ما هم مثل بچهها در پایان نمیخواهیم از ماشین حامد بهداد بیرون برویم. بهدادِ فیلم «قصر شیرین» از دوست داشتنیترین بداخلاقهای سینمای ایران است و البته خیلی زنده و بیتصنع.
گذری از بوتیک تا قصر شیرین؛
همایون اسعدیان با فیلم «آخر بازی» ریل فیلمسازی خود را تغییر داد و در این تغییر مسیر، حامد بهداد را برای ایفای نقش نخست فیلم خود برگزید. فیلمی كاملا متفاوت با جریان روز سینمای ایران كه مملو از فیلم های جوان پسند در انتهای دهه ۷۰ شده بود.
دو سال بعد این بازیگر جوان در دو فیلم حضور پیدا كرد: «چای تلخ» فیلم نیمهكاره ناصر تقوایی كه بهداد نقش اصلی آن را ایفا میكرد و دیگری «بوتیک» ساخته حمید نعمتالله كه نقش فرعی مهرداد برعهده او گذاشته شده بود. نقشی كوتاه اما به شدت تاثیرگذار كه بازی بیرونی خاصی را می طلبید.
او چنان در نقش موادفروش خرده پا فرو رفت كه دیگر تفكیک نقش از بازیگر ممكن نبود.
حامد بهداد در این راه از نقشآفرینیهای اولیه مارلون براندو، بسیار الگو گرفته و بازی به اصطلاح عصیان گرایانهای را ارائه كرده است.
«بوتیک» از آن دسته فیلمهایی است كه بازیگرانش را به چشم مخاطب كشیده و به شهرت میرساند كه این اتفاق به شكل كاملی برای بهداد رخ داد.
جالب اینكه برای نقش مكمل نامزد سیمرغ بلورین شد اما در عین شایستگی از دریافت آن محروم ماند.
سالها ازبازیها و نقشهای متفاوتی که حامد بهداد بازی کرده است گذشته و به تازگی برای جدیدترین فیلم خود «قصر شیرین» به کارگردانی رضا میرکریمی جایزهی بهترین بازیگر مرد را از جشنوارهی شانگهای کسب کرد.
فیلم قصر شیرین که در جشنواره فیلم شانگهای با عنوان «Castle of Dreams» شرکت کرده بود موفق شد تعدادی از مهمترین جوایز این جشنواره را به دست بیاورد.
قصر شیرین ساخته رضا میرکریمی جوایز جام طلایی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورد و بازیگر مرد نقش اصلی فیلم یعنی حامد بهداد هم موفق شد همراه با چانگ فنگ بازیگر درام چینی «بازگشت» (The Return) جایزه بهترین بازیگر مرد را تصاحب کند.
هیئت داوران فیلم قصر شیرین را چنین توصیف کرده: «آنقدر بااعتماد به نفس است که در کل زمان فیلم شاهد یک نت فالش هم نیستیم».
قصر شیرین که یک فیلم جادهای و نوعی درام روانشناختی است داستان مردی را دنبال میکند که پس از سالها با دو فرزندش روبرو شده است. جلال (با بازی حامد بهداد) پیش از این همسر و دو فرزندش را ترک کرده بود اما حال خبری درباره همسرش باعث بازگشت او شده است. در طول مدت سفر بحرانهایی قدیمی و ریشهدار سرباز میکنند.
صوفیا نصرالهی در نقد فیلم «قصر شیرین» نوشته است:
ساخته رضا میرکریمی بعد از دو فیلم «امروز» و «دختر» که آثاری ناامیدکننده و ضعیف بودند، خوشبختانه خبر از بازگشت میرکریمی به یک مسیر متعادلتر دارد. فیلم هر چند نقاط ضعف زیادی دارد اما درنهایت تا انتها کشاش را حفظ میکند. بخش زیادی از این جذابیت هم به انتخاب بازیگران فیلم برمیگردد.
فیلم میتوانست از نماهای جادهای استفاده بهتری بکند. شاهد تصاویر سینماییتری باشیم. میزان تنشهای دراماتیک فیلم بیشتر باشد اما تا همین جا هم فیلم رضا میرکریمی از یک سری استانداردها در داستانگویی برخوردار است که میشود به آن امید بست. از نداشتن یک نقطه عطف درست رنج میبرد اما در عین حال یک ریتم درونی به خاطر جر و بحثهای داخل ماشین و دیالوگهای دختربچه دارد که باعث میشود فیلم خستهکننده نشود و تا پایان منتظر جمعبندی کارگردان باشید.
مشکل بزرگ فیلم که توی ذوق میزند پایان سرهم بندیشده آن است. کاراکتر ما اصلا مسیر رستگاری را طی نکرده که حالا در آن سکانس آخر پیوند تازهای با بچههایش برقرار کند. که تازه پیوند ویژهای هم برقرار نمیشود. اینکه با یک ویدیو و تداعی سکانس تصادف مرد متحول شود سادهانگارانه است.
مدیسا مهرابپور در نقد فیلم سینمایی «قصر شیرین» نوشته است: فیلم رضا میرکریمی یک فیلم جادهای استاندارد است درحالیکه درآوردن یک فیلم جادهای در ایران اصلا کار آسانی نیست.
حامد بهداد، بازیگری است که به سختی میتوان کنترلش کرد و نگه داشتن او در چارچوب نقش در فیلمی رئالیستی کار چندان آسانی نیست اما میرکریمی به خوبی از پس آن برآمده است. مخصوصا که نقشی فرودار را بازی میکند و از آن دست کاراکترهای درونگراست که بازیش باید با کلی فروخوردگی و خست در اضافه کردن اکتهای بیرونی اجرا شود.
