نقدهای مهیار محمد ملکی

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/25

    خاطرات غبار آلود: زمانیکه به تماشای فیلم سینمایی رقص در غبار نشستم متعجب بودم که چگونه میتوان باور کرد که این اثر متعلق به اصغر فرهادی است !شخصی که چند زمانیست توانسته در زمینه فیلم های داستانی و داستان محور اسم و رسم خوبی در ایران و جهان برای خود دست و پا کند با من مهیار محمد ملکی و نقد فیلم رقص در غبار همراه باشید ۳:پیش در امد : قبل از اینکه بریم سر وقت فیلم بیاییم کمی در مورد بن مایه فیلم و اساسا غالب محوری فیلم صحبت کنیم در جهت شفاف کردن بیشتر این موضوع میخوام شیفتتون بدم به فیلم های دهه ۸۰به بعد هالیوود .فیلم هایی که ارام ارام با شکل گیری هر چه بیشتر سینمای مدرن توانست ضمن پیدا کردن راه خود برای جلب نظر مخاطب از موضوعات و قصه هایی سخن به میان بیاورد که تماشاچی را به هیجان وا میداشت بن مایه رقص در غبار به نوعی تکرار همان موضوعات فیلم های هالیوودی پیشین است یعنی میزانسن های توشات و دو نفره. توضیح دقیق ترش اینطور میشود بیان کرد :حضور دو کاراکتر و یک اتفاق عموما غیر قابل پیش بینی که باعث کنار هم قرار گیری این دو کاراکتر میشود این اتفاق به صورتی پرداخت میشود که دو کاراکتر معمولا در لایه های سطحی و رویی شخصیت پردازیشون تناقضات و اختلافات به شدت چشمگیری دارند (مثل سقوط هواپیمای مسافر بری در یک جزیره که تنها بازمانده اش یک پلیس و یک دزد هستند) برای همین قصه حول بحث شخصیت پردازی ان دو و المان های خوب داستانی میچرخد خب تا اینجا نمیتونیم به رقص در غبار ایراد یا نقدی وارد کنیم که چرا سراغ فلان موضوع یا همچین فضایی رفتی !چرا که بنده معتقدم اساسا بخشی از دنیای سینما تکرار سوژه های پیشین است اما به شرط یک پرداخت جذاب و نو باید با صراحت بیان کنم رقص در غبار نه خط داستانی پر رنگی دارد و نه شخصیت پردازی قوی و البته در بازی ها هم به شدت ضعیف .تنها موتور تکان دهنده قصه فرامرز قریبیان است که گاهی بد,گاهی خوب جلوه میکند بریم سراغ بحث تکنیکال اثر : ۱:در تیتراژ اغازین تمهیدات خوبی را برای شروع قصه شاهد هستیم فید اوت ها و فید این های خوب داریم ۲:بازی بد و کمرنگ باران کوثری ۳:حضور کمرنگ موسیقی :باعث شده تا در برخی پلان ها به دلیل سکوت زیاد در بک گراند و شیوه مستند گونه اش حس و حال خوبی را شاهد نباشیم ۴:بازی بد یوسف خدا پرست (نقش نظر )که واقعا مبتدی و سطحی است ۵:در همان اول پرش های بد داستانی و پرداخت هول هولکی قصه را شاهد هستیم ۶:قاب بندی های خوب سینمایی ۷:دیالوگ ها در برخی سکانس ها خوب و برخی خیلی بد است ۸:در فیلمی که ما تعدد کاراکتر نداریم و البته خط پر رنگ داستانی هم نداریم انتظار میرود قصه در زمینه حداقل شخصیت پردازی پیرمرد (فرامرز قریبیان )و نظر(یوسف خدا پرست )قوی و جذاب کار کند اما ما فی الواقع کل شخصیت پردازی رو در اتومبیل در حال حرکت به سمت بیمارستان در سکانس های پایانی مشاهده میکنیم یعنی شخصیت پردازی نصفه و نیمه .هول هولکی که اصلا جالب توجه نیست ۹:بازی های بازیگران در حاشیه یا به نوعی سیاه لشگر و دیالوگ گویی انها به شدت مبتدی از اب در امده است نمونه اش بازی جلال حد پور (سراج امری )است ۱۰:در برخی پلان ها بازی بازیگران در حاشیه از بازیگران اصلی بهتر است ۱۱:موسیقی در کل پروسه ۹۷ دقیقه ای فیلم هفت بار ورود میکند که هر هفت بار : ۱:تنوع موسیقی بک گراند نداریم ۲:رفت و امد موسیقی بی منطق است ۳: ریتم موسیقی دلنشین و هماهنگ با موضوع است ۱۲:سکانس خیس شدن نظر توسط,امری در محل کارش خوب در امده است (خنده و گریه در هم توسط نظر که شاید تنها خرده اکت جهت شخصیت پردازی نظر در دل قصه است ) ۱۳:کنش ها و واکنش های بد شخصیت ها نسبت به موضوعات یا مسایل پیش رو در بحث تعامل با شخصیت نظر ۱۴:فیلم در زمینه داستان پردازی به شدت ضعیف عمل کرده است و در زمینه شخصیت پردازی هم غیر از یکی دو صحنه حرفی برای گفتن ندارد ۱۵:کلوز اپ های احساسی نظر که برخی خوب و برخی به دلیل اکت بد یوسف واقعا بد است مثل حرکت تصنعی چشم ها سکانس پنهان شدن در اتومبیل پیرمرد ۱۶:فلش بک های خوبی رو بین پلان ها شاهد هستیم ضرب کات پلان ها به فلش بک زیبا و جذاب است ۱۷:لانگ شات و اکستریم لانگ شات های خوب سینمایی ۱۸:در بحث زیبایی شناختی فیلم نماهای خوب و فکر شده ای را شاهد هستیم ۱۹:اغراق در صدا گذاری صحنه را شاهد هستیم (صدا ها بلند تر از