کتاب هنری فیلم «بادیگارد» با حضور ابراهیم حاتمیکیا، عوامل فیلم و اهالی سینما، دوشنبه ۱۰ آبانماه در سازمان رسانهای «اوج» رونمایی شد.
ابراهیم حاتمیکیا در این مراسم گفت: روزی اسماعیل، پسرم پیش من آمد و گفت "کاری با این مختصات میخواهیم، انجام بدهیم که در ایران تابه حال انجام نشده است". او نمونههای خارجی را به من نشان داد و گفت که هرکس هرچیزی را که در فیلمش مهم بوده در کتاب ثبت کرده است. من هم دیدم این برای من و سینمای وطنی تجربهای تازه است.
تا به حال نشده بود کسی در حین ساخت فیلم از من بپرسد، تصور ذهنی ات از فیلم چیست؟ و خودش بنشیند آن را نقاشی کند. دیدم تجربه خوبی است و با هنرمندی آقای کلاری عینی شد، با این کتاب خواستیم زکات تجربهای که در این فیلم کسب کردیم را بپردازیم.
چند روز پیش دیدم که فیلم «بادیگارد» را در تلگرام با کیفیت خیلی خوب برای دانلود گذاشتهاند و در شبکههای ماهوارهای هم آن را پخش میکنند، متاسفانه تا فیلم پخش میشود، ضربات اقتصادی این چنینی هم میخورد که پیکرهی سینمای ما را نحیف میکند.
امیدوارم با وجود این ضربات، این اتفاق هم برگ تازهای در این سینمای نجیب و تازه باشد که هرجا میرویم بابت آن سرمان بلند است.
احمدرضا درویش: میخواستم حرف دلم را بزنم اما همهاش را که نمیشود گفت؛ بنابراین تصمیم گرفتم اینجا نمایشی را اجرا کنم.
اگر رسول ملاقلی پور زنده بود حتماً در این مراسم حاضر میشد. حالا من تصمیم گرفتم به جای رسول حرف بزنم.
من و او مشترکاتی داشتیم؛ او هم کمی عصیان داشت و هردو با موج انفجار رفیق بودیم اما او با فریاد زدن آرام میشد و من با قرصهای قوی آرامبخش.
اگر رسول اینجا بود حتماً فریاد میکشید و میگفت چرا این کتاب را چاپ کردید؟ چرا این فیلم را ساختید؟ برای که؟ برای چه؟ مگر سرت درد میکند برادر من! برای چه خودت را معرفی میکنی؟ برادر، سینمای ایران این کتاب را نمیخواهد. چیزهای دیگری میخواهد. مگر تخم دو زرده کردهای؟ این سروصداها برای چیست؟ خودت را تابلو میکنی که چه؟ این کتاب برایت هزینه خواهد داشت؛ خواهی دید!
کارگردان فیلم «رستاخیز» در ادامه با بیان اینکه خودم را خیلی سانسور کردم، بخش دوم سخنانش را به خواندن یادداشتی ستایشآمیز درباره ابراهیم حاتمیکیا اختصاص داد که از رسانهها خواست آن را منتشر نکنند.
محمود کلاری: تهیه استوریبرد از فیلم بادیگارد تصمیمی بود که گرفته شد تا هرآنچه در فیلمنامه بود عینیت پیدا کند. اسماعیل حاتمیکیا در این کتاب هم سعی کرده عنوان «آرت بوک» را به نوعی ترجمه کند اما اسمش هرچه باشد، آنقدر مهم نیست که خود کار مهم است.
مهمترین اتفاق بدیع بودن و اولین بودن است. کتاب عکس برخی فیلمها قبلا منتشر شده که بیشتر اعتبار نگاه عکاس را دارد اما اینجا کار دیگری انجام شده.
نمونههای خارجی این نوع کتاب مربوط به فیلمهای «بیگ پروداکشن» است.
در این زمینه در دنیا تاکنون حدود ۴۰ کتاب منتشر شده و بسیار مفتخرم که بگویم این کتاب چیزی کمتر از آنها ندارد و جنبهی ماندگاری هم دارد. میتواند منبعی باشد تا هرگاه خواستیم دورهای از سینمای ایران را مرور کنیم این کتاب گویای وضعیت سینمای ایران در سال ۹۵ باشد.
