برای بعضی منتقدان روانشناس خوب سراغ دارم!
ششمین قسمت برنامهی اینترنتی سیو پنج با حضور مصطفی کیایی، مهدی پاکدل و مهناز افشار پخش شد. مهناز افشار دربارهی نقشش در «دارکوب» گفت و مصطفی کیایی نظرش را دربارهی عدهای از منتقدین اعلام کرد.
به گزارش فیلسین، ششمین قسمت از ویژه برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» در سیوششمین جشنواره فیلم فجر با اجرای فریدون جیرانی میزبان مهناز افشار بازیگر فیلم «دارکوب» و مصطفی کیایی ومهدی پاکدل کارگردان و بازیگر فیلم «چهارراه استانبول» بود که شب گذشته (پنجشنبه ۱۹ بهمن ماه) از تلویزیون اینترنتی تی وی نت (tvnet.ir) پخش شد.
در ابتدای ششمین قسمت از ویژه برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» پس از ارائه گزارشی از اخبار سی و ششمین جشنواره فیلم فجر مهناز افشار بازیگر فیلم «دارکوب» پاسخگوی سوالات فریدون جیرانی و شیما غفاری بود.
امسال در جشنواره فیلم دیدی؟
فرصت نکردم چون سرکار «گلشیفته» و اجرای «اولیور توئیست» هستم. صبحها سر فیلمبرداری «گلشیفته» و شبها اجرای تئاتر هستم. فاصله این دو نقش خیلی زیاد است.
در مورد «دارکوب» و حس مادرانه فیلم صحبت کنید آیا این حس را دوست دارید؟ قبل از اینکه مادر شوید این حس را دوست داشتید؟
اگر اشتباه نکنم قبل از «دارکوب» دو الی سه فیلم دیگر نقش مادر بازی کردم و فکر میکنم تکنیک خیلی مهم است و من خیلی حسی هستم. اما در «دارکوب» دنیا برایم عوض شد و زمانی بود که مادر بودم و باران در «دارکوب» مثل دخترم بود و فکر میکردم اگر از دستش بدهم نمیتوانم زندگی کنم. در فیلم «دارکوب» تجربه کردم که مادر آن شخصی است که بزرگ میکند و نفسش را به نفس بچه میدهد.
یکی از دلایلی که این موضوع باورش برایم عمیقتر شده، حضور دو سالهام در پویش «بدسرپرست تنهاتر است» است و الان معتقدم که اصلا پدر و مادر کسانی نیستند که خودشان بچه را به وجود آوردند.
تاثیرگذاری این نقش در جامعه چقدر است؟
خیلیها در فرهنگ ما ترس از دست دادن بچه، عشق، خانواده و ... دارند و وقتی فیلمنامه را خواندم، ترس از دست دادن بچه را داشتم. به نظر من «دارکوب» دوباره از پایان، آغاز میشود.
نکته دیگر اینکه کدام مادر و زنی اجازه میدهد زن سابق همسرش بیاید و زن فعلی که بچهاش را بزگ کرده باشد، بچه را به او بدهد! شاید اکثریت به این شکل باشند و فرزندی که بزرگ میکنند را به دنیا هم آورده باشند، اما من همیشه نماینده اقلیت هستم چون نیلوفر و همسرش کسانی هستند که میمانند و شرافت دارند.
فیلمنامههای مختلفی به شما پیشنهاد شد؟ چرا امسال در جشنواره کم کار بودید؟
ماجرا اینجاست که از جایی به بعد ترجیحم با حضور در فیلمهایی است که خودم هم آنها را دوست داشته باشم.
یعنی نقشها مهم شده؟
لزوما دیده شدن برایم مهم نیست و سختی و چالش نقش برایم مهم است.
چند سالی است که از جنس دیگری بازی میکنی.
ناراحتم که «گیلدا» هنوز اکران نشده است چون در فیلم «گیلدا» پنج نقش بازی کردم. «ارادتمند نازنین بهاره تینا» هم که هنوز تکلیفش روشن نیست.
سیمرغ داری؟
بله دو سیمرغ برای «برف روی کاجها» و «سعادتآباد» که البته نقش مکمل است. از جشن منتقدان سینمایی هم دو جایزه دارم.
سیمرغ نقش اصلی نداری؟
خیر
در «دارکوب» با امین حیایی همبازی بودید که فاصلهای چندین ساله بین همبازی بودن شما اتفاق افتاده است. از تجربه بازی با او بگویید.
«دارکوب» به شکلی بود که همه در خدمت قصهای بودیم که تجربیات قبلی در آن مهم نبود. قصهای از شرافت، عشق، مادری و گذشت که در بستری به آنها پرداخته میشود. هر چه «دارکوب» را میبینم ارتباط بیشتر و بهتری میگیرم.
فیلم را با مردم دیدی؟
بله در سینما آزادی.
چطور بودند؟
اتفاقی که در سینما افتاد و برایم جالب بود این است که وقتی فیلم «دارکوب» را میبینید، بلافاصله نباید عجولانه در موردش صحبت کنند و آدمها نیز با سکوت از سالن بیرون آمدند و به آن فکر میکردند.
شما نمیدانید در پویش «بدسرپرست تنهاتر است» بچهها مورد چه خشونت و آسیبهایی توسط خانوادهها قرار میگیرند. «دارکوب» برایم فراتر از بازی در یک فیلم سینمایی است چون دوست دارم این موارد را لمس کنم. الان تمام تمرکزم روی فعالیتهای اجتماعی و بچهها است.
این فعالیتهای اجتماعی و دیده شدن این حرکت چقدر تاثیرگذار است؟
برای من بچهها اینقدر اهمیت دارند که نظرهای مخالف برایم مهم نیست. در حال حاضر به قدری مسائل و مشکلات بچهها برای من اهمیت دارد که برایم مهم نیست دیگران چه میگویند و چه واکنشی نشان میدهند. قطعا تشویقها به من انگیزه خواهد داد اما در کل چه تشویقها و چه اعتراضها تاثیری در ادامه راهم ندارد.
در «دارکوب»، کودک فیلم محور داستان «دارکوب» است. ما با یک زن معتاد روبهرو هستیم که سارا بهرامی آن را بازی میکند. شما چقدر با زنان معتاد ارتباط گرفتید؟
به واسطه فعالیتهای اجتماعیام، مادران معتاد زیاد دیدهام که حتی بچههای معتاد به دنیا میآورند و این بسیار تکاندهنده است. من معتادان را قبلتر از این فیلم میشناختم.
«دارکوب» تو را درگیر کرده است؟
خیلی، حفظ راکورد آن بازی به نظرم خیلی مهم بود.
از دومین همکاری با بهروز شعیبی در «گلشیفته» و این تجربه بگویید.
با بهروز شعیبی بده بستان خوبی دارم.
آیا حضور در سریال شبکه نمایش خانگی تجربه تازهای بود؟
در«عاشقانه» این تجربه را داشتم و چون سریالهای خارجی را خیلی دنبال میکنم حضور در سریالهای شبکه نمایش خانگی خیلی برایم جذاب شد اما احساس میکنم سریالهای شبکه نمایش خانگی آنچنان که باید جدی گرفته نمیشود در حالی که سریالهای موفقی داریم. برای من هنوز ایدهآلی که در شبکه نمایش خانگی کار کنم و مثل سینما باشد، اتفاق نیفتاده است.
البته جزء مخاطبان «شهرزاد» بودم اما در فصل دوم درگیریام زیاد بود و بیشتر «عاشقانه» را میخریدم. الان هم هنوز فصل سوم این سریال را ندیدهام. حتی سریال «قلب یخی» که اولین سریال شبکه نمایش خانگی بود در زمان خودش خیلی مورد توجه قرار گرفت.
