شیوهای که مصطفی کیایی در «چهارراه استانبول» اتخاذ کرده بیش از آنکه شباهت به یک ژانر اجتماعی داشته باشد، رویکردی حزبی و جناحی را شامل شده است، از انتقاد به نحوه مدیریت در روز حادثه تا اشاره به کالاهای قاچاق و خارجی موجود در پلاسکو که نفس تولیدکنندگان داخلی را گرفته است.
مصطفی کیایی از کارگردانهای پرکار سینمای ایران است که پس از فیلمهای موفق «بعدازظهر سگی سگی»، «ضد گلوله»، «خط ویژه»، «عصر یخبندان» و«بارکد» در ششمین فیلم بلند سینمایی خود پس از گذشت یکسال از ماجرای حادثه ساختمان پلاسکو به ماجرای اتفاقات پنجشنبه سیاه پلاسکو و در نگاهی متفاوتتر به معضل بیکاری جوانان و آسیبهای نشات گرفته از آن پرداخته است؛ وی که از سال ۸۸ تا کنون با ۶ فیلم در ادوار مختلف جشنواره حضور پیدا کرده است و همواره یکی از فیلمهای حاضر در رقابت بهترین فیلم از نگاه مخاطبین بوده است؛ مصطفی کیایی خوب قصه میگوید و خوب کشمکش و گره در فیلمنامهاش قرار میدهد و استاد پیچیدگی و ریتم تند در سینماست و مخاطب او را به همین عنوان میشناسد ، او که فیلمنامههای آثارش را هم مینویسد، در وجه تماتیک، وجوه مشترکی را در فیلمهایش دنبال میکند؛ از جمله جوانانی ناكام و سرگردان كه در گذران عمر خود درماندهاند و تماشاگر عام هم از روند فیلمهای کیایی خسته نمیشود و طنازیها و شیرینیهای شخصیتهای فیلمهایش که در «بارکد» و «چهارراه استانبول» بر عهده برادرش محسن کیایی بوده است، فضایی دلچسب و خوشایندی را برای تماشاگران فراهم میکند؛ اين فيلم نيز همانند پنج فيلم قبلی كارگردانش فيلمی پر بازيگر محسوب میشود و از زوج بهرام رادان و محسن كيايی در كنارسحر دولتشاهی استفاده كرده است، «چهارراه استانبول» فیلمی که هم جدی و مخاطرهآمیز است و هم خنده دار و محل بذله گویی! درواقع هیجان همراه با موقعیتهای کمیک، که در فیلمهای سابق او مانند «خط ویژه» و «بارکد» نیز شاهد آن بودیم.
فيلم «چهارراه استانبول» با نام قبلی پلاسكو همانطور كه از نامش پيداست به حادثه تلخ پلاسكو اشاره دارد، با اینکه فیلمنامه «چهارراه استانبول» به حادثه ساختمان پلاسکو و شهدای آتشنشان اشاراتی دارد اما بايد اين را در نظر گرفت كه فيلم درمورد خود ساختمان پلاسكو نيست و نویسنده برای افزودن درام فیلم ، قصهاش را به حادثه پلاسكو گره میزند، جدیدترین اثر کیایی هر چند به سوژهای ناب و تازه در قالب ژانر درام اجتماعی پرداخته اما در این اثر به یکی از معضلات اصلی اقتصاد کشور که همان بیتوجهی به تولید داخل و قاچاق کالاهای خارجی است نیز اشاره کرده است ، قصه فيلم از اين قرار است كه «بهمن» با بازی بهرام رادان و «احد» با بازی محسن کیایی از کسبه ساختمان پلاسکو هستند که به دلیل ورود اجناس چینی توليدی ورشكستهای دارند و از دست طلبكاران و اهالی پلاسكو فراریاند، از طرفی شب حادثه پلاسكو، لادن ( نامزد احد ) با بازی ماهورالوند به واسطه دعوایی که با پدر خود با بازی مسعود کرامتی داشته از خانه فرار كرده و احد او را در مغازهی غلامرضا با بازی خسرو احمدی كه در آنجا كار میكند مخفی میكند و به همراه بهمن به مكانی برای قمار در شمال شهر میروند، آنها بی خبر از همه جا وقتی متوجه میشوند که پلاسکو آتش گرفته است، خودشان را به داخل ساختمان آتش گرفته میرسانند و متوجه میشوند پیش از آنها ، آتشنشانان لادن را از حبس در تولیدی نجات دادهاند، آنها به همراه لادن به انباری پلاسکو میروند و آن روز بهترين زمان برای فرار از دست طلبكارها هست و ماجرای پلاسکو و روز حادثه کمک میکند تا بهمن و احد با اقداماتی که انجام میدهند نام خود را جزو حبس شدگان زیر آوار پلاسکو جای دهند و ...
