برنامهی سینمایی«هفت» در چهارمین روز جشنواره با اجرای بهروز افخمی روی آنتن زنده شبکه سه سیما رفت و به بررسی و نقد آثار روز چهارشنبه پرداخت.
تقلید از سینمای فرهادی و کیارستمی به اوج خود رسیده
مهدی کرمپور در ابتدای برنامه به همراه امیر جعفری حاضر شد و دربارهی فیلم «سوفی و دیوانه» نظرات خود را اینگونه گفت: «سوفی و دیوانه» قصه شادی از یک عاشقانه خیابانی است و مخاطب میتواند به خوبی با آن رابطه برقرار کند. البته مفاهیم عمیقتری نیز در خود دارد.
قصه «سوفی و دیوانه» قصه پرداخت و جزئیات است. امروز همه کارها آپارتمانی شده و من اصرار داشتم وارد شهر شوم و همین موضوع ساخت فیلم را با دشواریهایی همراه کرده بود. زمانی که هم نسلان من علاقه زیادی به جنس فیلم های کیارستمی داشتند، من فیلم خود را ساختم و همیشه به یک سینمای قصهگو اعتقاد داشتم. امروز هم که با موفقیتهای آقای فرهادی، تقلید از سینمای فرهادی به اوج خود رسیده، اما من سعی میکنم فیلم خود را بسازم.
برخلاف فیلمهای تلخ و سیاه این روزها، فیلم «سوفی و دیوانه» امیدوارکننده، تمیز، شاد و بامزهای است. بطور خلاصه فیلم شیرین و سرحالی است. من فیلم به فیلم سعی میکنم کار جدیدی کنم. این فیلم با همه فیلمهای قبلی من تفاوت دارد و تا حدودی فانتزی است. دوست دارم فیلم بعدیام را یک کمدی بسازم.
«سوفی و دیوانه» نگاهی دقیق به جغرافیای شهری و شهر به مثابه یک کاراکتر دارد و فکر میکنم سالها بعد بتوان برای شناخت تهران امروز، به آن رجوع کرد. این گرایش اخیرا در فیلمسازان زیاد شده است. شما اگر از میدان هفت تیر فیلم نگیرید، یک ماه بعد راکوردش تغییر می کند. چون شهر به سرعت در حال تغییر است.
جشنوارهی پاستوریزه
سیروس الوند، کارگردان سینما میهمان دیگر«هفت» بود. او درخصوص جشنواره امسال گفت که جشنواره امسال، جشنوارهی پاستوریزهای است. اگر بگوییم اعتبار هر جشنواره به فیلمهایش است، این اعتبار با هیئت انتخابی که داشته کمی زیر سوال است.
اما فیلم «ایتالیا ایتالیا» ساختهکاوه صباغ زاده، فیلم گرم و پرانرژیای بود. فیلم خیلی بهتر از فیلمنامه درآمده است. اشکال اساسی آن این است که فیلم بدون آنکه جم و جور شود وارد جشنواره شده است و می تواند ۱۵ دقیقه کمتر شود. به نظرم بازیگر نقش زن این فیلم قطعا باید جز نامزدهای بازیگران زن باشد.
فیلم دیگری به نام «اِو» (خانه) دیدم که واقعا فیلم هنر و تجربه ای که می گویند همین فیلم است که در استفاده منطقی از دوربین رو دست لحظات خوبی خلق کرده است و به نظرم باید بدان کمک کرد. دوربین روی دست یا دوش، به دلیل آن است که برخی از دادن میزانسن عاجز اند. اما در این فیلم اینگونه نبود. فضای فیلم همین میزانسن و دوربین را می داد.
برایم خیلی جالب بود که فیلم «رگ خواب» نعمت الله بسیار شبیه به فیلمهای مهرجویی بود. فیلم تحت تاثیر و تقلید «بی تا» مهرجویی است. تم همان تم است و قبلا نیز گفته آن فیلم را دوست دارم. فیلم خوبی است اما اشکال، سناریوی آشفتهای است که دارد. اما به هرحال من این فیلم را نسبت به کار قبلی ایشان «آرایش غلیظ» بیشتر پسندیدم.
فیلم دیگری دیدم که ایده فوق العاده ای داشت اما در اجرا حرام شده فیلم کاملا تلویزیونی، ساده و معمولی «آزاد به قید شرط» است.
اما «فراری»، این فیلم فصل مشترکی از فیلمهای تجربهگرای داوودنژاد و فیلمهای کلاسیک او دارد. مثل فیلم «نیاز» که شروع یک تجربه دگرگونه داوودنژاد بود و موفق هم شد. این فیلم به فیلم «مرهم» نیز طعنهای می زند و سوژه، اجرا، بازی ها و تدوین خوب بود. فیلم لحن و نظریه دارد. دیدگاه و میزانسن با مسائل روز دارد و شعار نمی دهد.
