نقدهای مهیار محمد ملکی

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    دلبری می‌کند دلبر من:

    فیلم سینمایی دلبری به نویسندگی سید جلال دهقان اشکذری و کارگردانی همین عزیز ساخته و پرداخته شده است.

    فیلمنامه به وضوح در زمینه داستان یا خط طولی خیلی حرفی برای گفتن ندارد و آن چیزی که از نظر من این داستان را جذاب کرده بحث فیلمنامه خرده پیرنگ آن و حرکت عمقی یا شخصیت‌پردازی خوبش است. باید اشاره کنم علی رغم کستینگ کم تعداد اما بازی‌ها خیلی حرفه‌ای و باور پذیر و دوست داشتنی است که می‌توان در این میان به بازی خوب هنگامه قاضیانی و آتیلا پسیانی اشاره داشت.

    در ابتدای قصه فیلم با بهره‌گیری از نوع زاویه دید خاصش گمان را بر این موضوع می‌برد که روایت از نوع اول شخص و از دید میثم مرد جانباز خواهد بود. اما در نهایت با جابه جایی‌های بیش از حد زاویه دید بین اول شخص جانباز و دانای کل این گمان در ما قوت میگیرد که فیلم‌ساز به اصول فیلمنامه‌نویسی به خصوص پایه و اصلی خیلی پایبند نیست و می‌خواهد به نوعی مدرن و براساس سلیقه و میل باطنی خود جلو ببرد.

    ضمن اینکه باید اشاره داشت موسیقی خیلی هماهنگ و با ضرب آهنگ درست نواخته می‌شود که می‌شود از آن به موسیقی‌های حماسی مربوط به پلان‌های میثم و موسیقی‌های آرامش‌بخش مربوط به صحبت‌های طوبی اشاره داشت.

    در ابتدا فیلم سعی دارد فضایی را متصور شود که این فضا دچار بلاتکلیفی است به این معنا که عروسی در راه است و باید شاد باشیم اما به یک‌باره در همین فضا پلان‌هایی را داریم که این پلان‌ها از زاویه دید میثم با آن تنفس‌های خاصش است که برای ما یاد‌آور روزگار سخت و اندوهناک میثم است در هر صورت همزاد پنداری با شخص میثم به درستی انجام میگیرد.

    صحنه‌های پلک زدن میثم را مشاهده میکنیم که در نهایت سادگی در بحث فنی و روایی استفاده مفیدی از ان در جهت پیشبرد خط سیر داستان شده است تا اونجا که یک گره اصلی فیلم حول چرایی پلک زدن چهارم میثم اتفاق میافتد

    یکی دیگر از نکات قوت ان تک لوکیشن بودن ان میباشد که این موضوع منو یاد فیلم باجه تلفن شوماخر انداخت که نویسنده اون کار هم لری کوهن بود.

    فیلم به دنبال اغراق و بزرگنمایی نیست خط روایی داستان به زبان بسیار ساده و قابل فهم می‌باشد

    مبحث داستان:

    در بحث محتوای داستانی کوتاه عرض کنم که فیلم روایت‌کننده قصه زندگی یک جانباز در مقام پدر و همسری مهربان است که به دلیل گذران دوران جنگ روی تخت دراز به دراز افتاده است در تمام مدت ما حال و اوضاع خانواده او را در نزدیکی عروسی یکی از بستگان مشاهده میکنیم

    و در اخر بد نیست نگاهی هم داشته باشیم به دو دیالوگ خاطره انگیز از طوبی که واقعا برای من جالب بود دیالوگ هایی که طوبی در خلوت خودش به میثم میگوید

    اولیش طوبی: یادته همیشه میگفتی گاهی اوقات قلب ادما انقدر داغ میشه که میخوای از قفسه سینه ات بکشیش بیرون ؟(کمی مکث)الان حالم اون شکلیه دلم خیلی برای صدات تنگ شده ممنون که میگذاری باهات حرف بزنم

    دومیش و باز هم طوبی:

    یادته اولین بار که بهت گفتم میثم جان ؟تو گفتی واقعا جان ؟و من گفتم اره جان حالا تو بهم بگو

    در پایان فیلم به نظر من فیلم بدی نیست.

