من، مانی حقیقی، از آثارم جدا هستم
امروز ۲۵ تیرماه سالروز تولد کارگردانی است که از سینمای هنری بیزار است، سعی میکند فیلمی بسازد که ارزش از ترافیک رد شدن را داشته باشد و معتقد است که بعد از فوتش است که باید آثارش تحلیل شوند. در گزارش پیشرو مروری میکنیم بر کارنامه هنری مانی حقیقی.
«سینمای هنری حوصله من را به شدت سر میبرد.»
بگذارید زندگی هنری مانی حقیقی را با این جمله از خودش آغاز کنیم.
سینمای هنری حوصله من را به شدت سر میبرد. اصلا هیچ علاقهای به آن ندارم. به نظرم ادا و افاده است. سالهاست هیچچیزی به من اضافه نکرده. البته آثار هو شیائو شین، هانکه یا بلاتار را دوست دارم و اینها هم همه فیلمهای هنری هستند. اما اینها فیلمهای محشری هستند. بقیه فیلمهای آنسبکی، یعنی بقیه ۹۹ درصدشان، واقعا حوصلهام را سر میبرند. دلیلش هم این است که فیلمساز تصور کرده همینکه من آمدم و در سالن سینما نشستم و دارم به فیلم نگاه میکنم کافی است. هیچ مسئولیتی ندارد که بالاخره میهمانی آمده و باید سرگرمش کرد! این قضیه در ضمن مربوط به زندگی در تهران که خود شما هم بودهاید و میدانید، میشود. این مسئله برای من خیلی مهم است.
تهران مشکلات عظیمی در زمینه ترافیک دارد. برای سفر از نقطه الف به نقطه ب باید خیلی تلاش کرد؛ چون کلی ترافیک، تنش و آلودگی شدید هست و خلاصه سفری در کار است و اگر آدم بخواهد به «نقطه ب» برود و این نقطه سینما باشد، ای کاش که فیلم خوبی باشد چون آدم این همه بدبختی از سر گذرانده. من که فیلم میسازم به این فکر میکنم و سعی میکنم فیلمی بسازم که ارزش از ترافیک رد شدن را داشته باشد تا مردم که فیلم را دیدند، بگویند شکر خدا، میارزید.
جدا از اینکه مانی، نوه ابراهیم گلستان، کارگردان، نویسنده و مترجم برجستهٔ ایرانی و مادرش لیلی گلستان از مترجمان سرشناس و پدرش نعمت حقیقی فیلمبردار پرآوازه ایرانی است خودش نیز به کارگردان صاحب سبکی تبدیل شده.
تا آنجا که برگزارکنندگان جشنواره فیلم مادرید با نگاهی موشکافانه به سینمای ایران، سینمای آبسورد را وجه متفاوت و قابل توجه این سینما ارزیابی کردهاند و با هدف بررسی ابعاد مختلف این یافته مراسم بزرگداشتی برای مانی حقیقی به عنوان یکی از فیلمسازان تاثیرگذار این گونه تدارک دیدهاند.
این جشنواره اسپانیایی دربارهی مانی حقیقی نوشت: «به شکل سنتی در جامعه ایرانی شوخی ابزاری ارزشمند برای ابراز نارضایتی بوده است و تاریخ معاصر ایران منبع اصلی الهام فیلمسازان جسوری است که با کمدیهای سورئال گرفتاریهای هموطنانشان را بیان میکنند. استاد مسلم این ژانر مانی حقیقی است که کار اخیرش «اژدها وارد میشود» در جشنواره برلین نخستینبار در سطح بینالمللی به نمایش درآمد.
کارگردان مخلوطی از مستند، فیلم نوآر، علمیتخیلی و کمدی آبسورد ارائه میکند تا آشفتگی و فساد مربوط به زمان شاه را بازتاب دهد.»
خودش اما معتقد است: من همیشه میکوشم یک ساختار ساده سهپردهای داشته باشم؛ یعنی مشکلی هست و مشکل را باید حل کرد. به سمت حل مشکل حرکت میکنیم و حالا یا حلش میکنیم یا نه و داستان همین است و همین بلافاصله به ایجاد علاقه در مخاطب میانجامد.
