حسن فتحی با تمجید از فیلم سینمایی «زیر سقف دودی» گفت: فیلمسازانی همچون پوران درخشنده نماینده سینمای اخلاقی جامعه هستند و جای تعجب دارد که اثار چنین فیلمسارانی آنطور که انتظار میرود در اکران موفق نمیشود.
به گزارش فیلسین، این کارگردان با اشاره به اینکه به تازگی فیلم «زیر سقف دودی» به کارگردانی پوران درخشنده را تماشا کرده است، بیان کرد: وقتی فیلم را دیدم، بسیار متأسف شدم که این فیلم در اکران با موفقیتی که شایسته آن است روبهرو نشده و شاید دلیل آن به مناسب نبودن زمان اکران مربوط باشد، اما به هرحال جای تعجب دارد که این فیلم به اندازه فیلم قبلی خانم درخشنده (هیس دخترها فریاد نمیزنند) با استقبال همراه نبوده است.
«زیر سقف دودی» از حیث فیلمنامه، ساختار فیلمسازی و کارگردانی و بازی بازیگران چیزی کمتر از «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» ندارد و اتفاقا از آن دست فیلمهایی است که والدین و فرزندان را دعوت کرد تا با هم این فیلم را تماشا کنند، چون مسأله بسیار مهمی در «زیر سقف دودی» مطرح میشود که جزء مشکلات بزرگ جامعه ماست، آن هم این است که نسلهای مختلف جامعه با یکدیگر گفتوگو نمیکنند و اگر این گفتوگو صورت گیرد آن وقت کمتر با مشکل گسست نسلها و پیامدهای ناراحتکننده آن روبرو خواهیم بود.
این فیلم به طور مشخص از نسلها دعوت میکند تا با یکدیگر درباره دلهرهها، نگرانیها و تنهاییهای خود صحبت کنند و بر این نکته تأکید دارد که هر نسلی به نسلهای قبل و بعد از خود باید این فرصت را بدهد تا حرفهای یکدیگر را بشنوند و با هراسها و اضطرابها آشنا شوند تا از این طریق باب مفاهمهی بهتر و مثمرثمرتری بین نسلها ایجاد شود.
«زیر سقف دودی» فیلم خیلی خوش ساختی است و فکر میکنم باید اکران موفقتری داشته باشد، اما اینکه چرا این اتفاق نیفتاده است را خبرنگاران و نویسندگان رسانهها باید تحلیل و بررسی کنند که به چه علت یک فیلم خوب و به نوعی نماینده سینمای اخلاقی جامعه اینطور به اکران درمیآید و نیمه خاموش از کنار آن عبور میشود؟
فتحی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره بحثهایی که اخیرا زیاد مطرح شده، مبنی براینکه سینمای ایران را فیلمهای بفروش و کمدی فرا گرفته و بسیاری از فیلمهای جدی، اجتماعی و خوبی که در سالهای گذشته ساخته شده به شکلی در محاق توقیف قرار گرفتهاند،با اشاره به نگران کننده بودن این مباحث اظهار کرد: این وضعیت، سینمای آن گروه از فیلمسازانی را تهدید میکند که دغدغههای عمیق اجتماعی و خانوادگی دارند و صرفا بر اساس دغدغههایی که برای جامعه خود دارند فیلم میسازند. خانم پوران درخشنده هم از این نوع فیلمسازان است که فیلم میسازد تا دغدغه، درد یا یک معضل و مشکلی از جامعه و خانواده امروز را مطرح کند.
در سینمای آمریکا روی این نوع فیلمهایی که ارتباط مستقیم با فرهنگ جامعه دارند سرمایهگذاری زیادی میشود آن هم در شرایطی که در آنجا دولت نظارتی ندارد و تمام سینما زیر ید بخش خصوصی است، اما روی فیلمهای جدی که مخاطبش خانوادهها هستند و معضلات جامعه را مطرح میکنند به شدت کار میشود.
در این اوضاع نباید فراموش کنیم که رسانهها و سیاستهای سینمایی در سمت دادن به ذائقه سینمایی و نمایشی مردم میتوانند نقش موثری داشته باشد. برای من به عنوان کسی که سالها است مشغول ساخت سریال و فیلم سینمایی هستم بسیار تأسفآور است که با فیلم خوش ساختی مثل «زیر سقف دودی» از کارگردانی مثل خانم پوران درخشنده که با چند فیلم خوب، دغدغههای اجتماعی و خانوادگی خود را اثبات کرده است اینگونه برخورد میشود و توقع داشتم از این فیلمها که آثاری سالم هستند و خانوادهها مخاطبان اصلی آن باید درنظر گرفته شدهاند، حمایت بیشتری شود.
