«رگ خواب» از آن گروه فیلمهاست که پس از تمام شدن، تمام نمیشود! با ما میماند و باعث میشود تا چرایی وقایع تلخاش ذهنمان را درگیر خود کند.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
۱/ تم فیلم
«رگ خواب» به رابطهی عاشقانه و پر فراز و نشیب زن و مردی - مینا (لیلا حاتمی) و کامران (کوروش تهامی) - از همان بدو جدایی مینا از همسر سابقش میپردازد؛ رابطهای پردستانداز که تبعات جبرانناپذیرش از حد توان مینای ساده و زودباور «رگ خواب» بسیار فراتر میرود. گرچه شاید موضوع فیلم در یک خط، تکرار مکررات باشد [که هست!]، اما زود قضاوت نکنید.
۲/ ژانر فیلم
«رگ خواب» بیشباهت به دیگر درامهای اجتماعی ساخته حمید نعمتالله (بوتیک، بیپولی، آرایش غلیظ) نیست و مینا هم در ابتدای فیلم دست کمی از شخصیتهای ساده دیگر آثار نعمتالله، مثل (اتی/ رگخواب)، (شکوه/ بیپولی) و (طناز طباطبایی/ آرایش غلیظ) ندارد! با این تفاوت که از واسط درام، سادگی شخصیت مینا به نوعی کمهوشی و درماندگی مفرط بدل میشود. مینا زنی تنها و محروم از نعمت خانواده است؛ تا اینکه با ورود کامران به زندگیاش، درام عاشقانه حمید نعمتالله آغاز میشود.
۳/ کارگردان فیلم
حمید نعمتالله از دسته فیلمسازان ایرانی است که کارش در سینما را با دستیاری کیمیایی آغاز کرد. او علیرغم فیلمهای انگشتشماری که ساخته، به عنوان یکی از کارگردانهای خوب سینمای ایران مطرح است و همانطور که خودش میگوید: «سینما برایش یک محیط وسوسهکننده شبیه یک حیاط پر از برف است که روی آن کم راه رفتهاند یا اصلا راه نرفتهاند، چه در عرصه اجتماعی چه در عرصههای دیگر.» اما او با جسارت خاص خودش نشان داده که با ساخت درامهای اجتماعی، قدمهای قابل قبولی در این مسیر برفی برداشته است.
۴/ نکته برجسته فیلم
از جمله نکات برجستهی «رگ خواب»، پیشروی رابطه مینا و کامران با اتکا بر ایدههای تصویری بکر و متن است. فیلم از زاویه دید مینا روایت میشود و استفاده از نریشن لحظهای ما را از فضای ذهنی و احساسی مینا دور نمیکند و باعث میشود که تا انتها با او همراه شویم. «رگ خواب» با دو، سه سکانس جذاب لحظههای به یاد ماندنی از حال و هوای عاشقانه را در ذهنمان حک میکند.
۵/ فاجعه فیلم
مینا یک زن مطلقه و تنهاست که بیکسیاش او را وارد بستر مردابگونه یک رابطه میکند. عدم توانایی، سادهدلی و بیاعتماد بهنفسی مینا که باعث میشود در اصطلاح به تنهایی از پس زندگیاش برنیاید، بذر ورود ناگهانی و مرموز کامران به زندگی او را میکارد. مینا به کامران اجازه میدهد تا به او کمک کند. اما چه چیزی در انتظارش است؟ ورود کامران به زندگی مینا، فقط جرقهی آغازین منتهای مصیبتهای میناست؛ «رگ خواب» درصدد چینش مجموعهی عواملی است که دست در دست همدیگر، فاجعه را رقم میزنند.
۶/ نوستالژی فیلم
«رگ خواب» بیشباهت به فیلم «سر به مهر» ساخته هادی مقدمدوست نیست. تار مویی که این دو فیلم را تا حدودی به هم پیوند میزند، بیشتر مربوط به شخصیت اصلی دو فیلم، مینا و صبا (با بازی لیلا حاتمی) است! اما این شباهت شاید تنها در دقایق ابتدایی «رگ خواب» است که به ذهن متبادر میشود. چرا که در هر دو فیلم با زنی تنها روبهرو هستیم که سودای داشتن یک رابطهی عاشقانه برایش چالشبرانگیز میشود. اما این شباهت با بازیگردانی درست حمید نعمتالله، فیلمنامه خوب «رگ خواب» که اتفاقا کاری مشترک از حمید نعمتالله و هادی مقدمدوست است و بازی متفاوت و کمنظیر لیلا حاتمی رفتهرفته رنگ میبازد.
