جشنواره ها
سینما
بازیگران
شبکه خانگی و تلوزیون
آخرین اخبار
داغ ترین اخبار
اخبار بازیگران
اخبار فیلم ها
مشارکتکنندگان
ایجاد
راهنمای مشارکت در فیلسین
ویدیو ها
تصاویر
نقد و بررسی “ناردون”
سراشیبی برای سقوط
قبل از نقد و بررسی فیلم ناردون در ابتدا نگاهی به چند نوع از کمدی های شاخص و مطرح دنیای سینما داشته باشیم : در سینمایکمدی؛ هدف غایی فیلمساز خنداندن تماشاگر است. ژانر کمدی ،گونههای فراوانی دارد و بیننده اگر اعضای این مجموعه را بشناسد، سطح توقع خود را از فیلم کمدی ارزشیابی میکند. البته این نوع کمدی ها هرچند انگارههای خنده آور دارند، لیکن میتوانند پیام آور نكات اخلاقی، اجتماعی و حتی سیاسی نيز باشند. اولین نوع کمدی : كمدي كلامي يا لفظي در حال حاضر، بیننده آنچه را بیش از همه در سریالهای تلویزیونی يا فيلمهاي به اصطلاح خندهدار و سرخوشانه مشاهده میکند، به کارگیری یکی از مستعملترین زيرگونههاي کمدی است که از آن به "کمدی لفظی" یاد میشود. در این نوع فيلمها؛ کاراکتر با دیالوگ فضا را آماده میکند و در این زمینه ، به کارگیری شوخیهای کلامی و کلفتگویی و متلکپرانی از ويژگيهاي اصلی به شمار میآید. همچنين تغییر لهجه یا به کارگیری لهجههایی ساختگی یا حتی واقعی؛ یکی از کاربردهای کمدی لفظی است . به هر حال، کاربرد هر یک از ترفندهای فوق نمیتواند از ارزش هنری برخوردار باشد و هر نوع تغییر لهجه یا متلک پرانی، ارزشمند نیست، حتی اگر مایه خنده بیننده هم بشود. از این رو لازم است تماشاگر در شناسایی ژانر کمدی بسیار دقت کند و "کمدیکلامی" یا "كمديلفظی" را در روند به کارگیری هر اثر تجزیه و تحلیل کند . نوع دوم کمدی : كمدي بزن بكوب يا اسلپ استيك از دیگر زیرمجموعههای ژانر کمدی، آن که زودتر از دیگر گونهها متولد شده؛ همان ساختار آشناي "کمدی بزن بکوب" یا در اصطلاح "اسلپ استیک" است که بیننده تلویزیونی یا تماشاگر سینما با آن آشنایی تمام دارد. در زیر ساخت تمامی فیلمهای استن لورل و اولیور هاردی گونههای کمدی بزن بکوب وجود دارد؛ روندی که در آن خنداندن بیننده با اعمال زد و خورد خنده دار یا خشونتهای سطحی همراه است. صحنههایی را به یاد آورید که هاردی و لورل در آن با کاراکتری دیگر روبه رو میشوند و قدم به قدم به او اذیت و آزار میرساند. گذاشتن تخم مرغ در کلاه طرف مقابل ، ضربه زدن به ساق پا که در این یکی لورل تبحر خاصی داشت و... از این دست است . همین جا می توان مقایسهای صورت داد. در فیلمهای برادران مارکس (فیلم فروشگاه بزرگ را به یاد آورید) آنچه ابتدا به ساکن رخ مینماید، استفاده از کمدی کلامی و لفظی است، ضمن اینکه از فیلمهای برادران مارکس (گروچو، هارپو، چیکو، زپو) به فیلمهایی با طنز هتاک و سرشار از لودگی و مسخره بازی یاد میشود. بعد از آن، کمدی بزن بکوب ، سهم زيادي در فیلمهای برادران مارکس دارد. پس بیننده در فیلمهای برادران مارکس ، دست کم با 2نوع از زیرمجموعه فیلم کمدی روبه رو است: سهم بیشتر متعلق به کمدی کلامی و لفظی است (به یاد داشته باشید عمده موفقیت فیلمهای برادران مارکس به سالهای پس از تولد سینمای ناطق و بین سالهای 1935تا 1948تعلق دارد) و سهم کمتر مرتبط با کمدی بزن بکوب است. نوع سوم کمدی كمدي ديوانهوار يا كمدي شلوغ شلوغ در این ارتباط، ممکن است همان طنز هتاک و پر از متلک به همراه کمدی شلوغ بزن بکوب به حد اعلا برسد؛ یعنی جنون در این کمدی دقیقا مشاهده گردد. اینجاست که سهم "کمدی دیوانه