اسماعیل حاتمیکیا فرزند ابراهیم حاتمیکیا: اگر روحیه جوانی و نوگرایی در سازمان رسانهای اوج نبود به منِ جوان اجازه داده نمیشد کار کنم، اظهار کرد: تهیه این کتاب کاری خلق الساعه نبود.
این کتاب هفت هشت ماه کار برد و پله پله به اینجا رسید.
من در تصحیحات چندباره کتاب بیگناهم و این پدر بود که کار را سخت میکرد! پدر مشوق من بود و در عین حال می خواست من را آزمایش کند. من هم کوتاه نیامدم چون این ویژگی کمالگرایی را از خود ایشان به ارث بردهام هرچند این روحیه ممکن است خیلیها را اذیت کرده باشد.
این کتاب تحفهای است به سینمای محترم و نجیب ایران.
مریلا زارعی: با اینکه خودم در کار حضور داشتم تهیه این کتاب برای من حرکت قابل توجهی بود.
کاش سرگروههای کاری در پروژه هم میتوانستند یافتههای خود را از این پروژه عظیم در این کتاب ثبت کنند.
بادیگارد برای من تجربیات زیادی در عرصه هنری داشت.
هرکدام از عوامل هم چالشهای خود را داشتند که در رأس آنان آقای حاتمیکیا آن را مدیریت میکرد.
در سالهای اخیر پسوند فاخر به وجود آمده که متأسفانه بار تحقیر هم پیدا کرده و چون وقتی میگوییم پروژه فاخر است بودجه کلان در ذهن میآید اما در این فیلم هم موضوع و هم نگاه کارگردان فاخر بود.
مدیرعامل خانه سینما: فرزندان حاتمیکیا پا جای پای پدر گذاشته و وارد سینما شدهاند.
این سنت جذاب به ارث رسیدن شغل پدری در بین مردم تبدیل به عیب شده اما در سینما همچنان این اتفاق میافتد و سینماگران هم از آن استقبال میکنند و در عین حال به فرزندان خود هم سخت میگیرند؛ نجابت حاتمیکیا را در گفتار فرزندش هم میشود مشاهده کرد و این ارزشمند است.
برای اینکه خلاقیت انباشتشده بین سینماگران و نوجویان سینمای ایران به پرواز دربیاید، دانش نیاز اساسی ماست و خوشحالیم که حالا متنی از یک دانش قابل انتقال به همهی ما وجود دارد.
فاصلهی انتشار یک فیلم تا وارد شدن به شبکه قاچاق تنها دو ساعت و نیم است و فاصله ی آن تا پخش از شبکههای ماهوارهای چهار ساعت و نیم! حجم مالی خسارت قاچاقچیان را هم جرئت نمیکنم بگویم؛ آن کسانی که از سینمای ایران دائماً ایراد میگیرند کجا هستند که حمایت کنند؟ در این فضای حقوقی در سینمای ما الان پروانه نمایش هم برای فیلم میگیریم اما نمیتوانیم آن را اکران کنیم!
فریدون جیرانی: این کتاب از دو جنبه قابل بررسی است; یک جنبه خود کتاب است که اقدام منحصر به فرد هنری است که یک جوان دست به تهیه این کتاب زده.
سرمایهگذاری که پشت کتاب بوده هم مهم است چون سرمایهگذار گذری نبوده و با فکر و اندیشه این کتاب را با این شکل و شمایل منتشر کرده.
جنبه دیگر این است که یک توان هنری قابل توجه وجود داشته که به نظرم بالاتر از سینمای ایران است و فیلم «بادیگارد» آگاهی را با طراحی صنعتی مخلوط کرده است.
متأسفم که سیاست داخل سینمای ما شده و تشخیص درست را از ما گرفته.
فضای دوقطبی کاذبی به وجود آمده که نیروهای سینما را در دو جریان موسوم به سینمای مستقل و صنعتی سوق داده که به نظرم تعریف آنها هم درست انجام نشده است.
متأسفم که این فیلم در جشنواره دیده نشد اما خوشحالم که با این کتاب دیده میشود.
من از کلاری عزیز خوشم میآید که عضو هیچ دسته و گروهی نیست و فقط به سینما میاندیشد.
شهاب اسفندیاری، علیرضا تابش، علیرضا رضاداد، سید محمود رضوی، آزیتا موگویی، محمدرضا شفیعی، کامران ملکی و حبیب ایلبیگی نیز حضور داشتند.