ان چیزی هست که در واقعیت تصور میشود ) ۲۰:سکوت زیاد پیرمرد که اصلا در بحث شخصیت پردازیش و داستان خوب و جذاب کار نشده است ۲۱:حرکت و چرخش خوب دوربین ۲۲:در بحث رابطه بین نظر و پیرمرد باید به این موضوع اشاره داشت که غیر از سکانس پایانی (انتقال نظر به بیمارستان)باقی سکانس ها خالی از مفاهیم داستانی است یعنی اصلا داستانی شکل نمیگیرد ۲۳:پلان کلیدی قابل پیش بینی :مشاهده دزدکی عکس یک زن توسط,نظر در صندوق خاکی و غبار الود پیرمرد ۲۴:ریتم بازی یوسف از نیمه به بعد کمی بهتر میشود اما باز هم بد است ۲۵:در این فیلم دو مورد صحنه درگیری را شاهد هستیم که اصلا در بحث تدوین زیبا و جذاب پرداخت نشده است ۲۶:سکانس خوب گریه بی امان پیرمرد و افتادنش در بیابان ۲۷:صحنه های جذاب مارگیری ۲۸:سکانس مارگیری نظر و ترس قابل باورش ۲۹:کلوز اپ قرار دادن مار داخل کیسه و اسلوموشن نیش زدگی ان بد نیست ۳۰:از زمان نیش خوردگی نظر در دقیقه ۸۰ تازه قصه یک تکانی میخورد اونم چون شخصیت پردازی ها اتفاق میافتد اما ۱۷ دقیقه بعدش فیلم تمام میشود ۳۱:کلوز اپ برش یخ و انگشت قطع شده جالب توجه است ۳۲:نمای خارجی اتومبیل در حال حرکت پیرمرد در بیابان و لرزش دوربین که به نوعی فهم حرکت اتومبیل را از دیدگاه تماشاچی ساده میکند, ۳۳:پلان بد کلوز اپ حل کردن تریاک در اب داغ که باعث ترویج بحث اعتیاد میشود علاوه بران نبودنش به بدنه فیلم اسیبی وارد نمیکرد ۳۴:پلان بندی مقطع و پر تعداد داخلی اتومبیل نظر که جالب توجه است ۳۵:نماهای پی در پی مار و انگشت قطع شده و یک دیزالو بد ۳۶:شوک خوب فرار نظر از بیمارستان که کارو از یکنواختی دور میکنه ۳۷:پیداکردن اتومبیل پیرمرد توسط نظر در بیابان بدون هیچ منطقی ۳۸:پایان بندی نه چندان خوب جمع بندی نهایی :اصغر فرهادی و کارنامه درخشانش همه و همه نشان دهنده این موضوع است که او شخصی اهل فن و مبتکر و خلاق د ر بحث فیلمنامه های داستانی و البته کارگردانی است او بار ها و بارها با خلق اثارش از گذشته تاکنون این موضوع را به اثبات رسانده است رقص در غبار به دلیل عدم بهره گیری از هنر جذب مخاطب یا رعایت تکنیک های لازم سینمایی میتواند جز اثاربد این کارگردان بزرگ و سرشناس قلمداد گردد با این حال بنده اینجا نیستم تا لکه ای بر هنر بی مثال ایشان وارد کنم بلکه اینجا هستم تا واقعیت را ببینم رقص در غبار بد بود و نمره ارزشیابی ام برای این.اثر دو از ده است امیدوارم با تهیه نسخه اورجینال از این اثر حمایت فرمایید

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/25

    رفاقت شش دانگ: مقدمه و پیش گفتار : قصه رفاقت دو دوست که هیچ مرزی نمیشناسد.... مرد افتابی نمونه بارز یک کمدی است فیلمی که توانست ضمن ارایه یک خط سیر داستانی نه چندان درخشان کمدی را نیز به شکل صحیحش به نمایش در بیاورد کمدی در هر سه شاخه اش چه اکت چه موقعیت و چه کلامی به درستی اجرا گردیده است مرد افتابی در زمینه بخش محتوایی و داستان در مرحله ایده بسیار ضعیف عمل کرده است این بدین معناست که دو خطی ایده پروژه خیلی تکراری و ساده است حالا ایده چیه ؟ دو دوست که برای ازدواج با یک دختر و تامین هزینه عکاسی پا به سفر به ژاپن میگذارند قلاب کمدی دقیقا اونجایی است که این دو دوست هیچکدام از حال و احوال عاشقی یکدیگر خبر ندارند .... اما همایون اسعدیان در مقام کارگردان و فرشید گوران در مقام نویسنده رفته رفته با یک پرداخت خوب و به جا خلاف این موضوع را در مرحله تصویر نشان میدهند در کل پروسه ۸۷ دقیقه ای فیلم ما هیچ خط داستانی پر رنگ و پیش برنده ای را شاهد نیستیم در واقع اون چیزی که فیلمنامه را نگه داشته : ۱:کمدی در جه یک ۲:گره های متعدد داستانی به شکل فرعی فی الواقع ما یک سفر ژاپن و دو شخصیت طنزپرداز داریم که به نوعی قراره ضمن کسب درامد و قرار گیری در موقعیت کمیک مارا به خنده وادارند قصه در زمینه شخصیت پردازی تا حد زیادی,موفق عمل میکند اما بازهم خیلی از کاراکتر ها گنگ و مبهم باقی میمانند مثل جلال با بازی اقای لطفی یا حتی مریم با بازی خانم معتمد اریا بازی ها ی کاراکتر ها (چه اصلی چه در حاشیه )خوب و جذاب است در این فیلم میتوان به بازی درخشان اکبر عبدی اشاره داشت که ضمن بهره گیری از یک اکت متفاوت و خلق یک شخصیت جدید بسیار جذاب عمل کرده است نکته ای که نباید فراموش شود این است که :اساسا فیلم به پنج بخش تقسیم شده است : ۱:دقایق ابتدایی (تا دقیقه ۱۵ حدودا )زمان سفر به ژاپن :شیوه