یاسمن خلیلیفرد در نقد فیلم «اتاق تاریک» نوشته است: گمان میکنم بهرهگیری از روش غافلگیریهای متعدد یکی از بهترین تمهیداتی بود که روحالله حجازی برای فیلم در نظر گرفته است.
موضوعی جسورانه به شیوهای نامتعارف
سینمای روح الله حجازی تا پیش از فیلم «مرگ ماهی» یکی از محبوبترین گونههای سینما برای من بود. آنچه در درامهای این کارگردان بسیار حائز اهمیت است، توجه به روابط آدمها با در نظر گرفتن وجوه روانشناسانه است. اتفاقی که حالا و در آخرین ساخته او، «اتاق تاریک» نیز تکرار میشود.
یاسمن خلیلیفرد در نقد فیلم اتاق تاریک نشته است: «اتاق تاریک» فیلمی اجتماعی- روانشناسانه است که مسئلهای مهم یعنی «کودک آزاری» را به عنوان موضوع اصلی خود طرح کرده است. ابتدا عنوان کنم، جدا از همهی نقدها و نظراتی که بر ساختار یک اثر سینمایی میشود باید این را در نظر داشت که فیلمهایی که به سراغ موضوعات جسورانه و کمتر پرداخته شدهی اجتماعی میروند به خودی خود بسیار قابل احتراماند. خوشبختانه چند نمونه از این دست فیلمها را در جشنواره امسال داشتیم که یکی از آنها فیلم مورد نظر یعنی «اتاق تاریک» است.
«اتاق تاریک» مانند سایر آثار کارگردانش به سراغ طبقه متوسط شهری میرود و ترکیب کاراکترهایش را به شیوهای نامتعارف و کمتر تکرار شده میچیند؛ یعنی خانوادهای سه نفره که زن تفاوت سنی فاحشی با شوهرش دارد و از او بزرگتر است.
روحالله حجازی میکوشد تا با نگاهی دقیق و زیرکانه، جزییات رفتاری هر یک از این دو شخصیت را به درستی ترسیم نماید و لایههای زیرین شخصیتی آن دو را با ظرافت تصویر کشد تا با استدلال و قطعیت دلایل اختلاف آن دو با یکدیگر را در فیلم مطرح نماید. اختلافاتی که بر روانِ فرزند خردسال آنها تأثیر مستقیمی گذاشته است؛ اوضاع جایی بدتر میشود که کودک خانواده اعتراف میکند که به بدنش دست درازی شده است ...
گرهگشایی شگفتانگیز
در نقد فیلم سینمایی اتاق تاریک باید گفت: از این جای درام به بعد، تلاش دو شخصیت اصلی برای گرهگشایی از راز فیلم آغاز میشود و هر یک از آن ها به نحوی سعی بر آن دارند تا پرده از این اتفاق هولناک بردارند.
چیزی که بابت آن حجازی را تحسین میکنم، ساختار درست فیلمنامه است. با آن که برعکس چند ساختهی آخر کارگردان، «اتاق تاریک» فاقد اِلِمانِ تعدد شخصیت است و همین کم تعدادی شخصیتها، بیاختیار، رویدادهای درام را نیز محدود میکند، فیلم از مسیر اصلی خود منحرف نمی شود و روایت آن نسبتاً بی سکته اتفاق میافتد. هر آن چه به عنوان داستان فرعی در دل داستان اصلی گنجانده میشود در جهت دستیابی به همان عنصر گرهگشایی فیلمنامه است؛ به بیانی دیگر فیلم عاری از اضافات و زواید ضربه زننده است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلمنامه، در نقد فیلم سینمایی اتاق تاریک گرهگشایی شگفتانگیز آن است؛ اصولاً در فیلمهایی که کودک در حل و فصل گرههای داستان نقش دارد دو اتفاق رخ میدهد؛ یا درام به شکل خیرهکنندهای گرهگشایی میشود (مثل بیشتر فیلمهای فرهادی) و یا این گرهگشایی دم دستیست و به مخاطب این احساس را میدهد که چند ساعتی اصطلاحاً سر کار بوده است.

