نقدهای mona paz

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1395/10/22

    اسب كاهانی: فیلم بدی نیست ، شاید اگر کمی فضا بازتر بود می شد از اینی که هست بهتر هم باشه اما خب .... موضوع فيلم جنجالي و در سينماي ايران كمتر ديده شده است ريتم كند فيلم در اواسط حوصله ي تماشاگر را به كل سر ميبرد و در بخش پاياني به شدت نا اميد كننده تمام ميشود.اسبِ « کاهانی » می خواهد که حیوان نجیبی باشد اما هرچقدر که سعی می کند، نهایتاً همان حیوان زبان بسته می شود که از دستورات اطاعت می کند!

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1395/10/05

    يحيي عجله كرد: فيلم از نگاه يحيي براي ما روايت ميشود عمه ي تلخ و ناآشنا كه زندگي پر رمز و رازي دارد فضاي فيلم خاكستريست خانه پر از درهاي بسته و قفل شدست كه آنها هم بر ابهامات كودك مي افزايند فيلم بيانگر معظلات و بحرانهاي اجتماعي است و البته قضاوت كه اگر يحيي در قضاوتش عجله نكرده بود بي پناه و تنها نميشد.

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1395/09/09

    سنتوري از دست رفته: به نظرم اين فيلم به شدت با بي مهري تمام از لحاظ اكران مواجه شد در حالي كه اگر به اكران با شكوه خود ميرسيد به شدت مورد استقبال قرار ميگرفت، فيلم داستاني بسيار شور انگيز و زيبا با مضمون عشقي دارد صداي محسن چاووشي بر هر چه پر شور شدن داستان كمك ميكند داستان نشان دهنده ي تضاد بين سنت و مدرينته در خانواده ميباشد. اينكه معمولا در خانواده ها هنر را قبول نميكنند و مدام سركبش ميكنند.

  • ( غیر فعال ) - 1395/09/01

    عشق يا ديوانگي: داستان فيلم به شدت شبيه داستان زندگي يكي از شخصيتهاي معروف ميباشد. قصه در مورد مرد مشهوري است كه وارد يك رابطه ممنوع با يك زن ميشود.قتلي اتفاق مي افتد بايد بدانيم قاتل كيست؟ آنچه كه مرد روايت ميكند اين است كه زن به زور با او وارد رابطه شده است و نهايتا اين قتل يك اتفاق است. آنچه كه زن روايت ميكند اين است كه براي امضا پيش مرد مشهور ميرود و او اغفالش ميكند. در پي اين روند و تا آخر داستان اين كش مكشها و تناقضات ادامه دارد و حقيقت پنهان ميماند و در نهايت آنچه كه شاهدش هستيم اعدام زن در سكوت است. انتخاب هنرپيشه ها بد نبود ولي به نظرم طناز طباطبايي دارد تبديل به هنرپيشه اي كليشه اي در نقش يك اعدامي ميشود.

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1395/08/23

    مادر جان دارد: قصه پیرزنی است که در سالمندان زندگی می‌کند به خانه برمی‌گردد تا روزهای پایانی عمرش را در خانه‌اش بگذراند. گرمی حضور مادر در خانه، فرزندان را به دور هم جمع میکند که هر کدام گوشه‌ای به زندگی خود مشغولند. مادر با آن سيماي قديس گونه همانند فرشته اي ميماند كه مامور وحدت بين فرزندانش است و دلش ميخواهد در واپسين لحظات عمر در فضايي صميمي و در كنار فرزندانش باشد. محمدابراهيم(محمدعلي كشاورز): نماد لمپنيسم و يادآور جاهلهاي فيلم فارسي جلاالدين(امين تارخ): لطيف و عارف مسلك ماه منير(فريما فرجامي): درگير اختلالات روحي و رواني غلامرضا(اكبرعبدي): عقب مانده ذهني كه تشنه محبت است ماه طلعت(اكرم محمدي): ساده و بي ريا جلال(جمشيد هاشم پور): برادر ناتني حاصل ازدواج پدر در جنوب به غير از انتخاب به جا و درست هنرپيشه ها از ديگر نكاتي كه فيلم را تاثير گذار كرده معماري خانه مادري و صداي شخصيتها است كه دوبلرها به جاي آنها صحبت كرده اند،فكر ميكنم اگر خود هنرپيشه ها جاي خودشان سخن ميگفتند تا اين حد تاثير نداشت.