روایت قصه به صورت دانای کل است یعنی ما از حال و هوای تمامی افراد باخبریم ۲ :دقایق میانی (حدودا از ۱۵ تا ۳۵)تا قبل از جدایی حمید از اکبر به خاطر ماجرای بهم ریختگی محل کار :قصه تقریبا با سیستم روایی اکبر جلو میرود ۳:دقایق میانی (حدودا از دقیقه ۳۵ تا ۵۵):سیستم روایی قصه با حمید و ماجرای کار در ساختمان نیمه کاره جلو میرود(تا زمان اسیب دیدگی اش) ۴:دقایق پایانی :(حدودا از دقیقه ۵۵ تا ۷۵ ):قصه با سیستم روایی مریم جلو میرود ۵:دقایق پایانی (حدودا دقیقه ۷۵ تا ۸۷):مجددا دانای کل با توجه به تقسیم بندی شکل گرفته و ساختار شکنی فیلمنامه در بحث روایی اونم نه یک بار پنج بار میشود اینطور برداشت کرد که ما با یک کار اپیزودیک وار منتها با یک فضای مشترک داستانی مواجه هستیم این به این معناست که در هر بخش ضمن حرکت روی یک خط کمرنگ داستانی که همون گره های فرعی است ما فرصت اینو پیدا میکنیم که شخصیت های اصلی قصه را بیشتر بشناسیم بعد از همه این توضیحات بریم سر وقت بررسی نقاط قوت و ضعف کار : نکات مثبت : ۱:اکبر عبدی (نقش اکبر)و حمید جبلی (نقش حمید )در عمده سکانس ها با ارایه یک کمدی درجه یک توانسته اند کار را از افول و پایین رفت حفظ کنند ۲:دیالوگ نویسی خوب و جذاب ۳:اولین استارت خوب کمدی :ماجرای ازدواج اکبر و حمید ۴:ضرب موسیقی هماهنگ با نگاه دزدکی اکبر و حمید به نرگس که یک موقعیت کمیک عاشقانه پدید اورده است ۵:برخی از بازیگران مثل هنرمند نقش پدر اکبر فقط کمدی کلامی دارند (یعنی دیالوگ ها به شدت جدی نوشته شده است اما اون بیانو لحن و گویش خاصه که کمیک اش میکنه) ۶:قصه بعد از یک پیش در امد خوب حدودا ۱۰ دقیقه ای اغاز میشود و انهم دقیقا جایی که اکبر و حمید برای ازدواج یک گزینه را انتخاب میکنند این در صورتیست که هردو قبلا ابراز کردند اهل خواستگاری و ازدواج نیستند و حالا باید رو در روی هم قرار بگیرند ۷:کمدی خوب :ماجرای دیپورت شدن در فرودگاه ژاپن بابت سیبیل ۸:موسیقی خوب و همراه قصه زمان حرکت اکبر به سمت مسافرخانه در عقب ون ۹:دیالوگ های زمزمه وار کمیک خوب اکبر در عقب ون در رابطه با حمید و سیبیلش ۱۰:شخصیت پردازی مریم و پدرش در اتومبیل ون (از طریق هم کلامی ان دو ) ۱۱:گیره و قلاب اصلی قصه درست جایی شکل میگیرد,که این دو تصمیم میگیرند ضمن قرار گیری در یک بازار رقابت برای دستیابی به نرگس (همان دختر مشترک)برای هم زیر و رو بکشند ۱۲:اولین پلان ما از اتاق مسافرخانه اکبر با صدای موسیقی خوب و شیرین ایرانی همراه است که به نوعی برای ما حال و هوای ایرانو تازه میکند ۱۳:حرکت دوربین در پی او وی اکبر و ورود به اتاق جلال رو داریم که درست و صحیح کار شده است ۱۴:برش های پراکنده از ژاپن را شاهد هستیم که به نوعی ما را با فضای این کشور و اداب ورسوم مردم ان اشنا میکند ضمن اینکه موسیقی هم به درستی پلان ها را همراهی میکند ۱۵:شخصیت پردازی جلال در زمان غذاخوری اکبر و او در اتاقش ۱۶:بازی خوب وواقع گرایانه جلال (غلامحسین لطفی) ۱۷:پلان بندی منطقی ۱۸:کمدی خوب زمان چسبیدن حمید به پشت ون ۱۹:همایون اسعدیان و فرشید,گوران به شکلی زیبا توانستند با به نمایش در اوردن پلان هایی در دل قصه بحث غربت را نشان دهند ۲۰:اطمینان دارم فرشید گوران کمدی خوب و کمدی بد را خوب میشناسد,چرا که به درستی تمام قواعد کار کمدی را در دل قصه به اجرا در میاورد,یکی از این قواعد ساختار شکنی است حالا این یعنی چه ؟ یعنی اینکه اجازه دهیم کمدی وسط تراژیک ترین صحنه به یک باره خودی نشان دهد,و فضا را دگرگون کند ۲۱:برش های خوب پیاپی از حال و احوال حمید و اکبر در ژاپن که به نوعی گذر زمان را نشان میدهد خوب بود ۲۲:کمدی خوب :ماجرای نامه نوشتن حمید از رو دست اکبر و اون دیالوگ دوست داشتنی از اکبر که میگه چرا از رو دست من مینویسی ؟ حمید:مگه منو تو داریم ؟ اکبر:مگه خانواده من با خانواده تو یکیه ؟ ۲۳:شخصیت پردازی مریم در اشپزخانه (زمان هم صحبتی با حمید )حالا کارگردان برای بحث تعمیق در حال و احوال مریم از تکنیک کلوز اپ استفاده میکند درست و به جا است ۲۴:ماجرای پیرایشگری حمید در مسافرخانه که چند موضوع مهم را با خود به همراه دارد : ۱:کمدی کلامی ۲:شخصیت پردازی حمید ۲۵:زمینه چینی خوب برای شروع بحران :پیشنهاد کار پولساز از طرف جلال به اکبر ۲۶:قاب بندی خوب سینمایی ۲۷:دیالوگ های خوب هم کلامی اکبر و حمید بعد از بحث جدایی ان دو در محیط کار اشپزخانه که به نوعی عمق رفاقت انها را به نمایش در میاورد ۲۸:ماجرای سقوط حمید در ساختمان نیمه کاره خوب در امده است : ۱:تقطیع خوب سکانس به پلان های متعدد ۲:استفاده از تکنیک اسلو در لحظه حادثه ۳:نمای های انگل دوربین که به نوعی بحث ارتفاع و میزان شدت حادثه را نمایش میدهد ۲۹:پیدا کردن دزد و ضرب موسیقی خوب زمان درگیری با وی ۳۰: سینک خوب صدایی دو سکانس متوالی در زمان عید را شاهد هستیم (مریم از اتاق خارج میشود و مردی با تلفن مشغول صحبت است پیوستگی در کلام وی چه در سک انس داخلی اتاق که صدای ایشان به شکل بک گراند است و چه در سکانس مقابل ورودی اتاق همه و همه به خوبی اتفاق افتاده است) ۳۱:ماجرای اسیب دیدگی چشم حمید و بذری,که قرار است فیلمنامه نویس درو کند (ماجرای باشگاه بوکس) ۳۲:محو خوب رفت و برگشتی در پی او وی حمید و ماجرای چشمانش ۳۳:صحنه در اغوش گرفتن حمید و اکبر و موسیقی همراه خوب ۳۴:قاب بندی خوب چهار نفره سر سفره هفت سین که به درستی بوی غربت میدهد چون : ۱:اکت خوب ۲:موسیقی غمناک ۳۵:لانگ شات های خوب دونفره اکبر و حمید ۳۶:مدیوم کلوز اپ خوب حمید,و اکبر وخنده و گریه توامان اندو بعد از ماجرای دختر یاوری که جالب توجه است ۳۷:سکانس خوب رو به رویی اکبر و حمید در باشگاه بوکس بعد از مسابقه ۳۸:پایان خوش در کمدی که به درستی پرداخت گردیده است نکات منفی: ۱:ضرب کات پلان ها درورود به سکانس بعدی خیلی بد انجام شده است ۲:از انجاکه صداگذاری در صحنه انجام نگردیده و در استودیو بوده است کیفیت قابل قبولی را در زمینه صدا شاهد نیستیم ۳:در زمینه پلان بندی ها باید به این موضوع اشاره داشت که گاهی در بحث تدوین کنار هم قرارگیری پلان ها به حدی بد و مبتدیانه انجام شده است که مارو یاد این جمله معروف میاندازد آشی که آب و دونش سواست ۴:در بحث موسیقی بک گراند : ۱:والیوم بیش از حد موسیقی در برخی پلان ها تا انجا که دیالوگ ها به خوبی از طرف مخاطب دریافت نمیشود که باید در تدوین به ان دقت میشد ۲:همراهی بیش از حد و گاه و بی گاه موسیقی ۳:تنوع کم در موسیقی بک گراند ۵:سکانس هم صحبتی حمید با مریم که خیلی خالی است موسیقی اینجا لازم بود که نداشت ۶:شخصیت پردازی ضعیف برخی کاراکتر ها : ۱:تاجیک ۲:جلال ۳:پدر مریم ۴:مریم ۵:نرگس ۶:مادر حمید ۷:مادروپدر اکبر ۷:سکانس مواجهه اکبر با جلال در کارواش یک نمای لوانگل از پی او وی جلال میخواست که نداشتیم جمع بندی نهایی : در بحث نقد من بارها و بارها روی این موضوع صحبت و پافشاری کردم که سینما کلاس اخلاق نیست مجله و روزنامه حوادثم نیست سینما یعنی مکانی که مردم میتوانند در ان به رسالت سرگرمی به شکل درستش دست یابند منظور من این نیست که بنده با کار تراژیک مخالفم یا طرفدار سرسخت کمدی هستم نه .بنده منظورم این است که مهم نیست کارگردان و نویسنده در چه ژانری پا میگذارند, مهم این است داستانی که روایت میکنی در وهله اول من مخاطبو پای تلویزیون میخکوب کنه خب مرد افتابی یک کار کمدی خوب است به این معنا که علیرغم نبود یک خط داستانی پر رنگ اما موقعیت های کمدی خوب را در ان شاهد هستیم و از این حیث اردشمنده ضمن اینکه در شخصیت پردازی و گره های فرعی هم تا حدی خوب کار کرده است نمره ارزشیابی من از ده :هفت در صورت تمایل با خرید نسخه اورجینال حمایت بفرمایید

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/25

    ابهام در یک حادثه: بررسی تکنیکال اثر: ۱:انتخاب نام شیفت شب چه از حیث بحث اکران و چه از حیث محتوا بسیار درست و هوشمندانه بوده است ۲:متاسفانه چند زمانیست که بین کارگردانان بزرگ و صاحب نام این سرزمین سنت شروع فیلم بدون پیش در امد رواج پیدا کرده است که این موضوع به شدت غلط و باعث ایجاد لطمه به بدنه اصلی فیلم میشود شیفت شب از این قاعده مستثنی نیست و شروع قصه مساوی است با یک پرداخت هول هولکی و پر شتاب به سمت نقطه بحران ..... ۳:تکرار پی او وی های دزدکی به میزان زیاد که مارو به این فکر وا میدارد که چرا نیکی کریمی در یحث پلان بندی هنرمندانه تر عمل نکرده است !(تنوع در میزانسن پلان ها ) ۴:خرده اکت هایی از بازیگران در جهت شخصیت پردازی بهتر که این موضوع بیشتر در فرهاد (محمد رضا فروتن)و گاها ناهید (لیلا زارع )رویت میشود ۵:بازی نسبتا واقع گرایانه لیلا زارع که اصلا رنگ و بوی تیپ شدن رو به ما نمیده چرا که همش شخصیته و هویت داره برعکسش بازی نقش فرهاد (محمد رضا فروتن )است که همچنان در بحث کلامی تیپ شده است و به نوعی در بحث بیان و وقفه های کلامی ایجاد شده مارو یاد کار هایی همچون قرمز یا دو زن میاندازد این به این معناست که فروتن نتوانسته به درستی نقشو در بیاره نقشو در اوردن یعنی اینکه باید از خودش بگذره و ادم جدیدی بسازه اما فروتن توی همون تیپ.