتتر کار کردید؟
من تجربهی زیادی ندارم در این چند فیلم کوتاه و دو فیلم بلند نمیتوانم به صورت مشخص بگویم. اما بازیگرانی که با آنها کار کردم و از بین بقیه برایم شاخصتر بودند، سونیا سنجری، عباس غزالی و بهزاد دورانی هستند. این سه هر کدام سه دنیای بازیگری متفاوت دارند که من با هر سه بسیار راحتم. چون آنها با روشهای خودشان بسیار باهوشند. مثلا دربارهی سونیا سنجری باید بگویم که او کوچکترین میزانسنها را تبدیل به یک میزانسن جدی میکند. شما اگر به او بگویید که این خودکار را بردار و روی میز بگذار جوری این کار را انجام میدهد که به آن هویت میبخشد. در صورت بهزاد دورانی همیشه چیزی است که انگار میخواهد چیزی بگوید، یک جور مجهول بودن دارد و عباس غزالی که همیشه یک چیزی اضافه میکند به آن چیزی که قرار است و باید انجام دهد.
شخص خاصی هست که دوست داشته باشید با او کار کنید؟
در این مقطع شاید کسی نباشد اما در گذشته آرزو داشتم با مرحوم خسرو شکیبایی کار کنم، هر چه قدر زمان گذشت حسرتش بیشتر شد. در واقع دیگر عملی نیست، اما شکیبایی آدمی است که دوست داشتم با او کار کنم چون بازیگری بود که فراتر از نقش عمل میکرد و مطمئنا همزیستی با او بسیار لذت بخش بوده است.
الگویی در سینما دارید؟
اگرکسی بگوید ندارم آدم ریاکاری است. چون قبلا هم گفتم سینما فتح شده، خیلی از فیلمسازانی که مورد علاقهی آدم هستند تبدیل به یک الگو میشوند. به طور مثال من وقتی تونی گاتلیف و جان کاساویتیس را دوست دارم هر چه قدر هم انکار کنم، روی من تاثیر میگذارند و در زمینههایی تبدیل به الگو میشوند. الگو نه به معنای کپی کردن. اگر چند فیلمساز روی تو تاثیر بگذارند و تو هم اندک هوشی داشته باشی میتوانی خودت یک الگوی تازه به وجود بیاوری.
فیلمهای جشنواره امسال را دیدید؟
نه. هیچ کدام.
نه به این خاطر که فیلم خودم نبود گرچه اینقدر حاشیه در جشنواره زیاد بود که آدم به راحتی میتوانست بگوید من پایم را در جشنواره نمیگذارم. از طرفی سرم بسیار شلوغ بود و مهمتر از آن فیلمی هم ندیدم که بگویم این فیلم ممکن است از دست برود و نبینمش.
امسال جذابترین فیلم میتوانست «رگخواب» باشد که آن هم نوروز اکران میشود و بدون اینکه زیر دست و پای کسی له شویم یا در جو مجازی جشنواره قرار بگیریم با خیال راحت در سینما فیلم را تماشا میکنیم بقیه فیلمها هم که باید منتظر باشیم تا در سوپریها توزیع شوند.