در مورد چالش برانگیزی نقشتان در «دارکوب» صحبت کنید. چقدر سینما فرصت چالش به شما میدهد؟
ماجرا همین است که بعد از بیست و اندی سال فعالیت در سینما، الان با نسل جدید کارگردانان مواجه هستیم که موضوع سینما و انگیزههایمان تفاوت دارد، اینکه الان صرفا فقط کار میکنم مهم است و خداراشکر میکنم در این نسل جدید نیستم.
اما امتیاز بارز تو این است که با نسل جدید هم کار کردهای!؟
دوست دارم اما هنوز به آن چیزی که فکر میکنم دست نیافتم.
«الیور توئیست» مساله بازی ستارگان در تئاتر را شکست..
ما از بازیگران خوب تئاتر خیلی استقبال دیدیم اما حرکتهای عجیب را بیشتر از سمت افرادی که کار نمیکنند، میبینیم. سینما برایم قابل احترام است و با بازیگران نسل خودم، نسلهای بعدی و قبلی هم بازی کردم.
به نظر تو حال سینما خوب است؟
نمیدانم جوابم چقدر کلیشهای است. حال هر موضوعی به خود آدمهای آن حوزه برمیگردد. فکر میکنم شاهد حضور فیلمهای خوبی در جشنواره هستیم و بر اساس شنیدهها، از «مغزهای کوچک زنگ زده» خیلی تعریف شنیدم و «عرق سرد» را همینطور که مردم هم استقبال کردهاند خیلی خوب است.
درباره پایانبندی «دارکوب» چه نظری دارید؟
ایدهآل من از نظر سلیقهای نبود و پایانی به این مشخصی نداشتیم و معتقد بودم بچه مهم است نه جدال دو مادر.
آرزوی خاصی داری؟
چون مادر هستم و فعالیت در ارتباط با بچهها دارم و به عنوان کسی که از نوجوانی در سینما بودم، حال خوب سینما را واقعیتر آرزو میکنم و دغدغهمان بهتر شدن فیلمها باشد و رقابت کیفی کنیم و فیلمها هم اکران شوند. در نهایت آرزو دارم همه بچههای سرزمینم در اقصی نقاط کشور روزهای بهتری از حالا را تجربه کنند.
در ادامه برنامه، مصطفی کیایی و مهدی پاکدل کارگردان و بازیگر «چهارراه استانبول» مقابل دوربین «سی و پنج» قرار گرفتند و به سوالات فریدون جیرانی و شیما غفاری پاسخ دادند.
مصطفی کیایی: امسال جنجالی در جشنواره فیلم فجر نداریم و استقبال مردم خیلی خوب بوده است و فقط فیلم من نیست و مردم رضایت دارند که خوشحالکننده است اما متاسفانه اتفاقاتی در خصوص رایگیریها افتاده که دستمان خالی است. احترام گذاشتن به مخاطب یعنی اینکه همین رایگیری برای سیمرغ مردمی درست انجام شود و صادقانه بگوییم که مردم کدام فیلم را بیشتر پسندیدند.
مهدی پاکدل: رایگیری به شیوه قدیم که به صورت دستی انجام میشد برای همه خیلی راحتتر بود. خیلی از افراد چندان اهل اینترنت و فضای مجازی نیستند و به همین دلیل خیلی از رایها از دست میرود.
اما آقای آشتیانیپور میگفت امسال سالمترین نظرسنجی را داریم!
همیشه وقتی بحث آرا پیش میآید، راههایی برای رای دادن یا ندادن پیدا میکنند و باید ببینیم راهکارشان برای این موضوع چیست.
امیدوارم امسال فیلمی که حقش است در روال طبیعی روند آرای مردمی رای بیاورد. آقای پاکدل در «تنگه ابوقریب» و «چهارراه استانبول» خیلی خوب ظاهر شدی.