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    روز تلافی:

    قبل از صحبت در مورد محتوای داستانی و نقد آن بد نیست نگاهی به پرونده کاری سروش محمد‌زاده در مقام فیلمنامه‌نویس و کارگردان این اثر داشته باشیم؛

    سروش محمد زاده متولد ۵۷ است فعالیت خود را از سال ۷۸ شروع می‌کند کارگردانی هفت مستند و تدوین بیش از بیست مستند و فیلم کوتاه را انجام داده است، دستیار اول کارگردان در سریال قهر و آشتی به کارگردانی علی ژکان و دستیار تدوین دو تله فیلم مرد و جاده و خانه پدرم نیز بوده است. اولین کار سینمایی‌اش در مقام کارگردان همین تله فیلم چهارشنبه است.

    شرح محتوای داستانی: قصه یک خانواده که در یک حادثه غم انگیز پدر و مادر خود را از دست می‌دهند داستان در واقع با دو اعلامیه چسبیده به در شروع می‌شود و در این بین یک برادر دنبال قصاص و برادر و دو خواهر دیگر به خاطر رازی که در دل دارند راضی به این اتفاق نیستند یک برادر دنبال پیدا کردن پول و پرداخت سهم برادر و انجام قصاص و برادر دیگر به دنبال سنگ اندازی برای برادر کوچکتر است و ارام ارام رازها برملا می‌شود و البته در پایان یک شوک را داریم که خیلی خوب از آب در نیامده است.

    نقد فنی:

    فیلمنامه از حیث محتوا در گروه فیلمنامه‌های مدرن و خرده پیرنگ قرار می‌گیرد چرا که هم محتوای داستانی قابل توجه دارد و هم شخصیت‌پردازی در آن به وضوح دیده می‌شود.

    نکته دوم: در تیتراژ آغازین ما با یک فضای نوستالژی از یک عروسی که ما را یاد گذشته‌های دور می‌اندازد رو به رو می‌شویم در کنار این عروسی صدای پرواز هواپیما به گوشمان می‌رسد که خیلی منطق داستانی پشت این صدا وجود ندارد، ضمن اینکه در همین تیتراژ آغازین با یک گره اصلی یا تنها گره اصلی قصه رو به رو می‌شویم انتطار می‌رود به واسطه ژانر نسبتا رازآلود قصه ماجرای گره اصلی تا پایان قصه شفاف شود که این اتفاق نمیافتد.

    نکته سوم: بازی واقع‌گرایانه شهاب حسینی نکته قوت و موتور پر زور قصه بود که علیرغم ضعف‌های بچگانه همچون نبود کارگردانی خوب صحنه و بازیگرها اجازه نمیداد قصه را رها کنیم.

    نکته چهارم: میزانسن و فضاسازی قصه خیلی به ابد و یک روز نزدیک بود (داستان یک برادر خلف و یکی دیگه ناخلف )

    نکته پنجم: به دلیل ضعف کارگردانی میزان قابل توجهی از صدا گذاری‌ها به جای صحنه در استودیو انجام شده است.

    خواسته یا ناخواسته تغییر صدای شهاب را مشاهده می‌کنیم که اصلا جالب نیست.

    نکته ششم: در برخی سکانس‌ها تکرار برخی الفاظ همچون آبجی یا داداش بارها و بارها پشت سر هم شنیده میشود که تصنعی و ازار دهنده بود.

    نکته هفتم: در بحث نگارش فیلمنامه توجه به اتفاقات کوچکی که به شخصیت‌پردازی کاراکتر‌ها کمک می‌کرد به فیلم روح و حال خوب داده بود.

    نکته هشتم: وقتی یک فیلم نمی‌تواند حتی در بحث شخصیت‌پردازی و پیشینه افراد خیلی مشخص رفتار کند انتظار می‌رود بر اساس روابطی فیلم جلو رود که اکثریت است نه اقلیت .....

    نکته نهم:گروه بازیگری این اثر همه در یک سطح بازی نمی‌کنند بعضی خوب بعضی خیلی بد هستند یکی از این شخصیت‌ها مجید است که کار را در برخی سکانس‌های کلیدی عملا دچار افت میکند

    نکته دهم: قاب بندی‌ها کاملا تلویزیونی است.

    در پایان باید اشاره کنم بین تله فیلم‌های منتشر شده کار ارزش مشاهده را دارد کما اینکه تصور می‌رود این کار در گروه هنر و تجربه اکران شده است.

    امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید.