نقدهای مهیار محمد ملکی

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    یک دخترانه ساده: مقدمه : خب قبل از شروع نقد بیاییم به این موضوع بپردازیم که اساسا حرف فیلم دختر چه بود ؟ بعد از مشاهده و ارزیابی هایی که در رابطه با این فیلم داشتم باید در ابتدا عرض کنم انتخاب اسم حالا چه در بحث محتوایی و چه اکران بسیار هوشمندانه و به جا بوده است فیلم سینمایی دختر در کل پروسه صد دقیقه ای اش تصمیم دارد قصه ای را به تصویر بکشد که خیلی اشنا و شنیده شده است به این معنا که اگر اون نوع گویش ها و محل زندگیشون رو بگیریم چیزی که میماند مثالش رو اطرافمون زیاد دیدیم اما باید دید واقعا به چه اندازه رضا میر کریمی و گروه سازنده اش در به تصویر کشیدن این موضوع موفق بوده اند !با من مهیار محمد ملکی و بررسی فیلم سینمایی دختر همراه باشید محتوای داستانی :دختر قصه دختری به اسم ستاره است که پس از بگو مگو های بسیار تصمیم میگیرد بدون کسب اجازه از پدر پا به سفر به تهران بگذارد پدر که از این اتفاق بسیار ناراحت است به دنبال او به تهران میاید اتفاقات طوری کنار هم چیده میشه که حالا احمد پدر ستاره با خواهر خودش رو به رو شود خواهری که چندین سال است از ش خبری نداشته و حالا گذشته تیره و تار خواهر ارام ارام برملا میشود بحث تکنیکال اثر : ۱:در ابتدای امر به یک باره فیلم مارو بدون هیچ مقدمه ای به یک فلش فورواردی پرتاب میکند که نه خود فلش فوروارده توجیه منطقی داره نه بازی های دختران دور میز خوب در امده و نه دیالوگ ها .چیزی که هست و میشه مشاهده کرد یک میزانسن شلوغ پر از هم همه میباشد که با بیان دیالوگ هایی سعی به اغراق و بزرگنمایی پرسوناژ و فکر کارگردان دارد ۲:قاب بندی های خوب سینمایی اکستریم و مدیوم لانگ شات های خوب پالایشگاه وابادان ۳:در همان ابتدا بازی خوب و قابل باور ماهور الوند در نقش ستاره را شاهد هستیم که علیرغم جنوبی نبودن وی اما خوب توانسته خودش را با نقش چفت و بست دهد ۴:خرده پلان های زیادی را در جهت شخصیت پردازی بهتر شاهد هستیم اما در این بین نقش های گذری و به ظاهر کم اهمیت هم زیاد داریم نقش هایی که هیچی ندارند ی جورایی اگه برشون هم داریم به فیلم اسیبی نمیرسونند مثل نقش دایی که غیر از چند دیالوگ سطحی هیچی ندارد ۵:حرکت دوربین و نوع دکوپاژ بسیار خوب و درست بوده به این معنا که برخی سکانس ها با فکر شروع و با فکر هم تموم شده است ۶:پلان بندی برخی سکانس ها درست و به جا بوده است ۷:دیالوگ های بین ستاره و احمد پدرش خوب و درست در امده است علاوه بران بحث کنش ها و واکنش ها هم هست که جالب توجه است که میشه به بازی خوب ماهور الوند و فرهاد اصلانی اشاره داشت ۸:فیلم خیلی خود را وابسته به موسیقی بک گراند نمیداند به این معنا که بیشتر حس و حال فیلم با اکت خوب بازیگر ها جلو میرود و کمتر به موسیقی نیاز است ۹:بعضی سکانس ها هم فقط هستند بی انکه هدف و منظوری داشته باشند شما در واقع سکانس داخلی هواپیما و ستاره را میبینید بی انکه دیالوگی از او شاهد باشیم یا حتی اکتی ببینیم که در جهت پیشبرد قصه و حال و هوای ستاره حرکتی کرده باشد به جای این سکانس میتوانستیم خارجی ونمای هواپیما را هنگام پرواز ببینیم ۱۰:میرسیم به سکانس حرکت های مارپیچ خیابانی با موسیقی محسن یگانه که با بهره گیری از نوع تدوین و پلان بندی مقطع و پر تعداد جذابتر هم شده است ۱۱:شوخی بدون منطق و اشتباه مامور فرودگاه با ستاره عزیزی که اسم ماهور الوند را میاورد که غیر از شیطنت فیلمنامه نویس هیچ توجیه عقلانی ندارد ۱۲:در سکانس بیمارستان شک خوب و قابل باور ستاره را شاهد هستیم اونم درست زمانیکه متوجه میشود پدرش در راه تهران است ۱۳:در سکانس حرکت جاده ای احمد به سمت تهران هوای غبار الود ابادان میزانسن خوبی را جهت عصبی کردن موضوع پدید اورده است ۱۴:سینک خوب صدایی سکانس ها به یکدیگر ۱۵:موسیقی به موقع فیلم را همراهی میکند ۱۶:در خانه دوست ستاره به طور واضح وعلنی میتوانیم تفاوت نگرش دو پدر هر دو دختر دوست اما از دو جنس متفاوت را مشاهده کن یم ۱۷:نمای خوب احمد و برج مسکونی ۱۸:حس و حال پر استرس ستاره به خوبی با بازی ماهور الوند به مخاطب انتقال پیدا کرده است ۱۹:ری اکشن های کوچک و خرده کاراکتر ها در جهت زیبا سازی و طبیعی جلوه دادن سکانس ۲۰:از انجا که هم بخش داستانی و هم شخصیت پردازی به وضوح دیده میشود فیلمنامه از نوع داستانی مدرن است ۲۱:فیلمنامه قهرمان محور نیست ۲۲:نکته بسیار مثبتی که من از این فیلم خیلی دوست داشتم بحث توزیع اطلاعاتش به شیوه غیر مستقیم و قطره چکانی تا لحظات پایانی فیلم بود ۲۳:بازی خوب و زیبای فرهاد اصلانی و خانم مریلا زارعی که فی الواقع این دو موتور تکان دهنده قصه بودند ۲۴:در نهایت پلان پایانی برف و بالا پشت بام خانه عمه ستاره احمد با عجله به سمت تعمیر دودکش میرود چرا که گذشته خود و اشتباهاتش را در مورد حد اقل خواهرش باور دارد اما کنار دود کش به گریه میافتد و کات به تاریکی توضیح پایانی: فیلم اساسا تک گره و با معضل و مشکل ستاره شروع میشود میر کریمی ارام ارام با یک پرداخت متوسط, سعی به پیشبرد قصه دارد در اواسط کمی قصه از ریتم میافتد اما قصه عمه ستاره و گره دوم دوباره فیلم را سر پا میکند به نوعی رضا میر کریمی با به نمایش دراوردن مسایل این چنین محتملا به دنبال برگشت خواستگاه اجتماعی زنان در جامعه فعلی بوده و یا اینکه به نوعی خواسته طعنه ای به مسایل اجتماعی و نقدی بر معضلات به روز جامعه ایران داشته باشد کلام اخر :فیلم بدی نبود اما از نظر من میتوانست در زمینه پردازش داستانی اثر با ایجاد گره های بیشتر و موانع قابل باور داستانی بهتر و جذابتر روایت شود دوستان در صورت تمایل با خرید نسخه اورجینال حمایت بفرمایند