مصطفی کیایی طراحی قصهات بی نظیر است. به تو تبریک میگویم و قصه خوبی برای یک واقعه واقعی داشتی و همچنین اینکه روی یک موضوع معاصر دست گذاشتی. طراحی کار چطور انجام شد؟
این روزها میشنوم که میگویند مصطفی کیایی از پلاسکو سوءاستفاده کرده است! واقعیت این است که هیچوقت فیلمنامهای را سفارش نگرفتم و این فیلم نزدیک ۳۵ درصد هزینهاش از دوستان است و بقیهاش هم از خودم است. همزمان با این اتفاق، قرار بود یک فیلم کمدی در لندن کار کنم و سرمایهگذار هم پیدا کرده بودم. ۷۰ درصد فیلمنامه را نوشته بودم که پلاسکو اتفاق افتاد و ناگهان نظرم تغییر کرد و با خودم گفتم چرا یک اتفاق مهم را فیلم نسازم. آن زمان فکر میکردم ادای دینی به آتشنشانهاست و شروع به نوشتن یک قصه کردم و احساس کردم مثل بقیه الگوهای جهانی، مستقیم به سراغ موضوع اصلی نروم تا از ابتدا به آتشنشانها بپردازم و فکر کردم نقطه عطفش پلاسکو باشد و به این داستان رسیدم.
مدتی است بحث تولید برایم اهمیت یافته است و حس کردم بک گراند ماجرا باشد اما طبق فرمول همیشگیام اول بُعد سرگرمی برایم مهم بود و بعد به استراکچر اصلی فیلمنامه رسیدم.
این فیلمنامه خیلی خوب است و یکی از بهترین فیلمنامههایی بود که من دیدهام.
پاکدل: وقتی فیلمنامه را خواندم من هم گیج شدم.
پلاسکو چقدر کار شما را سختتر کرد.؟ البته شما گفتید در مورد پلاسکو فیلم نساختید.
وقتی که وارد قصه پلاسکو شدم سعی کردم منطبق با واقعیت کار کنم و ساعتها در مورد آنها با آتشنشانان و کسبه پلاسکو صحبت کردم.
کاراکتری که مهدی پاکدل بازی کرده واقعی است و من ساعتها با او صحبت کردم، او برادرش زیر آوار ماند و دیالوگهای او را عیناً وارد کار کردم. همه خیلی حافظه داشتند و درگیر پلاسکو بودند که خطرناک بود اما مطمئن بودم اگر من این فیلم را نمیساختم، هیچکس دیگری هم به سراغش نمیرود.
چرا؟
چون سابقه تاریخی نشان داده که فیلمسازان به سراغ موضوعات و وقایع روز نمیروند. بحث من شهردار نبود و بحث مدیریت بحران مدنظرم بود که هنوز هم نداریم. من خیلی کم به آن اشاره کردم چون فکر میکردم دچار ممیزی میشود. آن زمان نیروهای غیرمتخصص مدیریت بحران را در دست گرفتند که آتشنشانها مخالف این کار بودند و الان مدیریت دست یک فرد آتشنشان است.
به فاصله دو الی سه ماهه بعد از نگارش فیلمنامه کار را آغاز کردیم. کسی که آخرین نفر از ساختمان بیرون پریده بود هر روز سر صحنه بود. طراح صحنه و لباس بر اساس واقعیت کارشان را انجام دادند و بچههای صحنه هر روز سراغ کسبه میرفتیم و با وسواس تمام جنبههای مختلف را پیگیری میکردیم.
می دانم که در «چهارراه استانبول» فیلمم کامل درباره پلاسکو نیست اما سعی کردم همه وقایعش واقعی باشد.
مهدی پاکدل، نقشت خیلی باورپذیر شده. آیا فردی که نقش او را بازی کردی، دیدهای؟
آدم واقعی که مابه ازای نقش من است را ندیدم اما با خیلی از بچهها صحبت کردم. من رنج آن آدمها را در صورتشان میدیدم و بار این مسئولیت را روی دوشم حس میکردم اما از طرفی هم خوشحال بودم که چنین نقشی را ایفا کنم.
چقدر از خودت به نقش اضافه کردی؟
شرایط سختی بود و با وجود اینکه صحبتهای آدمها را شنییده بودم، حسی بود که از درون خودم میجوشید. آن لحظات حسی و تجربی بود. سکانس مهمی که در فیلم است که بعد از ریزش ساختمان رخ میدهد، نزدیک به ۸ برداشت گرفتیم و هر بار که میگرفتیم حس میکردم قلبم میگیرد. به مصطفی میگفتم من دیگر نمیتوانم و او میگفت آنها هم نمیتوانستند. این حرفش باعث شد تمام تلاشم را بکنم.