وار" عیان میشود. در این گونه ، آنچه از آن به عنوان انگارههای زیرساختی و معنا شناختی طنز نام برده میشود، روندی را طی میکند که در آن طنز هنگام روی دادن موقعیت های مسخره ، همراه کاراکترهایی که به طرزی اغراق آمیز حضور یافتهاند، شکل میگیرد. (بعضی فیلمهای شلوغ و سراسر مسخره بازی چیچو و فرانکو را به یاد بیاورید.) گفتنی است "کمدی دیوانهوار" هرگز ارزش کمدیهای اسلپ استیک و حتی کمدیهای کلامی و لفظی را ندارد و عمدتا زمان فیلمهای آن نیز کمتر است . در اینجا باید یک نوع کمدی منقرض شده را نیز مطرح کرد که به نحوی در بطن گونه بزن و بکوب جای می گیرد، هر چند خود در زمان های دور به عنوان گونه ای کمدی مستقل مطرح شده بود، اما افراط در آن به حدی زیاد شد که به قول چارلی چاپلين فقید، در این فیلمها آنقدر کیک به صورت طرف مقابلمان زدیم ، که برای 100سال آینده کفایت می کند. همچنان که از توضیح چاپلین مستفاد شد، این کمدی منقرض همان "کمدی کیک بازی" است . ذکر این نکته نیز لازم است که مک سنت (از پیشگامان سینما و سینمای کمدی) از این کمدی به عنوان "کمدی شلوغ شلوغ" یاد می کرد که با توجه به انگارههای زیرساختی آن میتوانست تعریف همان کمدی اسلپ استیک را داشته باشد نوع چهارم کمدی كمدي تقليدي یکی دیگر از گونه های مهم کمدی ، کمدی تقلیدی است ، که فقط در یک مورد کاربرد دارد. از این رو، بیننده پس از دریافت تعاریف این نوع کمدی ، دقیقا می تواند آن را شناسایی کند. در این نوع فیلمها، عمدتا یک فیلم داستانی یا جدی دستمایه کار قرار می گیرد. با توجه به این که آن فیلم ، باید آنقدر معروف باشد که صحنههای آن در ذهن بیننده ثبت شده باشد. شکل گیری فیلمی کمدی از نوع کمدی تقلیدی بر این مبناست که با اعمال رفتارهای طنز و مسخره و به کارگیری دیالوگ های متلک گونه فیلم جدی بازسازی می شود. چند کلامی در باب فیلم ناردون : بعد از این مقدمه نسبتا طولانی بیاییم نگاهی به فیلم ناردون داشته باشیم اساسا فیلم ناردون چه بود ؟چه مضامینی پشت لایه اصلی فیلم خوابیده بود ؟ در این دست فیلم ها چقدر مفاهیم مهمه ؟ خب در وهله اول چیزی که از ناردون مشاهده میشود نبود خط داستانی شفاف و برجسته است چرا که اتفاقی که از ان به اسم بحران یاد میشود به هیچ عنوان میزان بلد شدگی و جذابیتش در حد و اندازه کل قصه یا دقیق ترش مدیوم پر ابهت پرده نیست پس میتوان اینطور عنوان داشت که ناردون در انتخاب خط داستانیش به شدت دچار مشکل شده است این بدین معناست چیزی که از ان به عنوان کمدی یاد میشود بخش هایی از کمدی یاد شده به خصوص لفظی و تا حدی شلوغ کاری میباشد اما مواردی که این کارو از دید من منتقد به شدت کسل اور و حتی حوصله سر بر میکند چند مورد است : اول عدم ارتباط درست موضوعی با مخاطب به عبارت دیگر خط داستانی به حدی خارج از تصور و خارج از معنا میباشد که مخاطب را جذب و درگیر خود نمیکند دوم :ناردون اساسا تعاریف درستی از بحث شناسایی کاراکتر به ما ارایه نمیدهد بدین معنا که ما حضور یک سری بازیگر مطرح و صاحب نام را در دل قصه داریم بی انکه بتوانند قدمی در جهت ارتباط درست و منطقی برای همذات پنداری با مخاطب خود بردارند سوم :موسیقی کم اهمیت ترین نقش را ایفا میکند به طوری که در انواع کمدی ما برعکس این موضوع را شاهد هستیم حالا شاید بپرسید,این بحث کم اهمیتی از کجا سر چشمه میگیرد ؟ بدون شک فریدون حسن پور انقدر توانمند است که بر این موضوع واقف باشد اما در شیوه به کارگیری موسیقی هیچ گونه خلاقیتی وجود ندارد عموما تمامی صحنه های ورود موسیقی زمان ورود شیرمرد (مهران غفوریان )به قصه میباشد به حدی این موضوع تکرار میشود,که دیگر نه جذابیت اول را دارد و نه حتی خنده دار است تیتراژ اغازین به حد زیادی تلویزیونی و غیر تکنیکی است در مجموع بیشتر بار کمدی فیلم روی بحث کمدی لفظی و کلامی است در بحث محتوایی علیرغم خط داستانی بسیار ضعیف باید اشاره داشت فیلم از چند گره برخوردار است که همه گره ها تحت تاثیر فضای اصلی ان روی میدهند حالا فضا اصلیه چیه ؟ یک حادثه است شکور(سیروس گرجستانی ) پدر فاضل (امین حیایی) نزدیک به مرگ است اما قبر ندارد خب همینجا باید فاتحه قصه را خوند چون وقتی این فضای اصلی است گره های فرعی قراره چطور باشند ؟ این موضوع بدین معناست که در تعریف فیلم عموما ما با یک گره یا فضا سازی اصلی طرفیم که همه اتفاقات در دل ان شکل میگیرند خلاصه شده اش اینطور عنوان میشود شکل گیری اتفاقات تحت تاثیر گره اصلی یا فضا سازی اصلی قصه خب قبل همه این صحبتا ما با یک کار کمدی طرفیم عامیانه اش اینطور میشود قراره بخندیم ایا حادثه اصلی پتانسیل قرار گیری چند اتفاق دیگر در دلش و خنداندن مخاطب خود را دارد ؟اساسا حادثه اصلی به چه میزان خنده اور است ؟باید عرض کنم شوخی با مرگ هیچ زمان خنده اور نبوده و نیست چرا که قالب موضوعی مرگ همچون ظرف کثیف و چرک الودیست که با هیچ مایه ظرفشویی پاک بشو نیست اما ظاهرا فریدون حسن پور به کارش و نوع فضای کاریش اعتماد بیش از حد داشته است در بحث شخصیت پردازی قبلا هم ذکر شد که همچون داستان بسیار ضعیف است اما در این بین شاید بتوان به پلان های انگشت شمار هم صحبتی کاراکتر ها با هم اشاره داشت که به میزان کمی خبر از گذشته عاشق پیشگی کاراکتر های قصه میدهند دیالوگ نویسی فاقد ارزش است یعنی ما هیچ جایی از این نوع دیالوگ نویسی کمدی فاخر و ارزشمند نمیبینیم به عبارتی تمام خنده مخاطب از کمدی های موقعیت تکراری است (مثل زنده شدن مرده )یا بحث ورود موسیقی است که تماشاچی را به صورت تحمیل شده به خنده وامیدارد حال اینکه بحث تحمیل خنده به مخاطب نکته مثبتی در پرونده کاری حسن پور به شمار میاید یا خیر را میتوان اینطور پاسخ داد این موضوع به صورت رایج در کمدی های کلامی و غیر کلامی دنیای سینما بوده و هست و خواهد بود حتی در شیوه مدرن و به روز شده اش ما صدای خنده مردم را در بک گراند کار داریم پس نمیتوان به ان ایرادی وا داشت در ناردون فریدون حسن پور بازی با کلمات هم زیاد داریم مثل قبرستان انور اب و امثالهم که تکرار بیش از حدش ریتم کمیک قصه را میاندازد بخش زیادی از بار کمدی روی بحث تدوین میباشد مثل:بلد شدگی صدا ها که باز این موردم استفاده گاه و بیگاهش را شاهد هستیم جمع بندی نهایی : ناردون فریدون حسن پور جز ان دسته از کمدی هاییست که نه میتوان دوستش داشت و نه میتوان ان را جز بد های کمدی دانست بلکه اثریست که به صورت مطلق سعی به سرگرم ساختن مخاطب خود دارد این وسط فریدون حسن پور نتوانست از المان های اصلی جهت خلق یک کمدی در جه یک بهره ببرد به جایش دست به دامن کمدی های موقعیتی شد که به صورت پراکنده و گذرا در دل قصه پراکنده شده است شاید بتوان اینطور عنوان داشت که اگر کمدی ناردون به شکل یک تله فیلم پانزده تا بیست دقیقه ای به نمایش در میامد میتوانست خنده اور و جذاب باشد,اما به نطرم میاید فریدون حسن پور کارش را زیادی جدی,گرفته است