غافلگیری خلاقانه
اما روحالله حجازی در پایان بندی فیلم خود دست به نوعی خلاقیت زده است که به دلیل اهمیت لو نرفتن ماجرا، نمیتوانم آن را مفصلاً تشریح کنم اما گمان میکنم بهرهگیری از روش غافلگیریهای متعدد یکی از بهترین تمهیداتی بود که میشد برای چنین فیلمی در نظر گرفت.
فیلمی که تماماً در جهت پرسش به پاسخ معمای اصلی پیش میرود. در حل و فصل ابتدایی مخاطب اندکی به همان احساس سر کار قرار گرفتن دچار میشود اما پس از اعترافات ثانویه و حقیقی پسربچه، ناگاه بیننده به شکل عجیب و غریبی غافلگیر میشود و فرهاد (ساعد سهیلی) نیز در این شگفت زدگی با او همراه.
کار فضاسازی فوق العادهای دارد. انتخاب لوکیشن و نتیجتاً موقعیت مکانی درام با هوشمندی طراحی شده است و تزریق احساس ناکجاآباد بودن بستر بروز رویدادها خود از نقاط قوت کار است که احساس اضطرابی را به ناخودآگاه مخاطب القا میکند. فیلمساز روی بیابانهای اطراف خانهی زن و شوهر مانور بسیاری میدهد و سعی میکند با بهرهگیری منطقی از فضا، بر مختصات تعلیق، ترس و دلشورهی مخاطب بیفزاید.
بازگشت پررمق به میدان
دیالوگ نویسی حجازی، همانند دو فیلم «زندگی خصوصی خانم و آقای میم» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» درخشان است؛ مملو از متلک پرانیهای بسیار ظریف زن و شوهر به یکدیگر و جملاتی که در دل خود کدهایی دارند به منظور انتقال برخی پیامهای مهم و سر به مهر به مخاطبی که لازم است با پیشینهی شخصیتهای فیلم آشنا شود.
مثلاً مسئله اختلاف طبقاتی و فرهنگی زوج طی همین دیالوگها بر مخاطب آشکار میشود؛ همان طور پیش از آن که قضیهی تفاوت سنی آنها از زبان خود هاله (ساره بیات) مطرح شود، بسیاری از مخاطبان با این پرسش مواجه شده بودند که چرا سن زن نسبت به مرد آنقدر بیشتر است و کارگردان در انتخاب بازیگران خوب عمل نکرده است.

درواقع فیلم پرگویی نمیکند بلکه دیالوگهای آن به جا و به اندازهاند و تا جایی که لازم باشد اطلاعاتی را به مخاطب منتقل میسازند. در نقد فیلم اتاق تاریک باید اضافه کرد که انتخاب بازیگران فیلم به خوبی انجام گرفته است؛ ساره بیات مانند همیشه خوب بازی می کند با این انتقاد که بازیهای او تا حدودی شبیه هم شدهاند و نقشهایش کمی تکراری. غمی همیشگی در چشمان اوست و میمیک چهرهاش در بیشتر فیلمها یکسان است که البته علت این تشابه شباهت نقشهای او و بحرانهایشان با یکدیگر است.
بنابراین باز هم تاکیید می کنم که بیات بازیگر خوبی است و این بار هم درخشان ظاهر شده اما جا دارد در انتخاب نقشهایش وسواس بیشتری به خرج دهد تا به بازیگری کلیشهای در نقشهایی ثبات تبدیل نشود. برعکس او، ساعد سهیلی، بازیگری است که در همین جشنواره چندین نقشآفرینی کاملاً متفاوت از هم را از او میبینیم. کاراکتر فرهاد در «اتاق تاریک» ریزه کاریهای متعددی دارد که سهیلی از پس همهشان به خوبی برآمده است. بازی بازیگر نقش پسربچه نیز بسیار باورپذیر است و به نظر میرسد این حضور درخشان به واسطه هدایت درست کارگردان اتفاق افتاده زیرا لازم به گفتن نیست که کار با بازیگر خردسال تا چه اندازه دشوار است.
روح الله حجازی پس از شکست سنگینی که از فیلم «مرگ ماهی» خورد دوباره روی پاهایش ایستاده و بسیار پررمق به میدان بازگشته است تا ثابت کند فیلمسازی خوش قریحه خصوصاً در پرداختن به مسائل مربوط به آدمهای جامعه مدرن امروزیست که چالشهای بسیاری را در روابطشان تجربه میکنند.