های قدیمش مونده ۶:بک گراند های خوب صدایی در صحنه رو داریم که فکر شده بوده است ۷:اوج بحران دقیقا زمانیست که خانم عبدی بحث خودکشی فرهاد را به زبان میاورد این موضوع همراهی یک موسیقی دلهره اور و ترسناکو با خودش داره که به شدت با میزانسن سکانس دچار تناقض است این به این معناست که قصه به اجبار میخواد این شک رو در دل ما بندازه که شوهر این خانم قصد کشتن همسرش رو دارد که اصلا قابل باور نیست علاوه بر این موسیقی بهتر است زمانی استارت بخوره که منطق داستانی هم به اندازه اون نوع موسیقی کمی جلو رفته باشد ۸:سکوت بی منطق ناهید و فرهاد در هم صحبتی با یکدیگر ۹:فیلمنامه در زمینه ایده خوب و جذاب بوده اما پرداخت داستانیش (اوج و فرود های قصه )خوب در نیومده است ضمن اینکه شخصیت پردازی غیر از یکی دو سکانس مثل سکانس خانه مادری ناهید وجود ندارد اونجا هم سحر قریشی تعداد زیادی دیالوگ در صف مانده رو به یک باره مطرح میکنه که البته در بحث زمانی فیلم خیلی قابل توجیه نیست اما بحث داستانی خوبه ۱۰:دوربین خیلی جاها بهتر بود به جای روی کول بودن ثابت میموند تا هم لرزشه گرفته بشه و هم دکوپاژ بهتر باشه ۱۱:از انجا که در این فیلم با حادثه خیلی طرف نیستیم و فیلم حول بحث عواطف و احساسات میچرخد در بعضی سکانس ها جای خالی موسیقی و یک تدوین خوب رو میتونیم حس کنیم ۱۲:ترس بی امان ناهید از همسرش و پرسش های گاها ترسناک او که به نوعی فضای سیاه و چرک الودی به شخصیت فرهاد میدهد اما واقعیت قصه اینجاست که فرهاد به این میزان تلخ و سیاه نشون داده نشده است ۱۳:حضور کمرنگ و یکنواخت موسیقی بک گراند رو در کار شاهد هستیم ۱۴:فیلم به ظاهر براساس دو گره جلو میرود ۱:گره اول:ماجرای ناهید و فرهاد ۲:گره دوم :ماجرای خانم همسایه و مرد غریبه به عبارتی تیم فیلمنامه نویس خیلی سعی بر این موضوع داشتند,که به نوعی داستان دوم و گره دوم خط ارتباطی با منطقی با گره اول به صورت سایه وار داشته باشد,اما واقعا سطحی است ۱۵:فیلم به شیوه معمایی و راز الود جلو میرود در این قسم کار ها سیستم توزیع اطلاعات رو شاهد هستیم که به صورت قطره چکانی تا پایان قصه ما را همراهی میکند که در این مورد هم این قصه مانند بمب انفجاری عمل میکند فقط ترکیدن بمب را شاهد هستیم و چیزی از قبلو بعدش نمیدونیم یعنی داستان هر چه دارد به یک باره دقایق پایانی با یک ریتم تند رو میکند ۱۶:پلان خوب ورود به مترو ۱۷:دیالوگ های مشابه کودک که از ابتدا تا پایان در مورد خرگوشش حرف میزند به عبارتی اون کودک هیچ نقش مثبتی در جهت پیشبرد فضای قصه ندارد صرفا فقط,هست مثل میز یا صندلی ای که در طراحی صحنه به کار رفته است ۱۸:برخورد خشونت بار فرهاد با همسرش که خبر از حال درون او میدهد نسبتا خوب بوده است ۱۹:بازی امیر حسین ارمان نسبتا خوب و قابل قبول است ۲۰:خانم همسایه (نیکی کریمی)کاراکترش بسیار سطحی است ۲۱:دیالوگ ها و اکت خوب سر میز شام بین ناهید و فرهاد ۲۲:کلوز اپ های خوب احساسی ناهید و فرهاد ۲۳:شخصیت رحیم همش تیپ بوده و البته در بعد داستانی توی همون سطح مونده (به عبارتی فیلم خیلی زمان مناسبی به ما برای شناخت این شخصیت نمیده )کنش و واکنش بهتر و ی کمی شخصیت پردازی شاید بد نبود ۲۴:تا دقیقه چهل تا قبل از رویت اسلحه قصه خیلی با ریتم پایینی حرکت میکند به محض رویت اسلحه و قوت گرفتن فرضیه خودکشی فرهاد و خانواده اش بار دیگر موتور قصه به ح رکت در میاید اما اینبار خیلی زود خاموش میشود چرا که اسلحه خیلی زود توسط برادر فرهاد پیدا میشه و ماجرا ختم به خیر میشود که کاش اسلحه پیدا نمیشد و این شک و تردید با والیوم بهتر به دل قصه تزریق میشد ۲۵:بازی خوب و قابل باور گوهر خیر اندیش ۲۶:فیلمنامه تا حدودی به شیوه کلاسیک روایت میشود یعنی با تمام کمرنگ بودن قصه اش اما چارچوبی دارد : ۱:پیش در امد (حدود ۱۰ دقیقه ابتدایی )که ما بهش میگیم ارامش قبل طوفان ۲:نقطه عطف اول:درست زمانیست که خانم عبدی در تزریقاتی شک رو در دل ناهید میاندازد ۳:بحران (طوفان) :حدود, شصت دقیقه از فیلم رو به خودش اختصاص میده تا قبل از رویت فرهاد در زمان موش کشی ۴:نقطه عطف دوم :مشاهده فرهاد در حال موش کشی ۵:ارامش بعد از طوفان :سکانس بی کلام داخلی اتومبیل ۲۷:عدم اگاهی ناهید که گاهی واقعا غیر قابل باور و تصنعی میشود ۲۸:گریه خوب ناهید و ترکیدن بغضش پیش مادر (گوهر خیر اندیش )اما دیالوگ بد و ناشیانه فیلمنامه نویس از زبان گوهر خیر اندیش همه چی را خراب میکند و ی جورایی حس و حال خوب اون صحنه رو میگیرد ضمن اینکه بهتر بود برای صحنه های تراژیک این چنین کلوز اپ های خوبی داشته باشیم تا حس و همزاد پنداری بهتر انتقال پیدا کند ۲۹:قصه دوم که بسیار در حاشیه است ۳۰:قاب بندی ها اکثرا مدیوم کلوز یا کلوز است و به قاب بندی تلویزیونی نزدیک است اگر چه باید قویا به این موضوعم اشاره داشت که برخی فیلمنامه ها نمیتواند قاب بندی به شکل مدیوم پرده با لانگ شات های انچنانی و جذاب داشته باشد چرا که داستان اجازه نمیدهد ۳۱:خشونت بیش از حد فرهاد گاهی بی منطق میشود انگار که کارگردان تنها ابزار جذاب سازی یا اتراکسیونش همین بوده است ۳۲:بیاییم سر صحنه درگیری اصلی فرهاد با ناهید که جذابه چون: ۱:بک گراند خوب موسیقی ۲:درشت نمایی و اغراق در برخی صدا ها مثل بازشوی در ۳:اکت خشونت بار و جذاب فرهاد ۳۳:در بحث فیلمنامه های کلاسیک عمدتا قهرمان یا پرسوناژ دیده میشود در تعریف پرسوناژ خیلی کوتاه عرض کنم نقشی که به نوعی ضمن قهرمان بودن زبان کارگردان در قصه است که گمان میشود ناهید قصه ما نقش نیکی کریمی در دنیای واقعی را ایفا میکند ۳۴:سینک بد صدایی پلان های سکانس ورود زورکی رحیم به داخل خانه ناهید ۳۵: گاهی ضرب کات ها مشکل دارد و سر زمان درست نیست ۳۶:دیالوگ های بد پایانی برادر فرهاد که به نوعی میخواهد حرف قلمبه سلمبه بزند اما حرفه اندازه دهنش نیست و جای خوبی هم نیست (ارجاع به سکانس تسویه حساب با مدیر شرکت فرهاد در دفترش با حضور حسین پاکدل عزیز) سخن پایانی :شیفت شب به عنوان یک اثر سینمایی حتما میتواند حرفای زیادی برای گفتن داشته باشد و تماشای این فیلم رو به شما دوستان گرامی توصیه میکنم از اینکه بنده رو همراهی میفرماییدنهایت سپاس را دارم

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/25

    دور همی با جسد: چند کلامی در باب فیلم : مرگ ماهی یا همان دور همی با یک جسد ... واقعیتش زمانیکه به تماشای این فیلم نشستم متوجه چند موضوع شدم که یک به یک در موردش صحبت میکنم : ۱:بازی ها به شدت کلیشه ای و مشابه کارهای قبلی است این بدین معناست که ما در بحث بازیگری میگیم کاراکتر باید از خودش و نقش های قبلیش بگذره و شخصیت جدیدی خلق کند اما این اتفاق نمیافتد ۲:ما در سینما باید قبل از همه چیز با یک قصه خوب و درگیر کننده طرف باشیم اما قصه ای وجود ندارد ی جورایی این فیلم به مثابه خط صاف و مستقیمی از نقطه الف تا نقطه ب است که این واقعا بد است ۳:در غیاب قصه شخصیت پردازی ها به دلیل تعدد زیاد کاراکتر و فیلمنامه واقعا بد به صورت خیلی سطحی اتفاق افتاده است ۴:حضور پلان ها و سکانس های اضافی و بی هدف ۵:فیلمنامه به حدی بد نگارش شده است که گاها نحوه و شیوه تعامل کاراکتر ها با یکدیگر هیچ توجیه عقلانی و منطقی ندارد ۶:قصه تا دقیقه ۷۵ به شیوه کسل اور و تکراری به شرح روابطی میپردازد که بیشتر شبیه یک گزارش خبری و فضای مستند گونه ان است این به این معناست که روابط ها به ما داستان نمیدن فقط دیالوگ هستند ۷:بعد از دقیقه ۷۵ یک تکان کوچک میخورد و حدود بیست دقیقه بعدم تمام میشود ۸:دیالوگ نویسی کاراکتر ها به خصوص کاراکتر فریده(طناز طباطبایی )گاهی از صحبت ها ی عامه فاصله گرفته و شبیه به بخشی از یک اثر ادبی میشود واقعا غیر حرفه ای است ۹:پلان های ترسناک تهمینه با جسد در گلخانه که هیچ توجیهی در پیشبرد فضای قصه ندارد ۱۰:ریما رامینفر (رعنا)تکرار همای قصه پایتخت بود و فریده (طناز طباطبایی )تکرار کاراکتر های خشم و هیاهو و هیس بود به عبارتی این دو کاراکتر و دیگر کاراکتر ها به جای خلق یک شخصیت جدید تیپ های سابق خود را تکرار کرده اند ۱۱:در بین بازی ها میتوان به بازی نسبتا خوب بابک کریمی (فرهاد)و علی مصفا (بهرام)اشاره داشت ۱۲:نقش کمرنگ موسیقی در ایجاد جذابیت در قصه ۱۳:قصه روی چند موضوع واقعا غیر داستانی میچرخد وصیت مادرجون و عده ای که میگن میت نباید روی زمین بمونه ی شناسنامه ام هست که برای مادره هست وسط قصه متوجه میشن گم شده معلوم نیست کجاست و ی مهمون غریبه که ی روز اومده به مادره سر زده ۱۴:حجازی دوست داشته فضای قصه اش رو راز الود و مبهم نشان بدهد اما چون قصه وجود ندارد توزیع اطلاعاتی هم وجود ندارد ۱۵:خرده پلان های بر پایه اکت زیاد داریم اما در غالب شخصیت پردازی کافی نیست ۱۶:نکته قابل توجه اینجاست که ما در زمان حدود ۹۷ دقیقه ای این فیلم برشی از یک خانواده و روابطشان را میبینیم اما سوال اینجاست ایا لازم است در بحث شخصیت پردازی از سیر تا پیاز شخصیت ها بدانیم ؟