جشنواره ها
سینما
بازیگران
شبکه خانگی و تلوزیون
آخرین اخبار
داغ ترین اخبار
اخبار بازیگران
اخبار فیلم ها
مشارکتکنندگان
ایجاد
راهنمای مشارکت در فیلسین
ویدیو ها
تصاویر
نقد و بررسی “خداحافظی طولانی”
بای بای سینما
خداحافظی طولانی فیلمی به کارگردانی فرزاد موتمن، نویسندگی اصغر عبدالهی و تهیهکنندگی فرزاد موتمن و علی حضرتی محصول سال ۱۳۹۳ است. این فیلم داستان مردی است که از اتهام یک قتل جنجالی تبرئه شده ولی جامعه و اطرافیانش هنوز به عنوان مجرم نگاهش میکنند. مرد که درگیر یک رابطه عاطفیست، برای تداوم عشق و زندگی باید بر این بحران غلبه کند با سلام و عرض وقت بخیر بنده مهیار محمد ملکی در خدمت شما هستم تا با هم نگاهی به فیلم یک خداحافظی طولانی داشته باشیم خداحافظی طولانی ساخته فرزاد موتمن جز ان دست پروژه هاییست که هیچگاه اغاز نمیگردد و فی الواقع در کل پروسه زمانی خود به شرح حال یحیی مرد جوانی که همسر خود را از دست داده است میپردازد این وسط تنها موتور محرک قصه بازی قابل قبول وباور سعید اقا خانی در نقش یحیی میباشد سعید اقا خانی در این فیلم به درستی از تمامی نقش ها و تیپ های قبلی خود گذر کرده و شخصیت جدیدی خلق کرده است نقطه مقابل وی بازی ساره بیات است که به طور کامل تیپ میباشد ضمن اینکه ایشون در نوع بیان و لحن گفتارش کد هایی را در دل قصه لحاظ میکند که این موضوع سبب اسپویل شدن بخش فلج داستانی میگردد از موسیقی برایتان بگم که به شدت فاجعه است : ۱:عدم رعایت تکنیک در شیوه نواخته شدن موسیقی در پس زمینه فیلم ۲:زمان های حساب نشده ورود و خروج موسیقی به عبارت دیگر موسیقی با فاصله زیادی از کار حرکت میکند و هیچگاه حس و حال خوبی را به مخاطب خود منتقل نمیکند موتمن در تقطیع پلان و شیوه به کارگیری دوربین در نوع قاب بندی ها بسیار پر اشتباه ظاهر شده است به طوریکه این نوع فضاسازی هیچگاه به ما رنگ و بوی یک زندگی نمیدهد شیوه روایت فیلم به صورت اول شخص و از دید یحیی میباشد که این موضوع در طول کار به جهت قاب بندی نادرست (همانند جابه جایی میان سکانسی با کرین )خلافش ظاهر میگردد همانطور که عرض شد خداحافظی طولانی هیچگاه به گره اصلیش ورود نمیکند و همیشه با یک فاصله ای نسبت به اصل واقعه حرکت میکند این بدین معناست که کل فضای قصه پر شده از عاشقانه مبهمی که نه پیشبردی در فضای طولی و نه حتی حرفی در زمینه شخصیت پردازی دارد موتمن به نوعی این ضعف خود را پشت لایه به ظاهر معمایی و راز الود قصه اش پنهان کرده است که در ادامه بیشتر در رابطه اش صحبت میکنیم در بحث فیلمنامه نویسی با نوع دیالوگی طرف هستیم که هیچگاه حس و حال واقعی یک زندگی را برای ما محقق نمیسازد هر چه هست شبیه برگ هایی از کتب شاعرانه یکی از شعرا برای چند دهه قبل است به بهانه خداحافظی طولانی بد نیست اشاره ای به یکی از اشتباهات رایج و متداول کارگردانانی همچون موتمن در شیوه پرداخت ژانر معمایی و راز الود داشته باشیم قبل از ورود به این بحث یک تعریفی از این ژانر خواهیم داشت ژانر معمایی و راز الود به گونه ای از ژانر ها اتلاق میگردد که در ان مخاطب هیچگاه فضای کامل قصه را رویت نمیکند این بدین معناست بخش عمده ای از کار به صورت پنهان در فیلمنامه گنجانده شده است شیوه برملا کردن رازو رمز های قصه عمدتا به صورت قطره چکانی ما را طوری همراهی میکند که این توزیع اطلاعات کل فضای قصه را بپوشاند نوع سیستم روایی معمولا دانای کل نبوده و به صورت اول شخص میباشد این موضوع سبب میگردد که اصلی ترین دستاورد این ژانر به سادگی محقق گردد و ان چیزی جز سورپرایز نیست که در تعریف سینمایی ترش ما ان را غافلگیری میخوانیم برخی کارگردانان و فیلمنامه نویسان بزرگوار این سرزمین عمدتا به دلیل واقف نبودن به اصالت وجودی ومعنایی این ژانر دچار اشتباهات متداول و رایجی میگردند اشتباهه کجاست ؟ ۱:زود شروع شدن قصه ۲:دیر شروع شدن قصه ۳:شروع نشدن قصه (همانند خداحافظی طولانی) در مورد اول کارگردان در همان وهله اول سعی دارد بدون هیچ پیش در امدی با یک فلش فوروارد یا ... به اصل واقعه توجه کند که به دلیل نبود شخصیت پردازی جالب توجه عمدتا شکست خورده میباشد در مورد دوم کارگردان یا فیلمنامه نویس به دلیل حضور ابهام و پراکنده شدن ان در کل فضای قصه زمان نسبتا زیادی را در بخش پیش درامد درجا میزند این درجا زدن سبب میگردد تا مخاطب از پروژه به میزان زیادی فاصله بگیرد حالت سوم دقیقا همان حالتیست که موتمن به سراغش رفته است قصه هیچگاه شروع نمیشود عبداللهی ضمن به کارگیری یک گره در کار سعی داشته تا به نوعی با ایجاد لایه معمایی هیچگاه به فضای اصلی قصه ورود نکند به عبارتی انچه که مخاطب با ان طرف حساب هست دیالوگ های بی معنا .شخصیت پردازی نامفهوم .موسیقی غلط و هر انچه که به نوعی ما رایاد بودن در نقطه صفر مرزی در فیلمنامه میاندازد مرزی که یک سمتش قصه و سینما است و سمت دیگرش پوچی موتمن در زمینه به کارگیری تکنیک های فیلمبرداری همچون کلوز اپ و لانگ شات وامثالهم به نسبه خوب کار کرده است در کل زمان پخش فیلم ما با دومورد درگیری رو به رو هستیم این موارد نیز نسبتا خوب کار شده است : ۱:میزانسن خوب درگیری اول (محمد و یحیی) ۲:تقطیع پلان خوب ۳:حفظ درست راکورد در سر ضرب پلان ها طول کشیدن بدون معنای برخی سکانس ها و همچنین تکرار روز مره انها هم به نوعی ما را یاد پلان های زاید و اضافی میاندازد و هم اینکه خارج از صبر و تحمل تماشاچی میباشد میترا حجا ر(طلعت) به هیچ عنوان شخصیتش در دل قصه واکاوی نشده و به مخاطب شناسایی نمیگردد این در حالیست که وی قرار است همان برگ تغییر قصه ما باشد و باعث ایجاد تحول در زندگی شخصیت اصلی ما گردد ضمن اینکه عاشقانه (طلعت و یحیی) هیچگاه عاشقانه نمیشود و همه ان در دیالوگ گویی هایی خلاصه میگردد که از زندگی منو شما بسیار دور است اینکه عبداللهی تنها به یک گره و انهم گره اصلی در پیشبرد فضای فلج داستانی اش اکتفا کرده قطعا نقطه ضعف بزرگی برای پرونده کاری اش قلمداد میگردد چرا که برای دراماتیزه کردن درست یک کار نیاز است مراحل زیر طی شود خلق گره های کوچک داستانی در مسیر فی مابین ابتدا تا انتها ی قصه ضمن رعایت حفظ چارچوب و برگردان درست گره ها به دل قصه به عبارتی شخصیت پردازی و داستان دو المان مهم یک قصه در حد پایینی ظاهر میشوند این حد پایین انجا خودش را خوب به نمایش میگذارد که وقتی در بخش های پایانی عبداللهی دست به دامن عناصر غافلگیری در قصه اش میشود هیچکدام برای مخاطب مهم جلوه نمیکند قصه با ورود به نیمه پایانی به جای صعود دچار افول بیشتری میشود و همچنان تنها کسیکه حضور موثری دارد جناب اقای سعید اقا خانی است که سعی دارد با حضور خود قلب تپنده و موتور محرک قصه باشد جمع بندی نهایی خداحافظی طولانی قطعا خداحافظی موتمن با سینما تلقی میگردد چرا که این فیلم به هیچ عنوان نمیتواند قصه ای خلق کند که مخاطب و تماشاچی را درگیر خود کند