«آباجان» شاید یک ملودرام خانوادگی باشد که توانسته تا حدودی قصه تعریف کند اما وقتی جزئیات نتواند فیلم را جلو ببرد کلیت فیلم هم نمیتواند راضی کننده باشد.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
اکران فیلمهایی مثل «آباجان» یا «یک روز بخصوص» که در عید نوروز به نمایش درآمدهاند اساسا وقت مناسبی برای دیده شدنشان نیست، چرا که در میان دو فیلم کمدی دیگر، این دو فیلم اجتماعی و جدی نتوانستهاند مخاطبان خود را پیدا کنند. در جشنواره فیلم فجر سال گذشته چند فیلم وجود داشت که چارچوب آنان برای اکران نوروزی مناسب بود اما نادیده گرفته شدند و اکرانشان به زمان دیگری موکول شد. سال گذشته اکران «ابد و یک روز» به لحاظ درخشش در جشنواره فجر با موضوع اجتماعیاش توانست در اکران نوروزی موفق باشد. «ابد و یک روز» با این که فیلم تلخی به نظر میرسید اما موقعیت و لحظاتی در فیلم وجود داشت که باعث میشد تماشاگر این فیلم را بپذیرد. اما «آباجان» و «یک روز بخصوص» به عنوان یک درام اجتماعی میتوانستند در فصل دیگری اکران شوند تا بتوانند مخاطب خودشان را بدست بیاورند.
«آباجان» هفتمین فیلم هاتف علیمردانی میتوانست یک تله فیلم مناسبتی باشد یا یک سریال چند قسمتی، زیرا که این فیلم چه در فیلمنامه و چه در پرداخت سینمایی نمیتواند به هدف نهاییاش برسد. به دلیل محدود بودن زمان در سینما «آباجان» این قابلیت را دارد که یک سریال دنبالدار باشد، اما فیلمساز آنقدر به خرده اتفاقات بیثمر بسنده کرده که نتوانسته به آن نتیجهی مطلوب در ساخت یک فیلم سینمایی برسد. در کارنامهی کارگردانی علیمردانی فیلمی به نام «به خاطر پونه» وجود دارد که مهمترین فیلم علیمردانی محسوب میشود. بعد از آن علیمردانی دیگر نتوانست اثری مثل «به خاطر پونه» خلق کند که هم فرم قابل توجه داشته باشد و هم محتوای درگیرکننده. «آباجان» در روایت دچار لکنت است چرا که تا دقیقهی بیست و پنج فضای فیلم آنقدر شلوغ و پر رفت و آمد است که شخصیتها با سختی معرفی میشوند. محیط فیلم و دیالوگهای بین افراد خانواده برای تماشاگر نامفهوم است. فیلمساز به صورت قطره چکانی به مخاطب اطلاعات میدهد اما این اطلاعات خیلی دیر به مخاطب انتقال پیدا میکند. تماشاگر تا نیمههای فیلم درگیر دلیل ارتباطات آدمهای فیلم است و نمیتواند تشخیص بدهد چرا بعضی از آدمهای فیلم ترکی حرف میزنند و بعضیها فارسی. فیلم که از نیمه میگذرد با یک سری دیالوگهای بیاساس و سطحی تازه تماشاگر کلیت قصه را متوجه میشود. پرداخت ضعیف علیمردانی در فیلمنامه و موقعیت جغرافیایی به فیلم آسیب رسانده است. حالا شما فکر کنید این فیلم در زنجان ساخته نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟ هیچی.
اساسا فیلمساز از فضای شهری بهرهگیری مناسبی نمیکند جز دیالوگ گفتنهای ترکی. انگار فیلمساز میخواسته به زادگاهش ادای دین کند اما این عرض ارادت چه ربطی به تماشاگر دارد. اساسا فیلم «آباجان» خواسته به جنگ و اسارت بپردازد اما در فیلم بیشرمی بیش از حدی هم دیده میشود. در خانهیی که یکی از آدمهای آن برای دفاع از مملکت در جبهه است، یکی از دامادها تریاکی است و دیگری پرنده خرید و فروش میکند و آن یکی هم اعلامیه پخش میکند. مگر بعد از انقلاب در زمان جنگ تحمیلی کسی اعلامیهی ضد انقلاب پخش میکرد؟
فیلم «آباجان» شباهت بیش از حدی به فیلم قبلی علیمردانی یعنی «کوچه بینام» دارد. دختر و پسری در خانواده عاشق هم هستند اما با مخالفتهای خانواده روبهرو میشوند به همین دلیل فرار میکنند. در فیلم «آباجان» همه چیز در سطح باقی میماند. خرده روایتهای اضافی باعث شده که خط روایی فیلم آسیب ببیند. این فیلم می خواهد به جنگ و اسارت و انتظار یک مادر بپردازد یا دعواهای خانوادگی یا عشق دو جوان؟ خط موضوعی فیلم مجهول میماند. زبان قصه الکن است به طوری که فیلمساز در پردازش شخصیتها و ایجاد موقعیت ملودرامیک ضعف داشته است. در فیلم موقعیتی وجود دارد که آباجان وقتی خبر پسر رزمندهاش را از تلویزیون میبیند (که چقدر هم خوب دوربین این پسر رزمنده را میان هزاران رزمنده دیگر به مادرش نشان میدهد) با خوشحالی به حیاط میرود و در نهایت اغراق خوشحالی میکند. در موازات با این موقعیت، موقعیت قبلی یعنی فریادهای هاشم بر سر شمسی بیسرانجام میماند و اساسا داستان محسن و فرزانه به یک موضوع سطحی تبدیل میشود.
فیلم «آباجان» ضعفهای اساسی در محتوا و فرم دارد. فیلمساز کوشیده است که درامی سوزناک خلق کند اما بسترسازیهای دراماتیک علیمردانی در فیلمهایش همه به یک نوعاند. تعلیق و غافلگیری در اوایل فیلم و غافلگیری در گرهگشایی از المانهای ساختاری فیلمهای علیمردانی است که اگر در فیلم بعدیاش هم از این معادلهی فیلمسازی استفاده کند به ورطهی تکرار پرتاب میشود. بازیها در فیلم آباجان انتظارات تماشاگر را برآورده نمیکند. فاطمه معتمدآریا در دیالوگ گفتن اغراق به خرج میدهد. سعیدآقاخانی یا حمیدرضا آذرنگ یا شبنم مقدمی از پس نقش برنمیآیند. البته که این ضعف به فیلمساز مربوط میشود . دوربین روی دست باعث عدم تمرکز تماشاگر میشود. بعضی از قابها مدیوم سینمایی ندارند. این فیلم شاید از سه فیلم قبلی علیمردانی قابل قبولتر باشد، اما هنوز «به خاطر پونه» با اختلاف زیادی، بهترین فیلم این فیلمساز محسوب میشود. یکی از نکات تعجببرانگیز فیلم «آباجان» همان سکانسهای اول است که پدر خانواده رو به مرگ است و با خوردن یک چایی تریاک حالش خوب میشود و از مرگ نجات پیدا میکند. در چند نمای قبلش همهی خانواده برای سلامتی پدر دعا میکنند اما این چایی و تریاک است که پیرمرد را از مرگ نجات میدهد. این سکانس نشانه ی چیست؟ وجود این سکانس و نقش پدری که از اول تا آخر فیلم یک جا نشسته یا خوابیده چه نکتهی مثبتی برای فیلم دارد؟ آیا ارجاعات دیالوگی سایر شخصیتها برای شناخت و کارکرد پدر در فیلم کافی نبود؟
علیمردانی با ساخت فیلم در محیط خانوادگی میخواهد به مخاطب نزدیک شود اما مخاطب میتواند تشخیص بدهد که فیلمساز با ساختار تکراری میخواهد فیلم مخاطب پسند بسازد. «آباجان» شاید یک ملودرام خانوادگی باشد که توانسته تا حدودی قصه تعریف کند اما وقتی جزئیات نتواند فیلم را جلو ببرد کلیت فیلم هم نمیتواند راضی کننده باشد و اگر کلیت آن جذابیت لازم را نداشته باشد مخاطب هیچ اشتیاقی برای دیدن فیلم بعدی فیلمساز ندارد.