جواب مسلما خیر است چرا که به دلیل محدودیت زمان .گیرایی فضای قصه .و گاهی تعدد کاراکتر ناچاریم فقط ان بخش هایی از شخصیت را به شیوه غیر مستقیم دردل قصه بیان کنیم که به پیشبرد فضای قصه کمک میکند ۱۷:انتظار میرفت بازی خانم پانته ا بهرام کمی اصولی تر و روحساب تر باشد ن ه از باب کیفیت بازیگری بلکه از باب کاراکتر و شخصیت پردازی اش (به نوعی یک بازی رفت و برگشتی با معنا و منطقی ) ۱۸:سکانس های نسبتا خوب درگیری نیکی کریمی (تهمینه)و علی مصفا (بهرام) ۱۹:تیتراژ خوب اغازین : ۱:موسیقی ارامش بخش ۲:قاب بدون حرکت و خلوت ۳:صدای آب ۲۰:تمرکز بی جهت کارگردان در برخی سکانس ها و پلان های واقعا بد مثل غسل جسد یا پلان های تکراری شیون و گریه بچه ها پای جسد جمع بندی نهایی: مرگ ماهی علیرغم استفاده از بازیگر های خوب و کار بلد اما در مباحث : ۱:بازیگری ۲:خط سیر داستانی ۳:شخصیت پردازی ۴:موسیقی ۵:کارگردانی دچار مشکل و ضعف فراوان است این فیلم با فاصله زیادی از رسالت سرگرمی که اولین و مهمترین هدف برای مدیوم پرده و سینماست قرار دارد بدین ترتیب باید به عرض برسانم مرگ ماهی غیر از یک دور همی با یک جسد برای من معنا و مفهومی ندارد ....

  • ( 2 امتیاز مشارکت ) - 1396/09/25

    خون آشامی شبیه همه: پیش در امد : قبل از ورود به بحث تکنیکال اثر میخواهیم چند موضوع رو بررسی کنیم که : ۱:رابطه میزان فروش با بحث کیفی اثر به چه صورت است ؟واضح ترش اینطور میشه بیان کرد اینکه فیلمی فلان مبلغ میلیاردی فروش کرده یا فروش نکرده دلیل بر خوب بودن یا بد بودن ان اثر است یا خیر؟ پاسخ :علیرغم بحث فنی و تخصصی روانشناسی مخاطبان مدیوم پرده (سینما )چند کلامی در رابطه با این موضوع صحبت میکنم واقعیتش اینه که مخاطب امروز دنیای سینما در جامعه فعلی ما به دلیل عدم کسب تجربه حضور جمعی و یا همون بودن در جمع و کمبود فضای شادی و خنده و مهمتر اینکه جای خالی شاد بودن را در زندگی خودش احساس میکند به دنبال ان پا به سالن سینما گذاشته و سعی میکند این خلا وجودی را به نوعی با تماشای فیلم ژانر کمدی پر کند این وسط در جامعه ما چند مشکل به وضوح رویت میشود : ۱:ژانر کمدی در جامعه ما بنیان یکپارچه و قوی ای ندارد به جایش ما دایما کمدی هایی را شاهد هستیم که از هم گسیخته و بی منطق هستند ۲:بازیگران بفروش در سینمای ما حکم مسکن هایی برای رفع درد را دارند درد را در ظاهر به صورت موقت از بین میبرند اما در زمان بعد درد برمیگردد گاهی این مسکن ها باز هم دوای درد هستند و گاهی دیگر افاقه نمیکنند بادر نظر گرفتن این دو مورد و موارد دیگر میتونیم اینطور جمع بندی کنیم که به دلیل ورود کم تعداد کمدی درست و با کیفیت به پرده سینما و همچنین نبود بازار خوب رقابت در این ژانر موضوعی و همچنین وجود ممیزی های زیاد مخاطبان این ژانر برای رفع نیاز شاد بودن تن به هر نوع کمدی میدهند پس عدد ملاک کیفیت اثر نیست موضوع دوم : کمدی خوب مساوی است با شناسایی درست المان های طنز و پرداخت صحیح انها موضوع سوم : شناسایی شوخی مربوط به مخاطب سینمای ایران موضوع چهارم: تاثیر غیر قابل انکار تبلیغات شبکه های ماهواره ای در جذب مخاطب بررسی تکنیکال اثر : ۱:در ابتدای امر در تیتراژ اغازین بدون هیچ پرداخت خاصی به تماشای دیالوگ های نه چندان جذاب ژاله صامتی و جواد (عطاران )مینشینیم که با اوردن اسامی مثل تاتالو و لایک و اینیستاگرام سعی به افزودن بار کمیک قصه دارد که به نظر من کمدی خوبی نیست (کمدی بی معنا و دم دستی ) ۲:بازی خوب و کمیک ژاله صامتی ۳:فیلم سعی دارد در دو سه سکانس ابتدایی به نوعی به شخصیت پردازی و طرح پیش درامد بپردازد (تا قبل ربودن عطاران ) که خیلی سطحی و بد است ۴:طراحی لباس جواد اولین المانی است که همون اول یک مقداری به ما کمیک میدهد ۵:دیالوگ های بک گراند غیر واقعی و کمیکی را شاهد هستیم (سکانس اولیه پاتوق مواد, کشی جواد ) ۶:در همان ابتدا به طرز وحشتناکی ترویج علنی مصرف مواد مخدر را شاهد هستیم ۷:لوون هفتوان تنها از طریق کمدی کلامی ایجاد طنز میکند ۸:قصه در یک سوم ابتدایی یعنی از ماجرای دزدیدن تا سفر ترکیه با مسعود (خون اشام )ریتم