تجربه بازی جلوی پرده سبز را نداشتم و بنظرم این خیلی مهم است که در موقعیت جغرافیایی قرار بگیرید، حس واقعی را درک کنید، با این حال تمام تلاشم را کردم.
با خود فکر میکردم کارهای کامپیوتری در ایران خوب در نمیآید و این حس همیشه با من همراه بود اما وقتی فیلم اکرا ن شد باورم نمیشد که اینها اتفاقات کامپیوتری است!
آقای کیایی میدانستید وارد یک پروژه سخت و با ابعاد وسیع میشوید؟
بله، وقتی فیلمنامه را ثبت کردم چند ارگان دولتی اعلام آمادگی برای تولید کردند و چون فکر میکردم ممکن است دخالت کنند چون ذینفع هستند، قبول نکردم. با محسن کیایی و نیما جعفریجوزانی تصمیم گرفتیم خصوصی تولیدش کنیم. افرادی که عاشق سینما هستند از این دیوانگیها هم دارند. برآورد اولیهمان مقدار دیگری بود اما کار با ۳ میلیارد تومان جمع شد. کار سنگنیی بود و صحنههای دکور داخل پلاسکو را ساختیم و رئال و سی جی را ترکیب کردیم.
تنها ارگانی که خیلی با ما همکاری کرد، آتشنشانی بود و بدون دریافت ریالی تمام تجهیزات و ماشینهایشان را در اختیار ما گذاشتند که خیلی کمک برای من بود.
جلوههای ویژه فیلم خیلی تاثیر گذاشته است که یکی از ویژگیهای مثبت فیلم است. ماجرای پیامک واقعی بود؟
شنیدیم که این پیامکها آمده بود و ما هم به این موضوع اشاره میکنیم که عدهای هم وقتی شنیدند این پیامکها ارسال شده، از آن سواستفاده کردند و گفتند ما پیامک زدیم.
دو شب پیش فیلم را با خانواده آتشنشانها در ایوان شمس دیدیم. خیلی با فیلم ارتباط خوبی برقرار کرده بودند و از آن خوششان آمده بود. با اینکه برایشان خیلی دردناک بود و گریه کرده بودند اما از فیلم راضی بودند. خانوادههای آتشنشانان از من تشکر کردند که به گوشهای از تلاشهای آتشنشانها پرداختهایم.
پیامکهایی که ارسال شده بود، متعلق به افراد شخصی بود چون آن روز آتشنشانان هیچ کدام در زیرزمین نبودند و اکثرا در راه پلهها بودند که همراه با تخریب راه پلهها شهید شدند.
نحوه رهبری کارگردان یکی از سوالات من از بازیگران است؟ مصطفی کیایی چطور بود؟
شانس من بود که با دو کارگردان خوب در دو فیلم خوب کار کردم. مصطفی کیایی بازیگری را خیلی خوب میشناسد و طوری از پشت لنز تو را نگاه میکند که احساس میکنی نمیتوانی دروغ بگویی و کاری دیگر انجام دهی؛ چون میتوان برخی از کارگردانان را گول زد. اما او بازیگری را خیلی خوب میشناسد و توفیق اجباری بود که در این کار بودم.
برایت بازی نمیکرد تا متوجه نقش شوی؟
اصلا، حتی چندین بار با من حالت قهر گرفت. سه روز از کارم در «تنگه ابوقریب» با «چهارراه استانبول» تداخل پیدا کرد و این برایم خیلی سخت بود و خسته میشدم. مصطفی کاملا می فهمید که من خستهام و معترض بود و میگفت تو با این خستگی نمیتوانی برای من بازی کنی.
