جشنواره ها
سینما
بازیگران
شبکه خانگی و تلوزیون
آخرین اخبار
داغ ترین اخبار
اخبار بازیگران
اخبار فیلم ها
مشارکتکنندگان
ایجاد
راهنمای مشارکت در فیلسین
ویدیو ها
تصاویر
نقد و بررسی “سایههای موازی”
یک اقتباس بی فرجام
سایههای موازی سومین فیلم اصغر نعیمی به عنوان کارگردان، نویسندگی سعید عقیقی و تهیهکنندگی علی توکلنیا و حسن توکلنیا محصول سال ۱۳۹۳ است. این فیلم به اقتباس از داستان کوتاهی از داستایفسکی، به نام «نازنین» ساخته شده است. این فیلم در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شده است. اصغر نعیمی (زاده ۱۳۵۲ - تهران) نویسنده و کارگردان اهل ایران است.اصغر نعیمی از سال ۱۳۶۸ فعالیت مطبوعاتی خود را به عنوان نویسنده و منتقد در نشریات مختلف شروع کرد. او فعالیت خود را به عنوان برنامهریز و دستیار کارگردان با فیلمسازانی نظیر کیانوش عیاری و فریدون جیرانی ادامه داد در نهایت بد نیست نگاهی داشته باشیم به میز نقد پر حاشیه برنامه هفت با موضوعیت سایه های موازی در ۳۰ مهر ۱۳۹۵ و در ۴۰ امین قسمت از برنامه هفت که اختصاص داشت به نقد فیلم سایههای موازی، اصغر نعیمی به عنوان کارگردان فیلم دربرابر مسعود فراستی حاضر شد. این برنامه یکی از پرچالشترین برنامههای هفت بود. فراستی در اولین نظر خود دربارهٔ این فیلم گفت: «داستان داستایفسکی فوقالعاده است و اقتباس سعید فاجعه است.» اصغر نعیمی در همان ابتدا کار به نقدهای مسعود فراستی واکنش نشان داد. اما در ادامه با نقدهای تندتر مسعود فراستی روبرو شد. فراستی عنوان کرد که این فیلم از فیلم فارسی هم بدتر است؛ و همچنین گفت: نویسنده عرضه اقتباس از این داستان را نداشتهاند. این فیلم حتی یک حرکت دوربین درست هم ندارد. بحث بر سر فیلم بالا گرفته بود که اصغر نعیمی از ادبیات به کار برده شده از سوی فراستی درباره نویسنده فیلماش ناراحت شد و گفت: «من خیلی مردد بودم تا به این برنامه بیایم. این درست نیست که به فیلمنامه نویس بگوییم عرضه این را نداشته است. رسانه عمومی جایی است که وقتی ما در آن صحبت می کند باید مراقب باشیم از چه ادبیاتی استفاده می کنیم. فیلم من فیلمفارسی است! فیلمفارسی شرف دارد به اینکه مثل تو بنشینم جلوی تلویزیون از یک رانت و موقعیت مسمومی استفاده کنیم و بدانیم هیچ کسی هم جوابی به ما نمیتواند بدهد.» نعیمی با مخاطب قرار دادن فراستی در ادامه گفت: «مسعود! تو مسیری که میروی مسیر غمانگیزی است و آدم غمانگیزی شدهای! من دلم برایت میسوزد.» پر واضح است زمانیکه به تماشای سومین پروژه سینمایی نعیمی نشستم انتظار کاری را داشتم که حداقل در بحث محتوا تکلیفش با خودش روشن باشد این بدان معناست که مخاطب به محض ورود به قصه با فضای غیر داستانی و حتی غیر سینمایی و فقط گاهی ادبی مواجه میشود اینکه من به عنوان تماشاچی به چه میزان مسلط به مفاهیم قصه نازنین از داستایوفسکی هستم یا نیستم مادامی ارزشمند و جالب توجه است که قصه وارد فاز داستانی و کشمکش های خاص خودش شود اما به جای ان در بهترین حالت ما شاهد روخوانی بخش هایی از کتاب نازنین در قالب نرییشن از جانب کاراکتر فرهاد و نازنین در قصه هستیم به عبارت دیگر تمرکز اصلی سعید عقیقی در تفهیم مفاهیم کتاب نازنین بوده است اما هیچ جا این بزرگوار نمیتواند با ادویه های خوب داستانی قصه اش را مزه دار کند هر چه هست فقط یک نثر به شدت ادبی با نوع روایت خاص خودش میباشد که هیچ طعم و بویی از داستان و سینما به ما نمیدهد باید اینطور به عرض برسانم که فیلمنامه پر اشتباه ظاهر شده است دیالوگ ها به شدت ضعیف و حتی کودکانه نگاشته شده اند تا انجا که این نوع دیالوگ نویسی سبب کم ارزش نمودن بازی بازیگران در صحنه شده است میخواهم اینطور عرض کنم که هنر بازیگری اقای پور عرب و خانم حسن پور انقدر بد نیست که دیالوگ ها بد است ی مقداری در مورد نرییشن در کار حرف بزنیم اساسا نرییشن چیست ؟ نرییشن ان بخش از کار تلقی میگردد که صدای بازیگر در جهت پیشبرد بخش داستانی و همچنین انتقال احساسات وی و حتی گاهی شخصیت پردازی او روی تصاویر به صورت صدا گذاری در استودیو اتفاق میافتد حال سوال بدین صورت مطرح میگردد اساسا در بحث نرییشن منطق چه سهمی ایفا میکند ؟ خط پر رنگ و نکته اصلی نرییشن منطق است یعنی زمانیکه منو شما فیلم تماشا میکنیم انتظار داریم رابطه علت و معلولی بین تمام عناصر داستانی و غیر داستانی برقرار باشد به عبارت دیگر در بحث نرییشن باید بدانیم صدا از کجا و چه زمانی و برای چه کسی شنیده میشود اینکه کارگردان در بحث صدا گذاری صرفا مخاطب خود را هدف قرار دهد اصلا با مفاهیم سینما همخوانی ندارد کاری که نعیمی بارها و بارها تکرار میکند نکته پر ابهام دیگر سایه های موازی اینجاست زمانیکه بخش عمده ای از قصه با صدای فرهاد (ابوالفضل پور عرب )جلو میرود این بدین معناست که قصه بر پایه و محوریت وی حرکت میکند که در نیمه پایانی با یک نرییشن از نازنین خلاف این موضوع ثابت میگردد به عبارتی کارگردان بدون اهمیت به فرم کار را جلو برده است اشتباه بزرگ دیگر سایه های موازی انجا معلوم میشود که قصه انقدر با فرهاد جلو میرود که ما همه چیز را در شخصیت فرهاد میبینیم اما واقعیت امر حضور نازنین و مسایل پشت پرده اوست یعنی بهتر میبود قصه از دید نازنین و نگاه او اتفاق میافتاد در بحث موسیقی به غیر از قسمت های پایانی بقیه ها جاها حضورش ناهماهنگ و غلط است به طور کل در ورود و خروج موسیقی منطقی وجود ندارد ضمن اینکه جایی ام که هست المان موثری محسوب نمیگردد بیاییم سر قصه سوال :ما قرار است در سایه های موازی چه چیزی را شاهد باشیم ؟ سایه های موازی میبایست روایتگر قصه عاشقانه زن و مردی میبود که علیرغم تفاوت فکری و عقیده ای در تلاش هستند که رابطه خود را حفظ,کنند اما ارام ارام بند های رابطه طوری از هم گسسته میگردد که دو نفر دیگر نمیتوانند زندگی خوش و بی دغدغه ای را تجربه کنند یعنی اگر داستان نداریم به جایش قرار است یک شخصیت پردازی پر رنگی را شاهدش باشیم در بخش ابتدایی کار ما باید به وضوح عاشقی و موج عشق را بین این دو نفر مشاهده میکردیم که نیست در بخش دوم ما باید از ریز زندگی این دو نفر و راز و رمز زندگیشان به شیوه داستانی با خبر میشدیم که نیست در بخش پایانی ما باید,میدیدیم که این دو نفر چگون رابطه شان از عشق فراوان به نفرت ختم میشود ؟ فی الواقع هر جا نعیمی یا عقیقی در کار به پیچ یا مشکلی خورده اند برای فریب مخاطب خود دست به دامن مفاهیم ادبی یا شاعرانه هایی از جنس داستایفسکی شده اند شاعرانه هایی که ما را به فکر وا میدارد این محاوره عجیب بین این دو نفر کجای زندگی ما مشاهده میشود ؟ فرهاد و نازنین کجای زندگی ما هستند ؟ این یعنی علاوه بر نبود بخش داستانی و شخصیت پردازی خوب همذات پنداری هم اتفاق نمیافتد اینجاست که مخاطب یا در سینما به ساعت خودش مینگرد یا خمیازه میکشد یا در بهترین حالت پا روی پا میگذارد و با موبایلش انگری برد بازی میکند خب در مورد پی او وی کمی حرف بزنیم پی او وی چیست ؟ نمای شاهد از دوربین خب چقدر این موضوع درست اتفاق میافتد ؟ پاسخ :زمان های به کارگیری تکنیک توسط کارگردان و همچنین نوع بازخورد بازیگر در ارتباط با دوربین بدون توجیه منطقی اتفاق میافتد یعنی هر جا پی او وی داریم نگاه بازیگر سمت و سویی غیر از دوربین دارد حدیث فولادوند و شهاب حسینی هم در معدود سکانس هایی از فیلم حضور دارند که نه بازی هایشان خیلی چنگی به دل میزند نه تکانی به داستان میدهند در اخر سایه های موازی اصغر نعیمی علیرغم اقتباس از یک رمان فوق العاده از داستا یوفسکی نتوانست انطور که باید و شاید دین اش را ادا کند به عبارتی میوه و ثمره پروژه نعیمی هیچ چیز غیر از بازخوانی ادبی از کتاب داستایوفسکی نیست باید تاکید کنم سایه های موازی در بخش داستانی و شخصیت پردازی کاری از پیش نبرده است ضمن اینکه تمهیدات خاص تکنیکال هم جهت زیبایی سازی و خلق صحنه های سینمایی اتفاق نیافتاده است فقط هر چه هست بازی هست و دیالوگ که انهم به شدت ضعف دارد