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    رفاقت همیشگی:

    مقدمه :واقعیت امر این است که زمانیکه من به تماشای فیلم یک دزدی عاشقانه نشستم اصلا نمیتوانستم تصور کنم این پروژه ساخته و پرداخته امیر شهاب رضویانی است که قدم سومش در ساخت فیلم قابل قبول مینای شهر خاموش بود فیلمی که با روایت خاص خودش در سال ۸۵ توانست برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از بیست و پنجمین جشنواره فجر شود

    با این حال بنده به شخصه معتقدم گاهی باید پشت میز نقد نشست و غیر قابل باور ها را باور کرد علیرغم میل باطنیم دوست دارم چند کلامی به احترام امیر شهاب رضویان در مورد فیلم واقعا بدش صحبت کنم با من مهیار محمد ملکی و بررسی فیلم یک دزدی عاشقانه همراه باشید

    بررسی محتوای داستانی :

    قصه روایتگر جمال و کمال است که از سالیان دور سرگرم دزدی به انواع مختلفش هستند در این بین بار ها و بارها این دو دستگیر و روانه زندان شده اند در نهایت این دو توانستند با دزدی اخرشان پول زیادی به جیب بزنند اما باز هم شانس یارشان نیست وروانه زندان میشوند زمانیکه از زندان ازاد میشوند زمان زیادی گذشته است و هیچ چیز مثل قبل نیست ....

    بررسی تکنیکال و موشکافانه اثر :

    پیش در امد :

    خب قبل از شروع این قسمت بیاییم کمی در مورد این موضوع بحث کنیم که اساسا کمدی فاخر تعریفش چیست ؟یا اینکه رسالت یک فیلم سینمایی فارغ از اینکه در چه ژانری قرار دارد چه میتواند باشد؟

    تعریف ژانر کمدی در تیاتر و سینما :

    ساده شده اش میشه اثری که در بیننده شادی و نشاط ایجاد میکند و با یک پایان خوب و خوش همراه است نکته ای که اینجا مهمه بهش توجه بشه بحث ارزش و غنای یک اثر کمدی است که حتما وابسته به مفاهیمی است که تماشاگر با انها به خنده واداشته میشود

    در این بین میتوان به نوع خاص کمدی که از نوع کمدی های تلخ و سیاه است اشاره داشت که در واقع خنده از یک ماجرای جدی در مخاطب ایجاد میشود که غالبا همراه با طعنه های اجتماعی و مفاهیم انتقادی هستند

    عامل مشترک در همه کمدی ها :

    ۱:وجود رگه های مضحک در عملکرد و رفتار کاراکتر ها

    ۲:کوشش در جهت خنداندن تماشاگر با خلق و پرداخت خطاهایی که از دل کاراکتر های عمدتا کند ذهن بیرون میاد

    ۳:در حالت کلی میگیم یا قهرمان برتری دارد (یک دانشمند )که اونوقت مخاطب از دید قهرمان اصلی داستان رو دنبال میکند

    یا مخاطب برتری دارد (کاراکتر خنگ و کند ذهن )که در این نوع قصه به نوعی روایت میشود که این برتری دامن زده شود و در نهایت خنده پدید بیاید

    شروع بحث:برای اینکه به صورت مستند و مستدل صحبت کنیم میاییم روی سکانس به سکانس فیلم و میریم جلو .....

    ۱:زمان شروع قصه و بحث تیتراژ اغازین فیلم با بهره گیری از چند المان :

    ۱:راوی :با نوع بیان خاص داش مشتی گونه اش

    ۲:استفاده از انیمیشن

    ۳:کمیک کردن تصاویر انیمیشن

    ۴:نوع دیالوگ خاص

    سعی به دو تا موضوع دارد اول پرداخت پیش در امد و دوم اینکه ما همین اول بریم به این سمت که احتمالا با یک قصه کمدی خوب طرفیم

    ۲:سکانس اغازین :

    نمای نسبتا خوب سینما و جوانی جمال و کمال را شاهد هستیم فضا سازی باید کمیک در میامد اما اینطور نیست چرا که این فیلم نه در بازی خوب عمل کرده و نه در داستان بلکه به جای ان به شیوه خیلی عجیبی با ایجاد فضای موزیکال و گریم های بد و طراحی لباس نه چندان خوب سعی به کمیک کردن فیلم دارد که عملا ناموفق است

    ۳:ما در بحث کمدی اغراق و بزرگنمایی را به شیوه اصیل و درستش داریم اما واقعیتش این است که این فیلم در این زمینه هم ناموفق بوده به جاش ما برای مثال اغراق در فضای چایخانه و قهوه خانه و نوع گویش کلامی ای میبینیم که هیچ سنخیتی با فضای فعلی جامعه ما ندارد به نوعی کمدی ای که از همان اول یک شکافی بین خود و مخاطبش ایجاد میکند پس از اینجا به بعد مخاطب میره دنبال فقط خندیدن و حالا رسالت سرگرمی

    ۴:در زمینه دیالوگ نویسی بسیاری از دیالوگ های تیکه کلام وار کاراکتر ها میاد و بدون هیچ منطقی ادامه پیدا نمیکنه مثل اینک

    ه جمال عادت به تکرار صحبت های کمال دارد (البته طنز خوبی نیست )