آقای کیایی برای گرفتن پروانه نمایش، فیلم ممیزی نخورد؟
سعی میکردم چیزهایی که میخواهم در فیلم بگنجانم و هم نظر شورا را تامین کنم. بیشتر نظر شورا در مورد عملکرد فیلم و پایانبندی بود.
تاکیدی برای اسم نداشتید؟
طرح اولیه را به اسم «پلاسکو» ثبت کردم و وقتی فیلمنامه را نوشتم تغییرش دادم چراکه به سوءاستفاده از این اسم متهم نشوم و قصهام نیز فقط قصه پلاسکو نیست.
بازیگران فیلم همان انتخابهای اول بودند؟
ما نگران بودیم تکرار محسن کیایی، سحر دولتشاهی وبهرام رادان مورد نقد قرار بگیرد و تلاش کردیم متفاوتتر باشد. آن مقطع فکر میکردم کار سنگین است و باید با بازیگران درک متقابلی داشته باشیم تا اذیت نشوم، به همین دلیل از این بازیگران استفاده کردم. در مورد مهدی پاکدل نیز، برای این نقش دنبال یک چهره کاریزماتیک با صدای خوب میگشتم. اصلا یاد مهدی نبودم و وقتی کنسرت سی را دیدم محسن پیشنهاد داد که این نقش را مهدی پاکدل بازی کند و او گزینهام برای این نقش شد.
مهدی پاکدل: جالب است که آقای ملکان وتوکلی هم مرا در کنسرت سی دیدند و برای نقش فرمانده گردان انتخاب کردند.
روزی که قرارداد با سعید ملکان بستم و صحنه و فضاسازی را دیدم، با خودم گفتم این فیلم ماندگار خواهد شد. در «تنگه ابوقریب»، هر روزی که کار میکردیم بازی نمیکردیم و واقعا میجنگیدیم.
آقای کیایی نظرت در مورد داوری جشنواره چیست؟
کار داوری همیشه سخت است چون همه انتظار دارند. در این مورد قبلا خیلی ناراحت میشدم اما بعد احساس کردم رقابت دیگری اتفاق میافتد و مردم و گیشه مهمتر هستند. امیدوارم هر کسی که شایسته است و کارش سخت بوده خوب دیده شود و مورد توجه داوران قرار بگیرد. البته برخی دوستان تهیهکننده که دوست ندارند کارگردانان تهیهکنندگی کنند، سنگاندازی میکنند! تهیهکنندگان یا پول ندارند و کارشان را بلد هستند یا پول دارند و کاربلد نیستند و تعداد تهیهکنندههایی که هم پول داشته باشند و هم کاربلد باشد خیلی کم است.
آقای پاکدل فیلم را با مردم دیدید؟ تاثیرات و بازخوردها چطور بود؟
خیلی خوب بود و همه با این دو فیلم درگیر میشدند. مصطفی کیایی برای مردم فیلم میسازد و این موضوع در سینما کاملا مشهود است و جذاب.
«تنگه ابوقریب» خیلی جذاب بود و در پایان فیلم که اسمهای واقعی شهدا میآید، همه ایستاده کف میزدند.
آقای کیایی در مورد لحن منتقدان صحبت کنید؟
هر آدمی جایگاه و ادب و شخصیت خودش را با جملاتی که بیان میکند نشان میدهد و طبیعتا آن آدم معلوم است متعلق به کدام جایگاه است و وقتی فکر کردم گفتم چرا باید ناراحت شوم. منتقدی که توهین شخصی میکند، فکر میکند جذابیت انتقاد در بکار بردن الفاظ رکیک است. من این آدمها را باسواد فرهنگی و اجتماعی نمیدانم و اگر داشتند اینقدر منفور نبودند و نیت خوانی نمیکردند و آدمها را بیشعور و کثیف نمیدانستند.
در این شش فیلمی که ساختم یک بار با منتقدان بحث نکردم چون دلایل خاص خودشان را دارند ولی برخی از منتقدان ما عقدههای روحی و روانیشان را در میز بحث خالی میکنند. برای این دوستان چند روانشناس خوب سراغ دارم که میتوانم به آنها معرفی کنم.