توقع من به دلیل سنم بالا نیست، اما این ترکیب امسال جشنواره خیلی اخلاق گرایانه و محافظه کارانه انتخاب شده اند. امروزه فیلمسازان جوانی وارد عرصه فیلمسازی شده اند که بخشی از آن ناشی از ذوق و استعداد واقعی جوان هاست. اما بخشی نیز تصمیم است که آقایان گرفته اند و به این سمت کشانده اند. چون تصور میکردند فیلمسازانی که ممکن است در گوشه و کنار و زیرزمین فیلمش را بسازد، با دادن مجوز بیایند قانونی فیلم بسازند. مشکل اینجاست که امروز کسانی که قابلیت ندارند، کنار نمی روند. در کنار یک فیلمساز اولی برجسته خوب، ۵-۶ فیلمساز اولی نابلد هم میآیند و در کنار حرفهایها تجربیات اشتباه خود را به نمایش می گذارند.
کار قشنگی نبود!
در ادامه هاتف علیمردانی، کارگردان فیلم سینمایی «آباجان» با حضور در برنامه «هفت» درخصوص این فیلم گفت: «آباجان» به معنی مادرجان است. اما فیلمی با اسمی مشابه ما به نام «ماجان» نیز ساخته شد که اساسا به زبان آذری معنیای ندارد. کار قشنگی نبود که وقتی فیلم ما تولید و ساخته شد، فیلمی با این اسم مشابه از نام فیلم ما سواستفاده کند! من به آقای عسگرپور نیز تذکر دادم و خواهش کردم نام فیلم را عوض کنند، قول هم دادند تغییر دهند اما این کار را نکردند! اصلا حیرتانگیز است فیلمی با این تشابه اسمی چطور پروانه ساخت گرفته است.
زبانی که در فیلم میبینیم زبان فارسی-ترکی قاطی است. این زبان رسمی زنجانیهاست. خانم معتمدآریا فوق العاده هستند و در فیلم بازی متفاوتی از خود نشان دادند. من سعی کردم یا از بازیگرانی استفاده کنم که زنجانیاند و ترکی را خوب بلدند و یا توانایی خوبی در تقلید لهجه دارند مثل خانم شبنم مقدمی.
من واقعا سعی کردم بدون ورود به ورطه تندرویها و کندرویها در این فیلم بگویم. به نظرم برخی تعصبها را باید کنار بگذاریم و درباره مسائل آن سالها حرف بزنیم. ما یک عادت بد داریم که قهرمانان خود را زود فراموش میکنیم. هنوز قهرمانان جنگ جهانی دوم را تقدیر میکنند، اما ما چطور میتوانیم چنین رشادتهایی را فراموش کنیم؟!
کسانی رفتند تا ما بمانیم. «آباجان» از شهودیترین و ملموس ترین لحظههای زندگی من نوشته شده و تنها مشخصه آن بی طرفی است. من به اعتقاد رسیدهام هرچه از دل برآید به دل می نشیند. امیدوارم این تا وقتی ادامه یابد که پسرفت نباشد و از آن پشیمان نشوم.
در ادامهی برنامهی هفت سعید قطبی زاده ومسعود فراستی به نقد فیلمهای چهارمین روز جشنواره پرداختند.
این فیلم غیر قابل تحمل است
سعید قطبیزاده با فیلم «کوپال» شروع کرد.«کوپال» فیلم عجیبی بود. اما احساس کردم فیلم با وجود زحمت های کارگردان فیلم اولی، رخدادها خیلی مناسب با ظرفیتهای زمانی فیلم نیست. بخاطر همین در میانه فیلم بسیار کش میآید.به بنظرم فیلم تا حدود زیادی ناکام است. اما من از این تجربهگرایی در فیلمها بسیار خوشم می آید. اگر فیلمی شبیه فیلمهای دیگر نباشد، حتی اگر ناکام باشد برای من بسیار مثبت است.
در ادامه مسعود فراستی در نقد فیلم سینمایی «آباجان» هاتف علیمردانی بیان داشت: من بسیار از این فیلم تعجب میکنم. با وجود کارنامه قابل تحمل هاتف بخصوص درباره «کوچه بی نام»، ولی این فیلم غیرقابل تحمل است. خیلی بد است. قصه سال ۶۵ است که ما تا آخر هم به سختی میفهمیم چه کسی همسر چه کسی است و فاطمه معتمدآریا با بدترین بازی عمرش، مادر کیست. فضای خانه هم، فضای خانه زمان جنگ نیست. جز دو سه لحظه شنیدن صدای آژیر، دیگر خانه زمان جنگ نمیدهد. آدمها هم شخصیت نیستند و به ما چیزی نمیدهند. به نظر کارگردان فیلم اصلا خاطره ندارد یا تحقیقات کافی درباره آن زمان ندارد.