«چهاراره استانبول» همان مسیری را میرود که «بارکد»، «عصر یخبندان» و سایر آثار کیایی پیمودهاند، در این دسته همواره جوانانی زحمتکش و گرفتاری که در تلاشی تراژیک برای بهبود وضعیت اقتصادی خود با بنبست روبرو شدهاند، تلاش میکنند تا با استفاده از میانبر عقبماندگی مالی خود را جبران نمایند و در این میان بیش از هر چیز تقدیر است که مسیر زندگی آنها و به طبع آن مسیر داستان را تغییر میدهد، تنها تفاوت «چهارراه استانبول» با فیلمهای سابق فیلمساز این است که مصطفی کیایی در فیلمهایی چون «خط ویژه» و «بارکد» ژانری اجتماعی و قالبی انتقادی را به نمایش کشید که طی آن بدون نام بردن از فرد یا شخص حقیقی و حقوقی خاص، فقط به کلیت برخی سوءاستفادهها و رفتارهای ساختارشکنانه مسئولان پرداخته بود اما این بار شیوهای که در «چهارراه استانبول» اتخاذ کرده بیش از آنکه شباهت به یک ژانر اجتماعی داشته باشد، رویکردی حزبی و جناحی را شامل شده است، از انتقاد به نحوه مدیریت در روز حادثه تا اشاره به کالاهای قاچاق و خارجی موجود در پلاسکو که نفس تولیدکنندگان داخلی را گرفته است و از زبان فرمانده میدانی آتشنشانان اینگونه مطرح میکند که مقصر اصلی بحران پلاسکو همان کسی است که این مدیریت بحران را برعهده گرفته است و از شهردار وقت تهران به عنوان مقصر اصلی بحران نام میبرد.
فیلم خیلی جذاب و بدون مقدمه زیاد شروع میشود و شخصیتها و روابطشان به خوبی به مخاطب معرفی میشود تا زمانی که به ماجرای پلاسکو و فروریختن ساختمان میرسیم و یکی از معایب فیلمنامه همین قسمت است؛ در واقع بعد از فروپاشی ساختمان پلاسکو بار دراماتیکی فیلم رو به افول میگذارد و با آزادی احد و بهمن از زیر آوار فیلم عملاً به پایان میرسد و مابقی توضیحات اضافهای است که به کار داستان نمیآید ، نه گل دادن فرنگیس با بازی سحر دولتشاهی به آتشنشانها، نه دعوای قمارباز با بازی سعید چنگیزیان با همسرش و نه فریادهای شعاری فریبرز( رییس تیم عملیاتی آتشنشانان ) با بازی مهدی پاکدل بر آوارهای به جا مانده از پلاسکو.
در فيلم «چهارراه استانبول» كارگردان بر روی لبه تیغ حرکت کرده است و دست به كاری بسيار مشكل زده و در كنار فيلم نامهای درام كه به حادثه بسيار تلخ پلاسكو اشاره دارد با استفاده از طنز موقعیت و کلامی سعی بر کم کردن تلخی زیاد داستان کرده است و بازيگران در موقعيتهایی طنازی میكنند به طوریکه در سینما هم شاهد قهقههای تماشاگران و هم جاری شدن اشک آنها خواهیم بود ، به عبارتی دیگر «چهارراه استانبول» به معنای واقعی هم میخنداند و هم میگریاند، فيلم «چهارراه استانبول» پلانهای جذاب کم ندارد و همه چيزش سر جای خودش است و همه چيز خوب از آب درآمده علیالخصوص جلوههای ويژه فوقالعاده فيلم که از نقاط قوت و برگ برنده اصلی فیلم است و توانسته به میزان قابل توجهی به بازسازی حادثه پلاسکو بپردازد، صحنه حضور آتشنشانها در ساختمان و حضور در کنار آوارهای آن توانسته خاطرات آن روز تلخ را در ذهن بیننده زنده کند و او را برای دقایقی درگیر اضطراب خانوادههای جانباختگان نماید، استفاده درست از تصاویر آرشیوی در کنار این جلوههای ویژه کمک شایانی به خلق این فضای پرالتهاب نموده است.
همانطور که گفته شد «چهارراه استانبول» کاستیهایی دارد و نسبت به فیلم خط ویژه حتی فیلم ضعیفتری هم هست اما با تمام این کاستیها میتوان آن را از حیث تأثیرگذاری بر ذهن و احساس مخاطب بدون اینکه دچار سانتیمانتالیسم اغراقشده شود، فیلمی قابل توجه دانست و از همین حالا یکی از مهمترین فیلمهای سال آینده از نظر جذب مخاطب و فروش در سینماها پیشبینی میشود ، از نكات قابل توجه فيلم استفاده از صدای شاهين نجفی در فيلم است.