مهمتر از آن نحوه کار کارگردان با دو بازیگر خردسال بوده است که نقشهای اصلی را برعهده دارند و در اکثر دقایق فیلم هم حضور دارند. حضور این دو کودک برخلاف عموم فیلمهای ایرانی که در آنها نقش فرزندان چندان بیشتر از آکساسوار سخنگوی صحنه نیست، بسیار جدی است و در پیش رفتن روایت مهم مینماید. کافی بود یکی از این دو بازیگر خراب کنند یا با دوربین راحت نباشند تا کل فیلم برود روی هوا و تبدیل به یک اثر معمولی و حتی کمدی ناخواسته شود.
اما بازیگران خردسال فیلم نه تنها «قصر شیرین» را غیرقابل باور نکردهاند که بیشترین کشش را هم در تماشاگر ایجاد میکنند. این کشش هم به شخصیتپردازی خوب آنها در فیلمنامه مربوط میشود و هم به بازیگردانی عالی میرکریمی.
دو کودکی که باهم متفاوتاند و یکی آرام و درونگراست و دیگری پرحرف و شر و شور. این اختلاف منش میان دو کودک فضای فیلم را به تعادلی نسبی و درست میرساند.
................................................................................................................
رجعت؛ نقد فیلم سینمایی قصر شیرین
................................................................................................................
ساناز رمضانی در نقد فیلم «قصر شیرین» نوشته است:
«قصر شیرین»، هرچه بیشتر پیش میرود، بهتر میشود، قصهاش بسط مییابد و کاراکترها در ارتباط نزدیکی باهم قرار میگیرند. گرچه «قصر شیرین»، یک نقطه اوج اساسی در قصهاش ندارد، اما با تک سکانسها و به مدد دیالوگنویسی روان و جذاب میان کاراکترها، میتواند بیننده را همراه کند و مهمتر از همه، ریتمی دارد که ضرباهنگ فیلم را از ابتدا تا آخر حفظ میکند و حوصله بیننده را از قصه کم حادثه پیش رویش سر نمیبرد.
از سوی دیگر، باوجوداینکه در «خیلی دور، خیلی نزدیک»، میرکریمی، یک درام جادهای زیبا را به نمایش میگذارد، اما در «قصر شیرین»، از فضا و جادهای که در اختیار دارد بهخوبی استفاده نمیکند، و نهتنها دوربین را روی کاراکترهایش نگاه میدارد، حتی در سکانسهایی که خارج از ماشین میگذرد هم به تصاویرش عمق نمیبخشد.
«قصر شیرین»، در فیلمنامه مشکلات زیادی دارد که بارزترین آنها، همان مقدمه طولانی و عدم وجود نقطه اوج در روایت است که منجر میشود با یک درام بی افتوخیز همراه شویم که بازیگران، یعنی حامد بهداد و دو بازیگر کودک که زیبا ظاهر میشوند، این نقص را تا حدی میپوشاند.
بهدادِ فیلم «قصر شیرین» از دوست داشتنیترین بداخلاقهای سینمای ایران است؛
بهزاد وفاخواه در نقد فیلم «قصر شیرین» نوشته است:
فیلم به جز حامد بهداد تماماً از نابازیگران یا بازیگران کم دیدهشده استفاده کرده است اما عجیب است که هیچ جا نابلدی و نابازیگری به معنای آزاردهنده آن به چشم نمیخورد. هم بازیگر نقش باجناق بهداد هم دو برادر شیرین خوب ظاهر میشوند و ژیلا شاهی در نقش شریک زندگانی(!) بهداد بینظیر است.
از همه اینها بهتر دو بازیگر خردسال فیلم هستند که اندازه و کیفیت حضور آنها و تاثیر بسیار زیادی که با حرکات و نه گفتار خود روی زندگی آدمبزرگها میگذارند در سینمای ایران کمتر نمونه مشابه دارد. دختر خردسال فیلم حتی دل به رحم نیامدنی مسعود فراستی را هم به رحم آورده بود!
«قصر شیرین» به خوبی روی مرز بین فیلم جادهای و ملودرام حرکت میکند و اگر بعضی لحظات موسیقی متن فیلم را استثنا کنیم به خوبی موفق میشود از افتادن در تله سانتی مانتالیسم خودداری کند و در عین حال فیلم پراحساسی بشود از مردی مطلقا بدون حس شفقت که نیم روز بعد از مرگ زنش مجبور است در یک سفر جادهای با دو بچهاش همراه باشد در حالی که به هیچ وجه موافق حضور دو بچه در زندگیاش نیست و از هیچ بداخلاقی هم رو برنمیگرداند. اما میرکریمی و فیلمش موفق میشوند به کنه ضمیر او نفوذ کنند و بدون اینکه روی ایده مذهبی اخلاقی “همه بندگان خدا خوبند” بایستند، تصویری همدلی برانگیز از بهداد بسازند.
در پایان میتوانیم درک کنیم که چرا دست به این کارها زده و چه عواملی باعث شده او اینی بشود که حالا هست و ما هم مثل بچههایش در پایان نمیخواهیم از ماشینش بیرون برویم. بهدادِ فیلم «قصر شیرین» از دوست داشتنیترین بداخلاقهای سینمای ایران است. و البته خیلی زنده و بیتصنع.