حداقل مردم میدانند داستان فیلم راجع به چه چیزی است و به کجا میرود. بعد حول این خط ساده من میتوانم خیلی کارهای دیگر هم انجام دهم که باعث شود شما بگویید پستمدرن است یا چه و چه، اما من واقعا قصهگوی کلاسیکی هستم. بر خلاف کلیشههای رایج در رسانهها، من با امکاناتی محدود، تلاش میکنم که مردم را با جنبههای دیگری از ایران درگیر کنم.
مانی حقیقی ۱۷ سال از زندگی خود را در کانادا سپری کرد، در سال ۲۰۰۰ به ایران بازگشت. نخستین فیلم او «آبادان» نام دارد که بدون اجازه رسمی تهیه شد. این فیلم به خاطر عدم مجوز دولتی، سانسور شد. شاید بکارگیری ناسزاهای فراوان و اشاراتی به جنگ ایران و عراق در فیلم به مذاق سانسورچیان خوش نیامد. اما مانی محدودیت و سانسور پیش از انقلاب اسلامی را نیز بخشی از فرهنگ ایران به حساب میآورد.
«آبادان» بدون مجوز رسمی، بدون اجازه و کمک دولتی ساخته شد و طبیعتاً پس از نمایش اولیه آن، به سرعت ممنوع شد. این فیلم کماکان در ایران ممنوع است اما حقیقی تجربه خود را در زمینه ساخت فیلم «آبادان» جالب میداند. موفقیت این فیلم در خارج از کشور، وزارت ارشاد اسلامی را واداشت تا از فیلم دومش «کارگران مشغول کارند» پشتیبانی به عمل آورد. به گفته حقیقی، «آنان میدانستند، این فیلم نیز، به هر حال در خارج، به نمایش گذاشته خواهد شد.»
«کارگران مشغول کارند» به دور از ساختارهای کلاسیک، تک لوکیشن و با بازيگران متعدد به کارگردانی مانی حقیقی و بر اساس طرحی از عباس کیارستمی روایت چهار دوست قدیمی (آتیلا پسیانی، احمد حامد، محمود کلاری و امید روحانی) است که با دیدن تخته سنگی بزرگ در کنار جادهای کوهستانی، از سفر باز میایستند. آنها تلاش میکنند که تخته سنگ را در بیاورند. در زمانی که هیچکس انتظارش را ندارد، سرنوشت دیگری برای تخته سنگ رقم میخورد. این فیلم از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شد.
«كنعان» از آن دسته آثاری است كه وظيفه دشواری در قبال برقراری ارتباط با تماشاگران ويژهاش دارد. برای آن گروه از مخاطبان پر و پا قرص سينمای ايران كه به زير و بم مناسبات اين سينما آشنا هستند، همكاری اصغر فرهادی و مانی حقيقی در مقام كارگردان و همكار فيلمنامهنويس فيلم «چهارشنبهسوری» به يكي از اندك تجربههای درخشان ۱۰ سال اخير سينمای ايران تبديل شد.
فيلم كه گويا نيمنگاهی به يكی از مجموعه داستانهای آليس مونرو به نام «تیر و تخته» یا «تیر و ستون» دارد، با فضایی سرد و تیره، زندگی مدرن و امروزی یک زوج را به همراه تردید و کشمکش درونی زن قصه، مینا (ترانه علیدوستی) به تصویر میکشد. او که میخواهد برای ادامه تحصیل به کانادا مهاجرت کند و قصد متارکه از شوهرش مرتضی (محمدرضا فروتن) را دارد، مادر پیر رضا را که در شمال زندگی میکند، از این تصمیم مطلع کرده است. شرط رضا برای پذیرفتن طلاق، سفری به شمال نزد مادر در حال احتضارش است. در این احوال آذر (افسانه بایگان) خواهر مینا که از شوهرش در آلمان جدا شده، و سابقه خودکشی دارد به خانهی آنها میآید و با علی (بهرام رادان) دوست مرتضی و مینا رابطهی صمیمانهای برقرار میکند.
مانی حقیقی: «من کارگردانی هستم که در کارهایم بیشترین تاثیر را از سینمای عباس کیارستمی گرفتم. اما با ساخت «کنعان» میخواستم اثری متفاوت با آموختههایم از سینمای کیارستمی بسازم و اصرار داشتم فیلم گریهدار شود.»