متوسطی دارد اما در دو سوم پایانی به میزان زیادی افت ریتم قصه را شاهد هستیم ۹:کل مفاهیم طنز قصه برگرفته از مسایل ملموس و به نوعی دغدغه های روز جامعه ماست مسایلی همچون : ۱:افزایش روزانه مخاطبان سریال های ترکیه ای گاهی همراه با مضامین مخالف عرف خانواده ۲:اینیستاگرام و افزایش فالوور و عدم توجه به محیط خانواده و.... اما چون پرداخت ها اصلا کمیک نیست کلا جالب توجه نیست ۱۰:معرفی شخصیت های قصه به شیوه غیر مستقیم مثل صدف ۱۱:تبلیغ بد و ناشیانه محصول بهروز در صحنه خوردن شام دور میز در خانه خون اشام ۱۲:گریم خوب سوسن ۱۳:میزانسن جالب و جذاب قتلگاه دراکولا ۱۴:شک اولیه و جذاب جواد زمانیکه در قتلگاه مخوف دراکولا چشم باز میکند ۱۵:موسیقی ترسناک اغازین در قتلگاه دراکولا که ما را یاد فیلم های ترسناکی همچون جمعه سیزدهم میاندازد, ۱۶:به مانند تمام کارهایی که از گذشته تا به امروز از عطارا ن شاهد هستیم عطاران در این کار نیز با نوع بیان .لحن .و مکث های خاص کلامیش سعی به ایجاد کمدی کلامی دارد وگرنه در اکت خیلی حرفی برای گفتن ندارد, ۱۷:در بحث محتوایی حضور بچه کنار خانواده در زمان تماشای یک سریال ترکی را شاهد هستیم که میتواند به نوعی طعنه ای ب بحث تاثیرات منفی و رخنه شبکه ها به کانون خانواده تلقی گردد ۱۸:دیالوگ مصنوعی تماس با ۱۱۰ توسط,جواد در قتلگاه دراکولا را شاهد هستیم ۱۹:ماجرای تعویض شلوار که هیچ توجیه منطقی و داستانی ندارد ۲۰:دیالوگ کلیدی سوسن به مسعود در رابطه با ترک خون خواری و ری اکشن جالب توجه جواد (عطاران )و فرار به دستشویی ۲۱:حضور کودک در قصه خون اشام ها به نوعی اون فضای دلهره اور و ترسناک ابتدایی قصه را از بین میبرد ۲۲:کات سین خوب و نرییشن جذاب مسعود در مورد خون اشام ها ۲۳:پلان گروگانگیری بچه دراکولا و اینسرت بد شیر و راز بقا که چندین و چند بار در دل قصه تکرار میشود ۲۴:بی خیال بودن بیش از حد جواد توجیه کمدی دارد نه منطق داستانی ۲۵:برش و حذف سکانس هایی که ظاهرا به صلاحدید جناب عطاران شکل گرفته است در بحث تدوین.. دیزالو ها و کات های زمانی رو به شکلی نادرست و غیر قابل فهم پدید اورده است ۲۶:فیلمنامه به وضوح محتوای داستانی نداشته و ضمن اینکه در مسیر شخصیت پردازی هم به صورت خیلی کمرنگ و سطحی جواد (عطاران )و مسعود (لوون هفتوان )را تحت پوشش قرار داده است که اصلا قابل توجه نیست به نوعی فیلمنامه روی هواست ۲۷:فیلمنامه حتی در تعریف قهرمان هم دچار اشکال است چرا که قاعده حضوری قهرمان مبنی بر قهرمان بودنشه یعنی اینکه قهرمان نمیمیرد مورد دوم فیلمنامه در تعریف کمدی دچار مشکل هست چرا که ژانر کمدی باید شروع و پایان خوش داشته باشد, ۲۸:بازی کمرنگ امید روحانی و سیامک انصاری که صرفا جنبه تبلیغاتی دارد فقط... ۲۹:انتخاب اسم دراکولا که هم از حیث محتوا هم اکران مناسب بوده است ۳۰:در دوسوم پایانی قصه : ۱: تعددپلان های اضافی و بی معنی ترویج مواد کشی با جزییات ۲:کمیک های بد و مبتدیانه ۳:دیالوگ های بد و ریتم بد قصه که هیچ جذابیتی ندارد شاهد هستیم ۳۱:کمیک بامزه ورزش صبحگاهی و تلفیقش با اینسرت های حل تریاک در چای ۳۲:شخصیت پردازی بسیار سطحی ولادیمیر پدر سوسن ۳۳:پرش به صحنه تولد پسر بچه مسعود (پرش یعنی حذف غیر منطقی محتوای زیادی از قصه ) ۳۴:گفتار بدون منطق و خاص سوسن در اشپزخانه با همسر جواد ۳۵:موسیقی بی ربط امریکایی و رقص بچه ها و مسعود ۳۶:فیلم در یک سوم پایانی حتی به طور کلی محتوای کمیک اش را نیز چه در بحث کلامی چه اکت چه موقعیت به طور کل از دست میدهد ۳۷:پرسش و پاسخ دکتر از دراکولا که و زد خردش با جواد که اصلا جذاب و منطقی نیست ۳۸:پایان بندی فوق افتضاح جمع بندی نهایی: رضا عطاران شخصیست که چه از حیث بازیگری و چه از حیث کارگردانی به خصوص در حیطه طنز توانسته است بارها و بارها هنر بی مثالش را به رخ بکشد که در این بین میتوان به هنرنمایی خوبش در فیلم سینمایی نهنگ عنبر یک اشاره داشت اما بدون شک دراکولا میتواند نقطه افول و پایین رفتی برای این کارگردان و بازیگر سرشناس قلمداد بشود چرا که این فیلم علیرغم محتوای به ظاهر کمیک اش غیر از چند صحنه نه کمدی کلامی نه کمدی موقعیت و نه کمدی اکت دارد ضمن اینکه وقتی یک اثری محتوای داستانی قابل توجه ندارد نمیتواند سرگرم کننده باشد و اگر سرگرم کننده نباشد,نمیتواند مفاهیم انتقادی خود را به گوش مخاطب برساند (مفاهیمی که به طور کل به شیوه بد نشانه گذاری ساخته و پرداخت شده اند )