    ۵:صدای تغییر یافته تصنعی کاراکتر ها

    ۶:اولین سکانس خنده اور :

    خروج جمال و کمال از زندان و نوع بدرقه زندانی ها که انهم چون هیچ قدم مثبت و درستی در خط سیر داستان ندارد فاقد ارزش است

    ۷:کمدی ها به زور فضا سازی و موسیقی بک گراند فقط کمیک است در واقع در بار کمیک فیلم نه بازی نه داستان نقشی ندارد که انهم به صورت گذری و کم تعداد است به عبارتی مخاطب درگیر فیلم و داستان نمیشود بلکه گه گاهی با رقص یا موزیک خنده بر لب میاورد

    ۸:امیر شهاب رضویان میخواد کمدی رو به سبک ماشین زمان جلو ببره یعنی دو نفر که از همه جا بی خبرند و همه چیز براشون تازگی داره ی جور ورود به دنیای جدید که اصلا جذاب و خوب پرداخت نشده است

    ۹:از انجا که ناصر دوست قدیمی جمال و کمال است هیچ توجیه عقلانی و هیچ منطق تراشی ای برای بی خبری وی از حال این دو صورت نمیگیرد

    ۱۰:اشتباه فاحش کارگردان در نوع گریم کاراکتر زنی است که از مدت ها پیش با انها اشنا بوده اما ما بعد از گذشت زمان هیچ تغییری در چهره او نمیبینیم مثل اینکه سنشم هیچ تغییری نکرده است

    ۱۱:در صحنه تعویض لباس جمال و کمال و پوشش انها به سبک ناصر به خوبی المان های طنز شناسایی شده است اما پرداخت چنگی به دل نمیزند

    ۱۲:فیلمنامه اصولا هیچ حرفی در زمینه شخصیت پردازی ندارد یک خط کمرنگ داستانی دارد که اونم اصلا خوب در نیامده به نوعی فیلمنامه روی هواست

    ۱۳:همراهی بیش از حد موسیقی مارو یاد این جمله میاندازد, کمدی تحمیل شده و زورکی

    ۱۴:اکت بسیار بد,گروه موسیقی در شهرک سینمایی

    ۱۵:گره های داستانی واقعا بد و پیش پا افتاده است (مثلا جمال دنبال زن است )و دایم ریتم بد داستانی رو دچار افت بیشتری میکند

    ۱۶:دیالوگ گویی بد و بدون پرداخت جمال و کمال (مهدی هاشمی و فرهاد اییش )

    ۱۷:زمان زیادی گذشته اما نوع بیان و گویش همانطور مانده که خیلی منطقی نیست

    ۱۸:ناصر قهوه چی (لوون هفتوان)بازی اش هیچ کمیکی ندارد الی نوع صداش و یک تیکه کلام که با تکرار زیاد به نوعی کسل کننده میشود

    ۱۹:فیلم در بعضی سکانس ها به نوعی سعی داره خودشو بکشه بالا اما کافی نیست مثل سکانس اتوبوس و افراد موبایل به دست

    ۲۰:تنها پارامتر کمیک کمال (مهدی هاشمی )عینکش است تیپ و قیافه کاراکتر ها به ما کمیک نمیده

    ۲۱:سکانس بدون منطق خرید لباس رو داریم که اصلا معلوم نیست چرا باید همچین کاری رو انجام بدهند

    ۲۲:نه داستان داریم نه شخصیت پردازی

    ۲۳:تنها کسی که کمی بازیش کمیک شده (اونم فقط بازیش نه دیالوگاش)امیر حسین رستمی (نقش مهندس)است

    ۲۴:میزانسن خوب حمام رو داریم که انقدر تکرار میشه که دیگه اونم به دل ادم نمیچسبه

    ۲۵:سکانس نسبتا خوب سیاه لشگر و نزدیکی کمال به اسی کاراکتر زن قصه

    ۲۶:فیلم هیچ نقطه جذاب برای جلب توجه مخاطب ندارد ضمن اینکه سکانس و پلان های نا مربوط و بدون پشتیوانه هم زیاده

    ۲۷:سکانس نسبتا خوب زد و خورد با عوامل فیلم که با بهره گیری از افکت اسلوموشن جذابتر هم شده است اما نباید فراموش کنیم که جذابیته به خاطر میزانسنه و نوع فضا سازی سکانس است نه حالا اکت یا کنش بازیگر های اصلی

    ۲۸:سکانس رقص با نمک جمال و کمال و ناصر

    ۲۹:موسیقی به شکلی افتضاح و بد در صحنه رمانتیک پایانی فیلم را همراه میکند و اصلا حس و حال قصه را از مخاطب میگیرد

    ۳۰:دیالوگ های خیلی بد فرهاد اییش درشهر بازی حین سرقت صندوق پول که نه خود دیالوگه طنزه نه اکت اقای اییش کلا همه چی بده

    ۳۱:نکته مهمی که در فیلمنامه کمدی عرض کردم بحث

    ۱:عاقل و ابله

    ۲:ابله و ابله تر

    است که انقدر شخصیت پردازی ها بده اصلا نشون نمیده

    ۳۲:صحنه کمیک پایانی نسبتا خوب ماجرای سیگار

    ۳۳:پایان بندی افتصاح و قابل پیش بینی و همچنین بی منطق

    جمع بندی نهایی :

    فیلمی که نه به دنبال رسالت سرگرمی است نه مفاهیم (به شیوه بدش نشانه گذاری) صرفا فیلمی که در هیچ جهتی حرکت مثبت و خوبی ندارد

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    مهمانی از جنس صفا و سادگی:

    مقدمه :

    بدون شک زمانی که برای چندمین بار به تماشای داستان هوشنگ مرادی کرمانی (مهمان مامان )نشستم اولین جمله ای که به ذهنم خطور کرد,این جمله بود :

    کو داستان ؟

    و جوابم را اینگونه یافتم مهمان مامان نمونه بارز کمدی تلخ و سیاهی است که روی یک خط کمرنگ داستانی حرکت میکند در واقع مهمانی مامان به واضح در زمینه داستان و محتوا حرفی برای گفتن ندارد در زمینه شخصیت پردازی هم به حد زیادی وابسته به دیالوگ های مستقیم میباشد, اما با همه اینها چه میشود که مهمان مامان یک شاهکار و یک کار خوب از استاد مهرجویی قلمداد,میشود با من مهیار محمد ملکی و بررسی مهمان مامان همراه باشید

    محتوای داستانی :

    برای خانواده‌ای مهمان سرزده، تازه عروس و داماد، می‌آید چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم می‌دهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند...