فیلمنامه به شدت پاره پاره است. زنها همه ماقبل تیپ هستند. دوربین آقای جعفریان در این فیلم باورنکردنی بد است. بی خودی در کوچه رو دست می گیرد و در صحنه بعدی در همان کوچه روی پایه می گذارد. فیلم در واقع به هیچ عنوان کارگردانی ندارد. نه آدم، نه فضا و نه بازی می سازد.
سعید قطبیزاده راجع به فیلم «آباجان» گفت: من فکر میکنم پس از موفقیت سال گذشته «ابد و یک روز» ژانری امسال به وجود آمده به نام ژانر نکبت! همه فیلمهایی که نگاه میکنی پائین شهر، با بدبختی، فقر و فلاکت همراه است. در این ژانر نکبت، شاهد تشنجها و بحرانهای متعدد در فیلم هستیم. رابطه مخفی، اعتیاد، اختلاف خانوادگی، دست نوشته، پدر مریض فلج و … واقعا نمی دانم فیلم طراح صحنه داشته یا نداشته! این مظاهر پوپولیستی در فیلم چیست؟ پوستر «طوفان نو»، «سوته دلان» و… آنجا چه میکند؟ این ژانر نکبت چه بلایی سر مخاطب میآورد؟ به هیچ عنوان زخمی بر تماشاگر نمیزند. حتی در حد یک نیش. او را بیحس می کند.
این فیلم فیلمی خیابانی است
فراستی در ادامه در نقد فیلم سینمایی «فِراری» گفت: به نظرم فیلم هرچه دارد از بیرون دارد. هیچ کدام از آدمهای فیلم به شخصیت تبدیل نمی شوند. ادعای فیلم اینکه فیلم ضدسرمایه داری است. این ژست، ژست بدی است. آیا این فیلم ضدسرمایه داری است؟ ابدا این طور نیست. هرچند به ظاهر میخواهد مدافع دختر بیچاره شهرستانی بی هویت باشد. اما طرفدار او نمیتواند باشد. نه نعره زدن و جیغ زدن های دختر مسئله مان می شود و نه مرفه هان فیلم، منفور می شوند!
اما فیلم از اینها می خواهد طرفه ببندد که ابدا برای فیلم نیست. این یعنی همان چیزی که گفتم فیلم از بیرون می خورد. و من نمی فهمم چرا این فیلم باید اساسا یک فیلم سینمایی باشد. فیلم می تواند با مایه های مستند و دوربین غیرسینمایی تر ساخته شود و از این قیافه ضدسرمایه داری که در فیلم نیست فاصله بگیرد.
بسیاری از پلان های شهر بی مورد است و می توان نمی از آن را حذف کرد. ما در فیلم یکسری مصاحبه می بینیم که علی القاعده باید این را برای پلیس توضیح دهند. در صورتی که پلیسی وجود ندارد و بلکل از فیلم بیرون است.
در ادامه قطبی زاده بیان داشت: یک فَراری در جستجوی فِراری. این فیلم، فیلمی خیابانی است. اگر موضوع فیلم علت فرار این دختر و میسر حرکتش بود می توانست برای من سرگرم کننده تر و جذاب تر باشد. بنظرم صورت مسئله کمی اشکال دارد. این دختر چطور بدون هیچ آدرسی به تهران آمده است؟ چطور در فیلمی از داوودنژاد می بینیم که برای آنکه بفهیم دختره کسی را ندارد، دست در کیفش کند و ما ببینیم کسی را ندارد؟ از داوود نژاد بعید بود. تنها چیزی که از فیلم برای من جذاب بود، شهرستانی بودن آن است.
به هر حال انتظار از داوودنژاد بسیار بیشتر از این است. این فیلم در قدم اول می ایستد. من در تهران زندگی می کنم، قاعدتا شما وقتی دنبال فراری می گردی، به خیابان نواب یا بهار جنوبی نمیروید! این فیلم ممکن است خوب هم بفروشد، اما بنظرم اشکلات بزرگی دارد و تلاش تنابنده در فیلم بکار نمی آید.
فراستی در پایان نقدهای روز چهارشنبه گفت: من فیلم «نیاز» داوودنژاد را بسیار دوست دارم و «مرهم» هم فیلم خوبی است. اما «فراری» واقعا در حد داوودنژاد نیست و بد است. این فیلم تنها در حد یک فیلم بفروش گزارشی است. این فیلم انقدر پیر، محافظه کار، قابل پیش بینی، لخت و بد است که کاملا قابل پیش بینی است.