فیلمنامه و کارگردانی فیلم بهمن با استانداردهای قابلقبولی شکل گرفته و این باعث شده «بهمن» یک فیلم موفق برای مرتضی فرشباف باشد.
توجه: خطر لو رفتن داستان فیلم
در سینمای ایران کم پیش میآید که فیلمسازی بتواند با فضاپردازی مناسب درونیات و احساسات شخصیت فیلمش را به تصویر بکشد. عمدتا فضاپردازی در سینمای ایران بر اساس موقعیت داستانی شکل میگیرد به همین دلیل شخصیت با ارجاع دیالوگی رشد پیدا میکند، که اساسا این رویه مسیر غلطی نمیباشد. اما روش اول که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخت میشود، مسیر موجهی به حساب میآید. ولی در این روش فیلمساز باید با درک و منطق، فرمپردازی کند، زیرا فیلمنامه باید با فرم و قالب مناسب نوشته شود، تا تماشاگر در همان سکانس اول آگاه باشد که قرار است با یک فیلم درونگرای فرمیک مواجه شود. فیلمی که با بافت و چارچوب مشخصی نوشته شده. در این نوع از فیلمنامهها فیلمساز در اجرا فقط چیدمان را برعهده دارد. میزانسن بر اساس فرم داستانی در فیلمنامه، چیده میشود. دست یابی به همچین فیلمنامهی پختهیی نیاز به یک نویسندهی هوشمند دارد. نویسندهیی که ذات و محتویات شخصیت اولش را درک کند و بر اساس مقتضیات شخصیتش فضاسازی کند. این فضاسازی در اجرا میتواند به یک فرم مناسب تبدیل شود که مسلما نمیتوان به آن برچسب فیلم هنری زد.
«بهمن» اولین فیلم مرتضی فرشباف با همین رویه نوشته شده، به همین دلیل از همان سکانس اول تماشاگر درک خواهد کرد که قرار است یک فیلم خاص ببیند. فیلم خاصی که محتوای مهمی در بردارد و محتوایی که فرم را ایجاد میکند. مرتضی فرشباف فیلمنامهی «بهمن» را با همکاری نسیم مرعشی (رمان نویس) نوشته است. نسیم مرعشی با توجه به سابقهیی که در نوشتن رمانهای زنانه دارد، با ابعاد مناسبی این فیلمنامه را نوشته و فرشباف با نگاه درست در اجرا توانسته ابعاد فیلمنامه را در حدی معقول و منطقی گسترش بدهد. اما فیلم «بهمن» جزو آن دسته از فیلمهاست که از جزییات و مفهومهای درونی به کلیات میرسد. به همین دلیل فضاسازی در چنین شرایطی کمک میکند، تا شخصیتهای فیلم آهسته رشد کنند، به طوری که هما در سکانسهای اول زنی سرزنده و متعادل به نظر میرسد اما رفتهرفته به آگاهیهایی دست مییابد که احوالات روحیاش با آسیب مواجه میشود. گرهافکنیهای منطقی از روحیات تحلیلشدهی یک زن که هم باید مادر و هم همسر باشد. زنی که در سن میانسالی قرار گرفته اما احساس میکند از همه چیز دور است. پسرش در فرنگ زندگی میکند و فقط با اسکایپ او را میبیند و فکر میکند که شوهرش (احمد) دیگر هیچ احساسی به او ندارد. هما که پرستار یک بیمارستان است وظیفه دارد به مدت ده شب از مادر رئیسش پرستاری کند. فرشباف تا حدودی با تفکر ضدرئالیستی با فضاپردازی مناسب، هما را به تماشاگرش معرفی میکند. با بارش مداوم برف، آسمان ابری و سرد توانسته به شخصیتشناسی هما از سوی تماشاگر کمک کند، اما انگار این بارش بیانقطاع برف به جز هما زندگی همه را به نوعی فلج کرده، ولی یک پیشفرض مهم در فیلم نهفته است که انگار نویسنده قصد داشته از ذهنیات هما جهان فیلم را خلق کند. مجری رادیو با لحن شادی از بارش برف تعریف میکند، اما برف در تفکر هما شباهت به بهمن دارد که باعث کسالت احوال زندگیاش شده. هما خواب ساحل آفتابی و موجهای خروشان را میبیند که هیچگاه در واقعیت آنجا را ندیده است، اما همین آفتاب و دریا نقطهی امیدیست برای همایی که نمیتواند بخوابد و با چشمانی سرخ و بدنی ضعیف شده که از نگاه شوهرش باعث جذابیت او شده به حقیقتهای زندگی که تبدیل به کمبود شده پی میبرد، تمامی عناصری که در فیلم استفاده شده به دلیل سرباز کردن عواطف هما میباشد. سرمای شدید که همان سرمای عاطفی میان هما و احمد میباشد. در سکانسی میبینیم که تعمیرکار شوفاژ خانه را تعمیر میکند یا در سکانس دیگر هما پنجرهی خانهاش را پلمپ میکند و مرد تعمیرکار به هما میگوید، خیالتان راحت دیگر سرمایی به داخل نمیآید. اما هما از پلمپ شدن