    بررسی سکانس به سکانس تکنیکال اثر :

    ۱:تیتراژ اغازین فاقد هرگونه پیچیدگی یا تمهیدات خاص موضوعی است بدین معنا که مهرجویی از همان اول میخ سادگی را در قصه اش کوبانده است

    ۲:فیلم به صورت هول هولکی و بدون هیچ پیش در امدی مخاطب را به فضای کمرنگ داستانیش پرتاب میکند

    ۳:نکته قابل توجه دیالوگ ها و البته بازی های واقع گرایانه است که همان اول مارا مجذوب خودش میکند

    ۴:مهرجویی با بهره گیری از هنر فیلمبرداری تورج منصوری و همچنین یک دکوپاژ خوب توانسته موقعیت و حال و هوای قصه را به زیبایی به نمایش در بیاورد ضمن اینکه تمام لرزش ها و چرخش دوربین هماهنگ با نوع میزانسن صحنه بوده که همه اینها جمعش مساوی با یک همزاد پنداری قابل توجه میباشد

    ۵:فضا سازی و نوع میزانسن هایی که به درستی مشکل فقر و نداری را به نمایش در میاورد

    ۶:در طول کل پروسه ۱۰۳دقیقه ای فیلم به هیچ عنوان پلان اضافی و بی معنی مشاهده نمیشود به نوعی تمامی پلان ها با معنی و هدف خاصی هستند حالا یا در جهت پیشبرد قصه است یا بحث شخصیت پردازی

    ۷:کارگردانی خوب اقای مهرجویی به شکلی بوده که ما به میزان زیادی با شخصیت های قصه همراه شده و همزاد پنداری بین مخاطب و کاراکتر ها اتفاق میافتد

    ۸:فیلمنامه از نوع فیلمنامه هایی است که قهرمان محور نیست

    ۹:کمدی از نوع تلخ وسیاه است به عبارتی کمدی تلخ و سیاه را اینگونه تعریف میکنیم کلیه مفاهیم طنزی که مخاطب از یک موضوع جدی برداشت میکند

    ۱۰:طراحی خوب و هماهنگ لباس بازیگر ها

    ۱۱:فیلم به شیوه ای واقع گرایانه و مستند گونه روایت میشود

    ۱۲:قاب بندی ها اکثرا مدیوم کلوز است فی الواقع به قاب بندی تلویزیونی خیلی نزدیک است

    ۱۳:نوع روایت قصه به گونه ای است که لوکیشن ها محدود و پروژه از نوع پروژه های کم خرج میباشد

    ۱۴:گویش محلی و قابل باور مشت مریم

    ۱۵:موسیقی در بخش های کمی فیلم را همراهی میکند فی الواقع خیلی فیلم حس و حا

    لش را در غالب بحث موسیقی به مخاطب خودش منتقل نمیکند

    ۱۶:خرده پیر نگ هایی در دل قصه داریم (خرده اکت )کنش های خرد بازیگران در دل قصه است به عبارتی این کنش ها بودن یا نبودنشون ضربه ای به بدنه اصلی قصه وارد نمیکند اما باعث میشه کار طبیعی تر بشود و جلوه بهتری پیدا کند

    ۱۷:شرح موضوعات و به نوعی شخصیت پردازی کاراکتر ها به شیوه بسیار مبتدیانه همراه با دیالوگ های مستقیم اتفاق میافتد

    ۱۸:بد نیست در اینجا اشاره کوچکی هم به بحث دیالوگ ماندگار داشته باشیم دیالوگ هایی که از دل سادگی .گاهی روزمرگی و بدون هیچ پرداخت عجیب غریبی شکل میگیرد به عبارتی دیالوگ ماندگار همین صحبت های یومیه منو شماست و دقیقا همان چیزی که در مهمانی مامان مشاهده میشود

    ۱۹:یک عیب بزرگی که در فیلم به نظرم اومد بحث کات های پایان صحنه یا نوع دیزالوها و کات های زمانی بود این به این معناست که تدوین مهدی حسینی وند به حدی بد و مبتدیانه صورت گرفته که اصلا نمیشود یک فاصله ملموس زمانی رو بین سکانس ها و دیزالوشون متوجه شد

    ۲۰:میرسیم به صحنه دعوای دور حوض :

    نکته یک:ایجاد پلان های متعدد

    نکته دوم:صدا گذاری خوب صحنه

    نکته سوم:سینک صدایی پلان ها

    ۲۱:طنز خوب موقعیت

    ۲۲:در بحث محتوایی فاصله کم بین خنده و گریه کاراکتر ها را مشاهده میکنیم ساده شده اش میشود این جمله :انها به دلیل گرمای وجودیشان و اینکه همدیگه رو دارند هیچ وقت سختی ها را جدی نمیگیرند چیزی که در دنیای امروز خیلی جای خالیش حس میشه

    ۲۳:بازی خوب و متفاوت امین حیایی و خانم گلاب ادینه و حسن پور شیرازی

    ۲۴:دقت در انتخاب کستینگ

    ۲۵:تنوع کم موسیقی بک گراند

    ۲۶:موسیقی به طور کلی در سه قسمت ورود میکنه

    ۱:سکانس مشت مریم و خروس قربانی

    ۲:سکانس دویدن امیر در کوچه برای رفتن خانه دوستش جهت خرید دزدکی مرغ

    ۳:موتور سواری امیر و یوسف برای تهیه غذا از خانه بالاشهری یوسف

    ۴:صحنه کشیدن غذا

    به عبارتی میشه متوجه بود که غیر از مورد چهار و حالا کمی یک حضور موسیقی از روی اجبار برای زیبا سازی فیلم میباشد شاید برای همینم باشد که خیلی به نوع موسیقی و ساخت ان عمیقا توجه نشده است

    ۲۷:در بحث خروجی تصویر در شبکه نمایش خانگی یا مدیوم پرده مات بودن و کمی سینمایی بودن تصویر را شاهد هستیم (اتالوناژ خوب تصویر)

    ۲۸:در میان انبوه بازی های قابل قبول به یک باره با بازی نسبتا سطحی شخص جناب سرهنگ و عروس خانواده مواجه میشویم