متأسفم از اینکه هنوز این ذهنیت برای خیلی از مدیران و مسئولان در این مملکت جا نیفتاده که به خدا قسم هیچ فیلمی، هیچ خطری برای جامعه ندارد و خطراتی که یک جامعه را تهدید میکنند باید در زمینههای اقتصادی و اجتماعی جستوجو شوند. در واقع وظیفه فیلمها فقط برملا کردن این خطرها است و اساساًَ وظیفه سینما، تئاتر و ادبیات همین است تا آنچه را در زیر لایه خاکستری جامعه اتفاق میافتد، نشان دهند، در حالی که بعضیها میخواهند چیزی دیده نشود ولی اشتباه میکنند چرا که فیلمهای سینمایی در تمام جوامع نقش یک یاری دهنده و مددکار را دارند تا مشکلات آن جامعه دیده شود.
به یاد دارم زمانی را که مسأله ایدز مطرح شد و در تلویزیون و جاهای دیگری میگفتند هیچ حرفی زده نشود، اما نتیجهی آن چه شد؟ جز همین آمارهای بالایی که به صورت رسمی و غیررسمی از تعداد مبتلایان به ایدر میشنویم؟ بنابراین نگفتن و پنهان کردن، حکم همان مهمانخانهای را دارد که آشغالهایش را زیر فرش میزنند در صورتی که با پاک کردن مسأله به این شکل، خانهمان در طولانی مدت بوی آشغال میگیرد.
هنرمندانی که درباره جامعه حرف میزنند و متهم به سیاهنمایی میشوند، سیاهنما نیستند بلکه آدمهایی بسیار وطن پرستی هستند و با کمال صداقت و عشق به مملکت خود میپردازند و از هر درد و غمی که این جامعه را نشانه میگیرد اندوهگین میشوند و به امید اینکه با نشان دادن یک سری مسائل و مشکلات جامعه راهحلی برای رفع آنها پیدا شود، فیلم میسازند. این در حالی است که سخیفترین و غیراخلاقیترین رفتاری که در این سالها گاهی از طرف بعضیها دیده شده این بوده است که این گروه از هنرمندان را به سیاهنمایی متهم میکنند و نمیدانم این چه تفکری است که عدهای چنین توهمی دارند.
همه فیلمهایی که تا کنون از خانم درخشنده دیدهام نماینده سینمای اخلاقی جامعه و مروج اخلاق است، مانند سینماگران دیگری همچون خانم رخشان بنیاعتماد و آقای علیرضا داودنژاد، آثار این بزرگان مروج یک نوع اخلاقیات در جامعه است. البته دو مدل اخلاقیات داریم؛ یک مدلِ آن تزویری، ریاکارانه و سطحی است، و یک مدل هم اخلاقیات عمیق انسانی که به حقوق همه آحاد جامعه احترام میگذارد. سینمای این بزرگان مروج این مدل از اخلاقیات است و ما باید خوشحال باشیم که چنین فیلمسازانی داریم.
آنهایی که بعضی از هنرمندان را به سیاهنمایی متهم میکنند یادشان نرود که همین هنرمندان اگر بیشتر از آنها به مملکت خود علاقه نداشته باشند، کمتر علاقهمند نیستند. همه دوست دارند یک جامعهی زیبا ببینند و وقتی صبح از خانههایشان بیرون میروند مردمی شاد با خیابانهایی زیبا را ببینند نه این مردمی که اینطور عصبانی، خشمناک و افسرده هستند. پس اگر سینما، تئاتر و ادبیات حرفی میزند با همین هدف است که ما جامعهای سالمتر، مهربانتر و محترمتر داشته باشیم.
بپذیریم مشکلاتی در این جامعه هست و ما به عنوان افرادی بالغ باید با عقلانیت راجع به مسائل و مشکلات خود حرف بزنیم. به خدا قسم این سیاستِ از مردم پنهان کردن جواب خوبی نداده است و فقط باعث بیاعتمادی بیشتر مردم میشود. بگذارید هنرمندان درباره مسائل و مشکلات صحبت کنند و حتی اگر مسئولان برای طرح برخی مسائل راحت نیستند هنرمندان آنها را بازگو کنند چون ما زخمهای پنهان زیادی در جامعه داریم و اگر میخواهیم در آینده جامعه شادابتری داشته باشیم یا کمتر با گسست نسلها روبرو شویم، باید آنها را واکاوی کنیم.