پنجره میترسد. این ترس به دلیل قطع شدن رابطهاش با اجتماعست یا در ادامه شک هما به همسرش به رابطهی پنهانی او و خانم همسایه که نوازندهی پیانو است و صدای این ساز به دلیل شکی که هما به احمد دارد، باعث آزارش میشود. حتی برای این که صدای پیانو را نشنود، خود را در کمد مخفی میکند. این احساسات سرکوبشدهی هما با شکی که به احمد میکند، باعث محکمتر شدن گرهی درام میشود و این که چرا در نوشتههای احمد حضور ندارد، احوالات هما را بحرانیتر میکند و این دلیلی میشود که هما به خودش توجه کند. خودش را در آینه میبیند. انگار که چندین سال است خودش را ندیده و همینطور چروکهای دستانش که فکر میکند، چه بیهوده چروکیده شده است و در دیالوگی به احمد میگوید: «پیرشدم زشت شدم تو چی میفهمی؟» هما به عنوان یک زن فارغ از هرگونه شعارزدگی فمینیستی متوجهی کمرنگ بودن حضورش در زندگی پسر و همسرش میشود اما نمیتواند با پیر شدن کنار بیاید. این فهم زمانی پیش میآید، که از مادر پیر رئیسش پرستاری میکند، که آن پیرزن شاید آیندهی هما باشد. پیرزنی تنها که پسرش به فرنگ رفته و یک پرستار از او مراقبت کند. فیلمساز این ابعاد وسیع روحی را با اغراق به نمایش نمیگذارد. از المانهای ساختاری مستحکمی استفاده کرده، به طور مثال در سکانسی هما و احمد در یک قاب حضور دارند، اما یک دیوار پهن میان آنها دیده میشود. استفاده از این عناصرهای ریزبینانه باعث شکلگیری شخصیت هما و تیرگی رابطهی او با احمد میشود. «بهمن» به هیچ وجه بنا به شرایط داستانیاش فیلم تلخ یا سیاهی از احساسات درونی یک زن نمیباشد. این فیلم بیشتر به تلنگر زنانه شباهت دارد. فیلمساز امید و امیدواری را در پایانبندی با تابیدن نور خورشید در چهرهی هما نشان داده و این بسترسازی مناسبیست برای ایجاد یک نگرش فلسفی و پی بردن به اتفاقاتیست که گاهی ندانستن آنها بهترست. اساسا خود را به خواب زدن و ندانستن بعضی از مسائل میتواند به بهتر زندگی کردن یک انسان کمک بسزایی کند.
نکتهی مهم در فیلم «بهمن» کششدار بودن قصه و حفظ ریتم در ساختارست، به طوری که لحن فیلم با توجه به محتوایش حفظ میشود و با توجه به پتانسیل قصه از فرم بهرهگیری مناسبی شده و فیلمساز توانسته با ترسیمی خلاقانه میزانسن بچیند. تکتک نماها با منطق روایی شکل گرفتهست. هیچ نما یا سکانس زائدی در «بهمن» دیده نمیشود، حتی بعضی از اینسرتها هم بخش مهمی از فیلم را تشکیل میدهند. قاببندیهای منظم و نقاشیگونه تماشاگر هوشمند را به وجد میآورد. همینطور حرکت آرام دوربین یا حتی ساکن بودن دوربین در سکانسهای مهم نشانهی مهمی از تسلط فیلمساز است؛ فرشباف جریان احساسی زنانهیی را به فیلمش افزوده که مطمئنا این احساس از فیلمنامه نشات گرفته. احساسی که غلوشده یا نگرش فمینیستی نیست. نگاهی درست به ابعاد احساسی یک زن در بطن فیلم نهفته شده است. در سکوت شخصیتهای فیلم هم میشود از شکلگیری نماها لذت برد و این لذت همان ذات فلسفی فیلم محسوب میشود. همان نگاه بیکینه و بیغرض به یک بحران زنانه.
فاطمه معتمدآریا در نقشش فرورفته. درک نقش باعث شده معتمدآریا به درستی از پسِ شخصیت هما بربیاید. شخصیتی که به لحاظ مختصات آن و با توجه به درونگرا بودن شخصیت نقشی سخت محسوب میشود اما وقتی بازیگر ابعاد فیلمنامه و نقش را درک کند، به راحتی میتواند در اجرا موفق باشد. البته موفقیت بازیگر در یک فیلم به پارامترهای مختلفی بستگی دارد که مهمترین آن فیلمنامه و شخصیتپردازیست. فیلمنامه و کارگردانی فیلم «بهمن» با استانداردهای قابل قبولی شکل گرفته و این باعث شده «بهمن» یک فیلم موفق برای مرتضی فرشباف باشد. البته اضافه کنید فیلمبرداری هومن بهمنش که مثل همیشه قابهای درخشانی خلق کرده. منطبق بودن قابهای هومن بهمنش با هدف نهایی فیلمساز تاثیر بسزایی در فرم «بهمن» گذاشته. تدوین و موسیقی از نکات مهم این فیلم محسوب میشود.
«بهمن» به لحاظ فرم ساختاری فیلم تاثیربرانگیزیست. با ساخت همچین فیلمهایی میشود سطح سلیقه تماشاگر را افزایش داد.