    ۲۹:بازی خوب و جذاب پارسا پیروز فر

    ۳۰:شک جالب سکانس مواجهه عفت با انبوه مواد غذایی رسیده از خانه یوسف (پارسا پیروزفر )

    ۳۱:تبلیغ بد و ناشی گرایانه مواد غذایی از زبان امیر که به نوعی شیطنت جناب مهرجویی ریتم کارو دچار افت بدی کرده است

    ۳۲:شاید بهترین صحنه کمیک فیلم همان صحنه حال خراب صدیقه و دستور اشپزی باشد

    ۳۳:هم نوایی خوب یدالله و همکارانش

    ۳۴:کمیک خوب زخمی شدن ماهی و عمل جراحی اش

    ۳۵:پلان های خوب چیدمان غذا سر سفره رو داریم و در نهایت میرسیم به پی او وی (pov)عفت که حالا سفره تکمیل شده رو از پایین به بالا تماشا میکند در ادامه لبخند حاکی از رضایت عفت رو داریم و در پایان اون جمله کلیدی جناب سرهنگ که میگه خاله جان راضی به زحمت نبودیم توی زحمت افتادید در واقع میشه گفت مهرجویی با این دیالوگ حق مطلب رو برای فیلم تمام کرد

    ۳۶:خرده پلان های شخصیت پردازی مثل بستن گره کراوات دکتر توسط یوسف که به نوعی موقعیت یوسف در قصه را شدیدا به چالش میکشد

    ۳۷:گره کوچک پایانی و حال خرابی عفت که به نوعی به نظر میرسد در ان قسمت پیوستگی قصه دچار شکاف شده است و ما فیلم دیگری را شاهد هستیم دلیل این امر میتواند این موضوع باشد,که گره دوم به صورت مجزا و بدون وابستگی به گره اول روایت میشود یا به نوعی میشه گفت گره اول و گره دوم به درستی در هم نیامیختند مثل اشی که اب و دونش سواست شاید بهتر میبود گره دوم در دل اغاز و پایان گره اول روی میداد

    ۳۸:علیرغم جدی تر شدن فضا به یک باره با ریزش تعداد زیادی طنز موقعیت توی صف مانده روبه رو میشیم

    ۱:ورود انبوه دود به داخل ماشین جناب سرهنگ

    ۲:ماجرای nde

    ۳:درگیری با موتور سوار

    ۳۹:نبود نمای کامل مواجهه موتور سوار و اتومبیل گذری

    ۴۰:بازی کمرنگ خانم بختیاری و رامین پرچمی

    ۴۱:در نهایت خاموش شدن چراغ های خانه و ختم قضیه .ی جورایی مارو یاد این جمله میاندازد روز از نو روزی از نو

    جمع بندی نهایی :

    باید بگم که این فیلم علیرغم داشتن خط سیر کمرنگ داستانی و عدم بهره گیری از تمهیدات درست جهت معرفی شخصیت و فضای قصه یا همون شخصیت پردازی دوست داشتنی بود

    دوست داشتنی بود,چون ساده حرف زد و ساده ام حرفشو رسوند

    در پایان شمارا دعوت میکنم که برای صد دقیقه هم که شده مهمان مامان شوید و با تمامی شخصیت هایش همزاد پنداری خوبی را تجربه کنید

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    قرمزی به رنگ خون:

    مقدمه و پیش گفتار:

    بریم سر وقت فیلم اب نبات چوبی و ببینیم قصه چی بود ؟

    اساسا این فیلم به دو قسمت تقسیم میشود یکی تا قبل از دقیقه پنجاه و دیگری بعد از دقیقه پنجاه به نوعی میشه گفت فیلم تا دقیقه پنجاه به شیوه یکنواخت و کسل کننده به طرح موضوع به همراه میزان کمی شخصیت پردازی میپردازد به نوعی بحران به معنای واقعی و شیوه درستش از دقیقه پنجاه تازه نمایان میشود و حدود دقیقه ۷۵ بحران تمام شده و بعد از ان پنج دقیقه ای برای بعد بحران و پایان بندی قصه داریم که اصلا این شیوه پرداخت جالب توجه نیست

    علیرغم کمرنگ بودن خط اصلی داستان شخصیت پردازی در برخی پلان ها خوب و برخی بد عمل شده است

    در بحث ساختار و شکل فیلمنامه المان های سینمای کلاسیک را در غیاب قصه و چارچوب قواعدی خاصش میبینیم ضمن اینکه کمی شخصیت پردازی هم در کار مشاهده میشود :

    پرده اول -ارامش :پیش در امد قصه تا قبل از دقیقه پنجاه :ماجرای فرار مارال (هنگامه حمیدزاده)از خانه تا ورود نگین(سحر قریشی) به خودروی مرتضی (کریم امینی)

    نقطه عطف اول :نگین برای مرتضی از فرهاد میگوید

    پرده دوم-بحران:از دقیقه پنجاه تا ۷۵ و ماجرای نگین تا افشا شدن هویت واقعی فرهاد(رضا عطاران)

    نقطه عطف دوم :رو به رو شدن مارال با فرهاد و معلوم شدن هویت وی

    پرده سوم-ارامش:

    از دقیقه ۷۵ تا ۸۳ که به ماجراهای بعد از افشاگری هویت واقعی فرهاد اختصاص پیدا کرده است

    سیستم حرکت قصه به صورت غیر خطی و نامنظم میباشد

    باید همچنان تاکید کنم بر این موضوع که اگر اب نبات چوبی خط داستانی منسجم تر و پر رنگ تری داشت شاید میتوانست به یک اثر خوب و قابل قبول قلمداد گردد

    با من مهیار محمد ملکی ونقد اب نبات چوبی همراه باشید

    ۴:بحث تکنیکال اثر:

    ۱:تیتراژ ساده که فرحبخش در مقام کارگردان میتوانست با بهره گیری از تمهیدات بهتری فکری کمی در این قسمت متنوع و جذابتر عمل کند

    ۲:سکانس ماجرای تاکسی و چرخش ۳۶۰ درجه دوربین در ان که هیچ pov و منطق داستانی پشتش نیست به نوعی تصاویر برگرفته از تفکرات کارگردان و تحمیل شده به کار است

    ۳:در بحث بازی ها:

    ۱:رضا عطاران(در مقام سوپر استار و کاراکتر بفروش فیلم):این بازیگر به نوعی نقش فرهاد و مسعود را در قصه ایفا میکند اما متاسفانه عطاران با بهره گیری از دیالوگ های به مراتب جدی بازی اش همچنان رنگ و لعاب کمدی دارد به این معنی که کارگردان نتوانسته از او بازی جدید و متفاوتی بیرون بکشد چیزی که شاید کاهانی و شعیبی خوب بلد باشند

    ۲:سحر قریشی(نگین):میتوان گفت سحر قریشی از جمله بازیگرانی از فیلم است که به میز

    ان زیادی به پرسوناژش نزدیک و قابل باور شده است

    ۳:هنگامه حمیدزاده(مارال):

    هنگامه هم در قصه اب نبات چوبی خوب و قابل باور ظاهر شده است

    ۴:کریم امینی(مرتضی):دوست ندارم از این لفظ استفاده کنم اما بازی ایشون در بهترین حالت ادا در اوردن و خیلی اگر بخواهیم مثبت اندیش باشیم تیپ است نه شخصیت به این معنا که ایشان از ابتدا تا انتها با یک اکت تصنعی و بازی چهره بد سعی به زنده کردن تیپ لات و لوت های امروزی رو دارد البته در بد جلوه کردن مرتضی فیلمنامه هم کم تقصیر کار نبوده است

    ۵:نگار عابدی (مریم):مریم قصه را خیلی زیاد نمیبینیم اما همان چند سکانس خوب نیست

    ۶:صفا اقاجانی(مادر ):خانم اقاجانی با یک اکت باور پذیر توانسته اند بسیار خوب ظاهر شوند

    ۷:شقایق فرهانی(مادر نگین):یک سکانس و یک بازی فوق العاده

    ۸:میلاد کی مرام(مهرداد):

    یک سکانس و یک بازی نسبتا خوب

    ۴:فلش بک ها :در بحث فلش بک ها میشود انها را به دو قسمت خوب و بد تقسیم کرد

    ۱:فلش بک های خوب :ان دسته از فلش بک هایی در قصه محسوب میشوند که مربوط به شخصیت مارال میشوند به صورتی که با کلوز اپ چهره وی شروع و ورودشان را داریم و در نهایت برگشتشان هم روی همین کلوز اپ شاهد هستیم (رفت و برگشت با منطق و درست)

    ۲:فلش بک های بد :باقی فلش بک ها که در دل داستان به شیوه بد و نامنظم قصه را بدون هیچ منطقی جلو میبرند تفاوت این قصه با قصه هایی مثل بارکد این است که در بارکد ما همین شیوه روایت نامنظم رو داریم و میبینیم اما با این تفاوت که همه چیز از ابتدا روی اصول و قرار است اما در اب نبات چوبی فرحبخش هر جادلش خواسته بدون هیچ قرار قبلی وحتی منطق و قانونی صرفا ازروی علاقه شخصی شیوه روایت رو نامنظم کرده که به شدت ریتم قصه رو میاندازد

    ۵:دیالوگ نویسی بد و گاها کلیشه ای برای شخص کریم امینی (مرتضی)

    ۶:در زمان فرار مارال از خانه که اونم هیچ پیش در امد خوبی ندارد اکت مرتضی و فوکوس روی چهره مرتضی را میبینیم که اصلا باور پذیر نیست

    ۷:در سکانس گشتن به دنبال مارال در خیابان انقلاب کات بد و بدون منطق را به تجریش داریم

    ۸:ری اکشن های بد و تصنعی مرتضی

    ۹:شخصیت پردازی به صورت پراکنده در دل برخی پلان ها پخش شده است

    ۱۰:قاب بندی های توشات (دو نفره )خوب مثل صحنه اش خوری مارال و نگین

    ۱۱:در برخی پلان ها کلوز اپ ها بی معنی و غیر قابل فهم است به این معنا که نمای بسته کاراکتر هارو میبینیم که هیچ منطق داستانی پشتش نیست یا به عبارتی صرفا یک دیالوگ ساده بین دو یا چند شخصیت است در این صورت نماها باید به همان مدیوم کلوز اکتفا کند

    ۱۲:بازی به شدت بد مریم(نگار عابدی) در سکانس خانه و هم صحبتی با فرهاد (رضا عطاران )

    ۱۳:موسیقی بد و دلهره اوری در قصه شاهد هستیم که برخی پلان ها را همراهی میکند مثل پلان هم صحبتی مریم (نگار عابدی)با خاله اش(صفا اقاجانی)که اصلا هیچ ربطی به فضای قصه ندارد

    ۱۴:لانگ شات های خوب در دل قصه

    ۱۵:پلان بندی خوب سکانس دور همی

    ۱۶:شخصیت پردازی خوب نگین(سحرقریشی)از زبان مادرش (شقایق فرهانی)به مرتضی(کریم امینی )درقبرستان

    ۱۷:ر بحث ساختار فیلمنامه هم باید قویا روی این موضوع تاکید کنم که:

    ۱:دیالوگ نویسی ضعیف است

    ۲:خط داستانی بسیار کمرنگ است

    ۳:طرح شخصیت پردازی کاراکتر ها در دل قصه عموما قوی از اب در نیومده است

    ۴:شیوه روایت وقایع به صورت نامنظم و غیر خطی است

    ۱۸:بازی خوب و قابل باور خانم صفا اقاجانی

    ۱۹:حضور موسیقی هیجان انگیز زمان رفتن مرتضی سر قرار در میدان شعاع جالب توجه است

    ۲۰:تقطیع سکانس رانندگی مرتضی به پلان های متعدد مثل فوکوس روی فرمان خودرو و ...که برای القای هیجان قصه خوب و جذاب است

    ۲۱:امدن نگین سر قرار (شوک اول )و بعد تنها سکانس خوب کریم امینی و گریه قابل باورشو داریم و ماجرایی که نمیدونیم چیه و البته توی دل صحبتاشون متوجه میشیم مارال مرده(شوک دوم )به عبارتی قصه بعد از پنجاه دقیقه کسل اور اینجا اولین تکان رو میخورد که همان شروع بحران است

    ۲۲:سکانس تعقیب و گریز مرتضی و نگین در خیابان خوب است:

    ۱:پر رنگ کردن صدا نفس ها جهت القای هیجان و ایجاد جذابیت

    ۲:موسیقی پر هیجان همراه

    ۳:تدوین سکانس به شیوه مقطع و پر تعداد

    ۴:حرکت خوب دوربین جهت همذات پنداری با کاراکتر ها

    ۲۳:نمای بسته نگین پشت جعبه ها وورود ضربه دست مرتضی به کادر و خوردن ان به صورت نگین را شاهد هستیم که این نوع نما یا پلان بندی از کارهای دلهره اور و ترسناک هالیوودی امده است

    ۲۴:کلوز اپ خوب احساسی نگین و خبر حاملگی مارال (شوک سوم)

    ۲۵:سیستم شرح وقایع نامنظم و غیر قابل توجیه در فلش بک

    ۲۶:ماجرای حمله به نگین در خواب خوب و هیجان انگیز است

    ۲۷:نرییشن خوب عطاران در مورد مارال و ماجرای تکه تکه شدنش

    ۲۸:یکی از صحنه های خوب و جالب توجه صحنه مواجهه شدن مخاطب با عطاران به عنوان کاراکتر مسعود و درگیری بعدش با مارال است اینجاست که برای اولین بار از عطاران یک چهره من

    فی جالب توجه میبینیم اما باید بگم عطاران نتوانسته پرداخت خوبی روی کاراکترش داشته باشد چرا که اون باور درستو به مخاطبش نمیده شاید میبایست در کستینگ به ویژه انتخاب نقش فرهاد بیشتر دقت میشد

    ۲۹:پی او وی خوب نگاه دزدکی نگین از پشت در و مشاهده صحنه به قتل رسیدن مارال

    ۳۰:ماجرای تکه تکه کردن جسد مارال توسط سگ های نگهبان که اصلا خوب نیست

    ۳۱:ری اکشن خوب عطاران و سیگار کشیدنش زمان مشاهده خوردن جنازه تکه تکه شده مارال توسط سگ های نگهبان

    ۳۲:از اینجا به بعد به شیوه بدی سرهم بندی قصه رو میبینیم :

    ۱:نگین خانواده مارال رو از قضیه با خبر کرده است با این حال وجه نقدی را از فرهاد درخواست میکند و میرود

    ۲:مادرو برادر مارال و همسر فرهاد همگی وارد خانه فرهاد میشن در بسته .سروصدا و بعد در پلان پایانی عطاران رو میبینیم که زخمی میاد بیرونو خودشو توی اسانسور پرت میکنه و بعدم تمام واقعا افتضاح است

    ۳۳:جمع بندی نهایی : اگر کل فیلم را به سه قسمت تقسیم کنیم :

    نیمه اول هیچی نداریم نیمه دوم ی کمی بهتر میشه نیمه پایانی بدتر از نیمه اول شروع و تمام میشه

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/22

    جدالی بر سر سیاست:

    مقدمه :

    آن زمان که انسان ها مقابل هم قرار میگیرند نه مرزی مثل خانواده وجود دارد نه هیچ چیز دیگر ان زمان خط قرمز ها هستند که تصمیم میگیرند تو چه کسی هستی یا چه کسی باید باشی ؟

    خط قرمزی مثل سیاست ....

    خط قرمزی مثل یک دوست خیلی عزیز از یک جبهه مشترک

    خط قرمزی مثل ایستادگی ....

    و در نهایت خط قرمزی به اسم آرمان

    این قصه با اینکه طعم و بوی سیاسی به خود گرفته اما در قسمت روایی داستانش انگونه این موضوع را پرداخت میکند که گویی یک درام عاشقانه جنجالی و پر حادثه را شاهد هستیم

    با من مهیار محمد ملکی و بررسی فیلم سینمایی امکان مینا همراه باشید

    بررسی تکنیکال اثر :

    ۱:به محض شروع قصه صفحه تاریکی را میبینیم که اسم های بازیگران بر روی ان یک به یک نمایان میشود در کنار این فضای تاریک موسیقی مرموزی ما را همراهی میکند این موسیقی به نوعی علاوه بر حس و حال یک قصه راز الود مارو یاد محتملا یک پایان تلخ هم میاندازد

    در هر صورت انتخاب موسیقی تیتراژ اغازین خوب و به جا بوده است

    ۲:زمان ورود به قصه یک مدیوم لانگ شات رو از سطح شهر و ساختمان ها داریم که به نظر من بهتر بود این تصویر کمی در اتالوناژ یا تصحیح رنگ بهتر کار میشد به عبارت دیگر انقدر شارپ است که اگر صدای تیر و شلیک گلوله شنیده نمیشد ما به هیچ عنوان فضای جنگ را نمیتوانستیم به یاد بیاوریم یا متصور شویم

    ۳:صدا گذاری شلیک گلوله و نوع افکتی که شاهد هستیم نسبتا خوب است

    ۴:در بعضی سکانس های به ویژه اغازین تعدد پلان را شاهد هستیم که علاوه بریک حس و حال خوب با منطق و رو حسابم است

    ۵:ابتدای امر والیوم موسیقی بک گراند به حدی بالاست که صدای کاراکتر های اصلی خیلی خوب شنیده نمیشود

    ۶:بازی میلاد کی مرام و مینا ساداتی هر دو قابل قبول است

    ۷:قصه هر چه جلوتر میرود به مرور در میزانسن ها و فضاسازی دوران جنگ بهتر کار میکند

    ۸:طراحی لباس بازیگر ها با موقعیت زمانی داستان تا حدی همخونی دارد

    ۹:موسیقی به خوبی روی فیلم سوار شده و ان را همراهی میکند

    ۱۰:پلان های خرد برای شخصیت پردازی بهتر کاراکتر ها زیاد نداریم اما اون تعداد کمی که داریم قابل قبول از اب در امده است

    مثل پلان له کردن سوسک توسط مینا در تلفنخانه

    ۱۱:زمانیکه در تلفنخانه مینا مشغول صحبت با مژگان است و اورا مادر خود خطاب میکند دیالوگ های مثل مردی؟ خوب اون شک و تردید را در دل ما زنده میکند که ایا ان طرف خط مادرش است واقعا ؟چون دیالوگ اصلا مادرانه نیست

    ۱۲:کمال تبریزی به درستی به زیبا سازی و جذابیت میزانسن سکانس های خالی از دیالوگ توجه داشته است

    ۱۳:این فیلم برعکس کار های خوبی مثل ابد و یک روز به میزان زیادی خود را وابسته به موسیقی بک گراند میداند این به این معناست که عمده حس و حال فیلم به کمک موسیقی جلو میرود