۷/ چرایی فیلم
با رسیدن به نیمه دوم «رگ خواب»، شاید از خودتان بپرسید چرا مینا چنین شرایط تحقیرآمیزی را تحمل میکند؟ فارغ از هر حادثهای که رخ داده است، مگر نمیتواند اقلا نزد پدرش یا دوست قدیمیاش (الهام کردا) برگردد؟ پاسخ این سؤالات را حمید نعمتالله به گونهای خواهد داد که عمیقا میتوانید حساش کنید! عمیق و تکاندهنده... و این همان نکتهای است که باعث میشود مخاطب «رگ خواب» با این که از دیدن مینا و شباهتش به خود و آدمهای دور و برش زجر میکشد باز هم نشستن روی صندلی سینما را به فرار از پلههای اظطراری (پلههای انبار کامران) ترجیح دهد.
۸/ ساختار فیلم
«رگ خواب» ساختاری خطی دارد که تنها از زاویه دید مینا و به صورت نریشن روایت میشود.؛ رازِ به این روزِ نزار افتادنِ مینا، از طریق روایت ذهنی او از زندگیاش و دوران آشنایی، اوج و فرود رابطهاش با کامران گشوده میشود. «رگ خواب» فیلم بسیار تلخی است که جنبه ویرانکنندگیاش ما را غمگین میکند و مانند مینا اشکمان را درمیآورد. اما در نهایت زمانی که از سالن سینما خارج میشویم، میدانیم که هشیارمان کرده است.
۹/ المانهای فیلم
در «رگ خواب» خالی بودن و ساختگی بودن فضاها جلب نظر میکند. این تهی بودن، ساختگی و موقتی بودن به مثابهی المانی از توخالی بودن و موقتی بودن اندک احساس عاطفه و آرامشی که کامران به مینا میدهد حکایت میکند. حتی زمانی که مینا سعی دارد تا آن چاردیواری مخروبه را به خانهای برای آغاز زندگی مشترکش با کامران تبدیل کند، بیشتر حس ترحم و انزجار ما را برمیانگیزد تا حسی سرخوشانه و شادیبخش که مینا دربهدر پی آن است. این زمستان و باد و بارانی که از ابتدای فیلم شروع میشود و در نیمه دوم به اوج خود میرسد شاید همان هوس زودگذر و به اصطلاح تب تند کامران است که به سرعت به سردی میرسد. تب تندی که انگار به زندگی مینا دویده تا او را از پا درآورد.
۱۰/ برگ آس فیلم
نقشآفرینی لیلا حاتمی را بایستی برگ آس «رگ خواب» محسوب کرد. لیلا حاتمی که چهره و فیزیکی معصوم دارد به خوبی توانسته سادگی، حساس بودن، رقیقالقلب بودن و شکنندگی مینا را به ما نشان دهد. به طوری که هیچ یک از احساسات مینا و تصمیمگیریهایش باورنکردنی و بیمعنی جلوه نکند. هر دو انتخاب حمید نعمتالله (لیلا حاتمی و کوروش تهامی) برای نقش مینا و کامران مناسباند و بسیار خوب و متفاوت هم ازشان بازی گرفته شده است. کوروش تهامی که با بازی در سریالهای تلویزیونی بین مردم شناخته شد، با بازی در فیلم «رگ خواب» آن هم پس از مدتها دوری از تصویر، جذابیت قابل قبولی را برای ایفای نقش کامران به ما ثابت میکند.
۱۱/ تاثیر فیلم
موسیقی متن سهراب پورناظری و صدای دلنشین و تاثیرگذار همایون شجریان، لذت تماشای «رگ خواب» را صد برابر میکند. «رگ خواب» از آن گروه فیلمهاست که پس از تمام شدن، تمام نمیشود! با ما میماند و باعث میشود تا چرایی وقایع تلخاش ذهنمان را درگیر خود کند. نخیر! «رگ خواب» به این راحتیها دست از سرمان برنمیدارد.