آنها چه نسبتی با هم دارند؟ از کجا آمدهاند و دلیل کارشان چیست؟!!!
این جملهای است که میتوان در معرفی فیلم «پذیرایی ساده» به عنوان چهارمین فیلم بلند مانی گفت.
فیلمی با موقعیتهای خندهدار، هیجانی، خشن و حتی ناراحتکننده و تحقیرآمیز، در روایتی ساده، دربارهی پول، پول و باز هم پول و دو نفر که قصد دارند از پولها خلاص شوند. لیلا (ترانه علیدوستی) و کاوه (مانی حقیقی) در جادههای کوهستانی، نزدیک منطقههای مرزی، کیسههای پنج میلیون تومانی پول را به مردم میدهند و با موبایلشان از عکسالعمل آنها فیلم میگیرند. اما با دزدیده شدن اتومبیلشان و مقداری از پولها، مجبور میشوند که دلیل کارشان را به پلیس توضیح دهند.
مانی حقیقی شکلگیری ایدهی این فیلم را در خلال صحبتهایش با عباس کیارستمی میداند. او میگوید: زمانی که برای فیلمبرداری، فیلم «زندگی و دیگر هیچ» به شمال رفته بودیم، ایشان این سوال را مطرح کردند که اگر میشد به زلزله زدگان آنجا پول داد، چه اتفاقی میافتاد و اساسا این اتفاق خوب است یا نه؟!
او در گفتو گویی که با کیومرث پوراحمد در مجله فیلم انجام داده بود گفت: برای «پذیرایی ساده» اصلا در ذهنم نبود که خودم بازی کنم. در ابتدا به محمدرضا گلزار فکر کرده بودم و هنوز خیلی متاسفم که آن اتفاق نیفتاد. گلزار بازی در «تو ومن» را به فیلم من ترجیح داد. بازی او در این نقش آنقدر برایم زنده و متصور بود که حاضرم دوباره این فیلم را بسازم تا او را در این نقش بگذارم چون واقعا میدانستم که میخواهم چگونه از او استفاده کنم و به نظرم فوقالعاده میشد.
«۵۰ کیلو آلبالو» کمدی پر تب و تاب و پرزرق و برق مانی حقیقی است. فیلمی که یکی از پربازیگرترین فیلمهای اخیر سینمای ایران بهشمار میرود. این فیلم اولین تجربه کمدی حقیقی است و فیلمی که به زبان خودش تمام و کمال تجاری محسوب میشود. یک کمدی رمانتیک با فضایی فانتزی و با موضوع رایج فیلمهای کمدی که با قاعدههای مانی حقیقی تغییر کرده و فضایی جذاب را ارائه میدهد. این فیلم سرشار از بزن و بکوب و تعقیب و گریز است. فیلم با ریختن آب آلبالو بر روی پیراهن داود (ساعد سهیلی) آغاز میشود و او را به آیدا (هستی مهدوی) گره میزند و این دو به جبر به ازدواجی صوری تن میدهند و این اغاز دردسرهای آن دو است. دردسرهایی که به این راحتی حل و فصل نمیشوند.
مانی حقیقی، ۶ سال قبل، پیش از انتخابات ریاست جمهوری قصد داشت این فیلم را که خودش با همراهی فرهاد توحیدی نوشته جلوی دوربین ببرد که این امکان به دلایل شرایط آن مقطع فراهم نشد و چندی پیش قرار بود شهرام شاهحسینی این فیلم را بسازد که با انصراف او، مانی حقیقی این فیلم را ساخت.
«۵۰ کیلو آلبالو» با بیش از ۱۳ میلیون تومان فروش، پرفروشترین فیلم سال ۹۵ محسوب میشود.
يكسال و نيم پيش مانی درباره «آرايش غليظ»، ساخته حميد نعمتالله در شماره ۵۶ مجله ۲۴ نوشت: «وقتي از سينما آمدم بيرون، گفتم نعمتالله در فضای مورد علاقه من فيلم ساخته است. آرايش غليظ را بايد من میساختم. بايد بروم فيلمی بسازم ۱۰ برابر بهتر از آرايش غليظ! اينطوری بود. برای همين هم از نعمتالله تشكر كردم! آرايش غليظ را كه ديدم گفتم صبر كن ببينم! اين فيلم من است! (میخندد)».