    ۱۴:فیلم تا دقایق سی و چهل بسیار کسل کننده جلو میرود به این معنا که یک گره دارد و برای واکاوی ان گره سر نخی جلوی پا کاراکتر اصلی یعنی مهران قرارنمیدهد در نتیجه به جای اینکه یک فیلم داستانی را شاهد باشیم خرده پیرنگی را مشاهده میکنیم که فقط شخصیت پردازی است و شخصیت پردازی

    ۱۵:دیالوگ ها نسبتا خوب و واقع گرایانه است

    ۱۶:تنوع کم موسیقی بک گراند به نوعی فیلم را در بخش هایی از ریتم میاندازد

    ۱۷:نقطه درگیر کننده اول دقیقا جایی است که مهران برای اولین بار مینا را با یک مرد غریبه میبیند از انجا به بعد قصه میره به سمت یک فضای تاریک اندوهناک

    ۱۸:دکوپاژ خوب دوربین نوع قرار گیری نوع زومینگ یا زوم بک ها یا حتی بالا تر از اون نوع محو کردن های رفت و برگشتی تصویر همه و همه به درستی و در جهت همزاد پنداری بهتر با کاراکتر صورت گرفته است

    ۱۹:بحث کاری مهران صرفا برای نشان دادن این موضوع است که او شخصیتی وفادار به رژیم جمهوری اسلامی است

    ۲۰:بی تفاوتی و عدم صحبت مهران با مینا در جهت روشن شدن موضوع کمی عقلانی نیست شاید بهتر بود برای این موضوع تمهیدات بهتری در جهت ایجاد موانع داستانی فراهم میشد(با توجه به اینکه مهران قصه ما یک شخص دو اتیشه واقعا عاشق پیشه است)

    ۲۱:ایراد دیگری که میشه در بحث داستانی بهش توجه داشت زمان تصادف مهران با وانت درست در جایی بود که سر نخش یعنی مینا را در تعقیب خود داشت وی علیرغم سالم بودن فیزیک جسمی با مرد وانتی (مرد پلیس)برای رفتن به بیمارستان همراه شد چرا ؟چرا دنبالش نرفت ؟

    ۲۲:فیلم در دقیقه چهل وپنج به یک باره به طور غیر منتظره ای ریتم اطلاعاتی امنیتی پیدا میکند که به شدت داستانو سر پا و زنده میکنه

    ۲۳:در این بین باید به بازی خوب شاهرخ فروتنیان اشاره داشت که در عین ارامش نگاهش بازجویی را به نحوی درست به انجام.میرساند

    ۲۴:درست

    از دقیقه چهل و پنج به بعد ریتم بازی کی مرام یک مقداری بهتر میشود

    ۲۵:فیلمنامه به دو بخش تقسیم شده تا قبل از دقیقه چهل که یک قصه خرده پیرنگ با خط داستانی راز الود عاشقانه کمرنگ رو داره و از چهل به بعد که دقیقا خرده پیرنگش به حد زیادی کم میشه و میشه دقیقا سینمای داستانی و اکشن و اطلاعاتی

    ۲۶:لانگ شات حیاط و باران رو داریم منتها فقط صدای باران است ...

    ۲۷:یکی از نقاط جذاب داستانی دقیقا زمانی است که مهران یک هویت دروغ از خود به مینا در اتومبیل به سمت بیمارستان میگوید ی جورایی داستان رو به سمتی میبرد که شخصیت مهران رو در هاله ای از ابهام نگه میداشت که اگر این ابهامه بیشتر توی داستان میموند شاید داستان جذابتر میشد اینکه ما هم شک بکنیم هویت واقعی مهران چیه؟

    ۲۸:موسیقی همراه و ارامش بخش همراه با دیالوگ های عاشقانه ای که خوب ازش میشود طعم و بوی عاشقانه تاریک و سیاه رو بیرون کشید اما به نظر من میشد توی زمینه پرداخت و میزانسن ها بهتر عمل کرد

    ۲۹:اساسا کمال تبریزی با بیان این روایت نیمچه سیاسی نیمچه عاشقانه که به نظرم یک بلاتکلیفی محسوسی رو بین این دوژانر داره نتوانسته به نوعی حقایق امرو به درستی به زبان بیاره حالا این موضوع میتوانسته به نوعی جانب دارانه بوده باشد یا کاراکتر مهران پرسوناژ شخصی اش بوده در هر صورت هر چه هست تعریف کار سیاسی را ندارد چرا که فقط مک گافین یا فضا سازی قصه سیاسی است قصه همان عاشقانه اشناست که به وفور هم دربالیوود هم در ایران هم هالیوود امثالش رو دیدیم

    ۳۰:یکی از نکات قوت فیلم رو کردن کارت های موضوعی است که همه به نوعی زوایای تاریک ونامشخص قصه رو برای ما تا دقیقه اخر مشخص میکنند به نوعی ضمن پایان بسته بودن قصه باید این موضوعم اشاره داشت سیستم توزیع پاسخ برای معماهای قصه به خوبی و با یک ریتم مناسب جلو رفته است

    ۳۱:در این فیلم بارها و بارها صحبت از سازمان میشود بی انکه هیچ مشخصه یا تعریف درستی از این سازمان بدانیم این همان خط قرمز هایی است که به دلیل وجود ممیزی و عدم ورود کارگردان باید اسیب جدی به خط سیر داستانیش رو متحمل بشه به عبارتی یا نباید سراغ داستان های این چنینی رفت یا اگر میروی باید روشن باشی

    ۳۲:فضاسازی و میزانسن خوب اتاق تماشای فیلم علی ناطقی و البته زمینه چینی برای سکانس پر هیجان و جذاب کشتار اعضای سازمان توسط مهران

    ۳۳:سکانس پایانی فیلم بسیار خوب و جذاب طراحی شد

    در این بین میتوان :

    جلوه های ویژه قابل قبول

    صدا گذاری خوب

    بهره گیری از تکنیک اسلوموشن اشاره داشت

    اما این موضوع شاید با بهره گیری بهتر از تدوین مقطع و ایجاد پلان های متعدد به شکلی جذابتر ودرست تر طراحی میشد

    نکته پایانی:علیرغم نداشتن مدیوم پرده و کم هزینه بودن ان کار نسبتا قابل قبولی بود دوستان با خرید نسخه اورجینال حمایت بفرمایید