این آغازی بود برای «اژدها وارد می شود».
داستانی را در دهه ۴۰ بازگو میکند. مامور ساواک (امیرجدیدی) ماموریت دارد تا به پروندهی قتل یک تبعیدی در یک کشتی به گل نشسته بپردازد. او متوجه میشود که تبعیدی کشته شده است. برخلاف تمام گوشزدهایی که از سمت محلیان به مامور میشود، او جنازه را شبانه در قبرستان کنار کشتی به خاک میسپارد و طبق پیشبینی محلیان زلزلهای رخ میدهد. او به کمک دو دوست زمینشناس (همایون غنی زاده) و صدابردارش (احسان گودرزی) به قبرستان باز میگردند تا سر از راز آنجا در بیاورند. اما اتفاقی شوم به سرنوشت آنها گره خورده است.
الهام فیلم از منابع مختلفی میآید. این فکر ۱۵ یا ۲۰ سال پیش به ذهن من رسید. در سلمانی نشسته بودم و منتظر اصلاح موهایم بودم و خبری را در روزنامه خواندم که راجع به کشف مار بزرگی در گورستانی صحرایی بود. مار همانجا زندگی میکرد و مردم محل پیدایش کرده بودند و بعد یک پرش ژنتیکی داشت و به حیوان بزرگی تبدیل شده بود.
این خبر را میخواندم و از خودم میپرسیدم که آخر این مار در قبرستان چه میکرده و اینجا بود که تخیلم سر به دیوانگی زد. گفتم لابد داشته جسد آدمها را میخورده و اصلا شاید به خاطر همین کار زمینلرزه شود و خلاصه در این فکرها بودم که داستانی در ذهنم شکل گرفت. این داستان مدتهای مدید با من باقی ماند. نمیدانستم باید با آن چهکار کنم.
به نظر میرسید یا فیلم علمی - تخیلی است یا یک نوع «فیلم ب» یا فیلمی با موضوع زامبیها. مدت زیادی طول کشید تا فیلم بدل به این چیزی شد که میبینید. در طول راه خیلی اتفاقها افتاد. مهمترینش این بود که به این نتیجه رسیدم که نباید داستان خطی سادهای راجع به سه نفر بگویم که بهدنبال دلیل زمینلرزه هستند.
فکر کردم باید دو خط داستانی داشته باشیم. یکی دنبال این است که ببیند چه بلایی بر سر این سه نفر آمده و یکی راجع به این سه نفر است که میکوشند ببینند چه اتفاقی در گورستان افتاده. وقتی این دو داستان را کنار هم آوردم فهمیدم میشود این فیلم را ساخت.
این کارگردان خوشفکر و گاهی تندخو، معتقد است: من اصلا برای نقد شدن کار میکنم. فیلم میسازم و تاکیدی هم ندارم که فیلمهایم خوب و ارزشمند هستند یا نه. این فیلمها صرفا چیزهایی هستند که من ساختهام. البته به این معنا هم نیست که همه ماهیت وجودی من در یک یا دو اثرم خلاصه شده باشد. من خودم را از آثارم جدا میدانم. از تحلیلهای منطقی و مستدل از آثارم استقبال میکنم و برایم جذابیت فراوانی دارند.
فکر میکنم خیلی زود است که بخواهیم به کشف جهانبینی من بپردازیم. به نظرم، باید کارم را تمام کنم و بمیرم و بعد این کار انجام شود. بعد از مرگم، اگر اثر به جای مانده از من، ارزش تحلیل داشت، ملت میتوانند آن را تحلیل کنند و نتیجهگیری نمایند. به نظر من تا زمانی که وسط مسیر کاری هستم، این کار قابل تحلیل نخواهد بود. فیلمها قابل تحلیل هستند، اما عملکرد شخصی من و دیدگاهم به دنیا، تنها وقتی که بمیرم، قابل ارزیابی خواهد بود.»
مانی حقیقی سینمای ایران از شما و آثار ارزشمند و متفاوتتان همیشه استقبال میکند.
آقای حقیقی، کارگردان خوشفکر و گاهی تندخو تولدتان مبارک.
برقرار باشید و مانا.